امید فطرت در هنگام خطر
مرحوم عارف بالله میرزا اسماعیل دولابى:
حضرت صادق(علیه السلام) به شخصى كه منكر خدا بود فرمود: «آیا تا به حال پیش آمده است كه به كشتى سوار شوى و كشتى غرق شود و تو براى غرق نشدن، دستت را به یك تخته چوب كه بر روى آب است بگیرى و بادى بوزد و همان تخته چوب را هم از دستت بگیرد؟» عرض كرد: بلى. حضرت فرمود: «در آن لحظه امیدت به چه كسى بود كه تو را نجات دهد، همان خداست. وقتى از همه جا مأیوس شدى و چشمت را بستى، آنجا خدا را مى بینى.»(1989)
امید یك مادر
روزى، زنى بچّه شیرخوارش را در بغل گرفته بود و از روى پلى كه بر روى رودخانه احداث شده بود، مى گذشت. ناگاه بر اثر ازدحام مردم، زن به زمین افتاد و بچّه از دستش رها شده و در رودخانه افتاد. جریان آبِ رودخانه تند بود و بچّه را با سرعت با خود برد. زن خود را به ساحل رسانید و در حالى كه دنبالِ فرزندش مى دوید، از مردم كمك خواست، ولى جریان آب به قدرى تند بود كه مردم نمى توانستند، كودك را از آب بگیرند. بالاخره جریانِ آب، كودك را به قسمتى از رودخانه برد كه آب رودخانه، چرخ آسیابى را به حركت درمى آورد. تصادفاً كودك وارد این جریان گردید و به سرعت به طرفِ چرخِ آسیاب بُرده شد. در آخرین لحظه كه زن یقین كرد هیچ كس نمى تواند به فریادش برسد و فرزندش را نجات دهد، سر به آسمان بلند كرد و گفت: اى خدا، به فریادم برس.
در همان لحظه، آب از رفتن ایستاد و از حركت بازماند. زن دست دراز كرد و كودكش را از روى آب برداشت و شكر الهى را به جاى آورد.
آرى، هر جا كه انسان امیدش از همه كس و همه چیز قطع شود؟، فطرتِ الهىِ وى، او را متوجّه خداوندِ قادر و توانا مى سازد.(1990)
شعر
فطرت و كیش تو بخشایش و فضل و هنر است
تویى آن كس كه نكو فطرت و نیكو كیشى
«ادیب الممالك فراهانى»