اهمیّت اسلام به حقوقِ زنان
در آخرین حجّى كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) انجام داد، یك روز در حالى كه سواره بود و تازیانه اى در دست داشت، مردى سر راه بر آن حضرت گرفت و گفت: شكایتى دارم. حضرت فرمودند: بگو! در سالها پیش، در دورانِ جاهلیّت، من و طارق بن مرقع در یكى از جنگها شركت كرده بودیم. طارق وسطِ كار احتیاج به نیزه اى پیدا كرد. فریاد برآورد كیست كه نیزه اى به من برساند و پاداشِ آن را از من بگیرد؟ من جلو رفتم و گفتم چه پاداشى مى دهى؟ گفت: قول مى دهم اوّلین دخترى كه پیدا كنم براى تو بزرگ كنم. من قبول كردم و نیزه خود را به او دادم. قضیّه گذشت، سالها سپرى شد. اخیراً به فكر افتادم و اطّلاع پیدا كردم او دختردار شده و دخترِ رسیده اى در خانه دارد. رفتم و قصّه را به یادِ او آوردم و دینِ خود را مطالبه كردم. امّا او دبّه درآورده و زیرِ قولش زده، مى خواهد مجدّداً از من مِهر بگیرد. اكنون آمده ام پیش شما ببینم آیا حق با من است یا با او؟ حضرت فرمودند: «دختر در چه سنّى است؟» جواب داد: دختر بزرگ شده، موىِ سپید هم در سرش پیدا شده است. حضرت فرمودند: «اگر از من مى پرسى، حق نه با تو است، نه با طارق. برو دنبال كارت و دخترِ بیچاره را به حال خود بگذار.»
مردك غرق حیرت شد. مدّتى به پیغمبر(صلى الله علیه و آله) خیره شد و نگاه كرد. در اندیشه فرو رفته بود كه این چه جور قضاوتى است. مگر پدر اختیارِ دخترِ خود را ندارد؟ اگر مِهر جدیدى هم به پدرِ دختر بپردازم و او به میل و رضاىِ خودش دخترش را تسلیم من كند این كار نارواست؟ پیغمبر(صلى الله علیه و آله) از نگاههاىِ متحیّرانه او به اندیشه مشوّش او پى برد و فرمود: «مطمئن باش با این ترتیب كه من گفتم نه تو گنهكار مى شوى و نه رفیقت طارق!»(1966)
نقش مرحوم آیت الله العظمى بروجردى(قدس سره) در ترویج مدارس دخترانه
داستان نقش مرحوم آیت الله العظمى بروجردى در ترویج مدارس دخترانه را به نقل از شماره بهار 1370 مجله فرهنگ، نشریه «مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى» از خاطرات مرحوم دكتر محمد حسین مشایخ فریدنى بخوانید و به روشن بینى آن مرد بزرگ پى ببرید. نوشته است:
در سال 1324 وقتى ملك الشعراء بهار وزیر فرهنگ شد، مرا به سمت بازرس و سرپرست فرهنگ و اوقاف قم و كاشان و ساوه و محلاّت و گلپایگان به قم فرستاد. در آن ایام آیت الله العظمى مرحوم حاج آقا حسین بروجردى تازه به قم رفته بودند. ایشان بعد از رحلت «آیت الله سید ابو الحسن اصفهانى»، از سوى شیعیان جهان به سمت مرجعیت على الاطلاق انتخاب شده بودند.
بعضى از مردم ساده دل به تصور این كه وقتى مرجع تقلید در قم اقامت گزیند، مدارس دخترانه را باید تعطیل كرد، با جنجال تنها دبیرستان دخترانه قم را كه در جوار منزل مرحوم بروجردى بود، بسته بودند. این خبر كه به شهرستانهاى مجاور رسیده بود به تصور اینكه این حركت به فتوا و اشارت مرجع تقلید صورت گرفته است، شروع به بستن مدارس دخترانه و اهانت به عمارت مدرسه و معلمه ها كردند. از همین رو عازم قم شدم و نزدیك غروب رسیدم و بعد از زیارت و نماز به همراه مرحوم سیّد ابوالفضل تولیت(رحمه الله) به محضر آیت الله شرفیاب شدم. آیت الله وقتى اسم خانوادگى مرا شنید سخنان ملاطفت آمیزى درباره پدر و نیاكان بنده فرمودند كه بسیار موجب دلگرمى گردید. بعد مسئله بستن مدارس دخترانه را عنوان نمودم و عرض كردم شایع شده است این اقدام به اشارت جنابعالى صورت گرفته است. اگر چنین است بفرمائید تا اوامر عالى به صورتى مطمئن و محتشم كه موجب هتك حرمت و نوامیس مردم نباشد و از سوى دولت اجرا شود وگرنه هر نظرى دارید ابلاغ فرمائید. مرحوم آیت الله وقتى این گزارش را شنیدند، سخت ناراحت شدند و فرمودند مگر منِ طلبه مى توانم فتوا به حرمت تحصیل علم بدهم. چه كسى این حرفها را بر من مى بندد؟ نه، مدرسه ها را باز كنید درس نباید تعطیل شود. به نظر بنده این روشن بینى آن مرجع عالیقدر جهان تشیع سبب رواج علم و دانش بین دختران گردید و سبب پیدایش این همه دانش آموخته از بین نسوان از پزشك و پرستار و معلم و كارمند و سایر مشاغل گردید، تا بدان پایه كه در آغاز سال تحصیلى جدید 17/5 میلیون نفر دانش آموز كه حدود نیمى از آن از دختران هستند، راهى مدرسه ها مى شوند. در پایان لازم است چیزى از خانم مشكوه اولین مدیر مدرسه دخترانه قم از قول همسرم كه در همان سالها در قم به مدرسه مى رفت ذكر بكنم. مى گفت آن بانوى دانشمند به مسائل دینى و نظافت و بهداشت دختران اهمیت فوق العاده مى داد و مرا كه تازه به سبب مأموریت پدرم عازم قم شده بودم، مأمور كرده بود كه هر صبحگاه در آغاز درس در صحن مدرسه براى عموم قرآن بخوانم و گهگاه مرا مأمور مى كرد كه با دو مداد موهاى سر دختران كه ظن مى رفت نظافت را رعایت نمى كنند بررسى كنم و اگر به موردى برخورد مى كردم و اطّلاع مى دادم آنان را تنبیه مى كرد و مى گفت باید اینگونه دختران را به نظافت عادت داد و مسائلى را به ایشان آموخت. این مقال را براى تیمن و تبرك به شعرى منسوب به حضرت على(علیه السلام) كه در مقوله بحث ماست به پایان مى برم:
«ادبوا اولادكم بغیر آدابكم
لانهم خلقوا الزمان غیر زمنكم»(1967)
احترام به نام فاطمه
سكونى گوید: در حالى كه ناراحت و غمگین بودم به محضر امام صادق(علیه السلام) رسیدم. حضرت فرمود: «چرا ناراحتى؟» عرض كردم: دختر نصیبم شده است!
حضرت فرمود: «اى سكونى! سنگینى اش بر زمین و رزقش بر عهده خداست. زندگى او اجل تو را نزدیك نمى كند و از رزق تو نمى خورد.» سكونى گوید: والله غم و اندوهم را برطرف كرد. آن گاه فرمود: «چه اسمى بر او گذاردى؟»
عرض كردم: فاطمه. امام(علیه السلام) فرمود: «آه آه آه، سپس فرمود: حال كه اسمش را فاطمه گذاردى او را مورد بدگویى، لعن و كتك قرار نده.»(1968)