استفاده از عمر
یكى از پزشكان امام خمینى(قدس سره) به ایشان گفته بود: شما باید به پشت دراز بكشید و پاهایتان را به صورت دوچرخه حركت دهید. یكى از همراهان امام مى گفت: وارد اتاق شدم و دیدم امام مشغول انجام دستورات پزشك است، نوه اش را روى سینه اش نشانده، تلویزیون را هم روشن كرده ولى صدایش را بسته و به صداى رادیو گوش مى دهد و ذكر هم مى گوید. با خود گفتم: این را مى گویند استفاده مفید از عمر.(1941)
اذیّت به امام سجاد(علیه السلام)
مردى شجاع در مدینه بود كه همه را مى خندانید و با مسخرگى رزق و معیشت خود را درمى آورد.
جماعتى گفتند: خوب است امام سجاد(علیه السلام) را دعوت كنیم و قدرى او را بخندانیم؛ شاید از گریه هاى زیاد لحظه اى ساكت شود.
جمع شدند و رفتند خدمت امام، كه در راه حضرت را دیدند، با دو نفر از غلامان مى آمد. آن شخص عباى امام را از شانه اش جمع كرد و به شانه اش انداخت و همراهان شروع به خنده كردند.
امام فرمود: این كیست؟ گفتند: مردى است كه مردم را مى خنداند و از آنها پول مى گیرد.
فرمود: «به او بگویید، روز قیامت آنان كه عمر خود را به بطالت گذرانیدند زیان مى برند.»
بعد از این كلام آن شخص دست از اذیّت و حركات ناشایست كشید و به راه راست هدایت یافت.(1942)
شعر
وقتْ غنیمت شمُر، ور نه چو فرصت نماند
ناله كه را داشت سود، گریه كِى آید به كار
«مجد همگر»
هر چه بینى در جهان، دارد عِوَض
از عوض، گردد تو را حاصل غرض
بى عوضْ دانى چه باشد در جهان؟
عُمْر باشد عُمْر، قدر آن بدان
اى كه دستت مى رسد، كارى بكن
پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار
«سعدى»
خیرى كن اى فلان و غنیمت شمار عمر
زآن پیش تر كه بانگ برآید، فلان نماند
«سعدى»
عمرم در این جهان پى سود و زیان گذشت
عمر عزیز بین كه چه سان رایگان گذشت
دردا كه روزگار جوانى و خوش دلى
چون ابر نوبهار و چو آب روان گذشت
اى خفته شب به آرزوى سود بامداد
بیدار شو كه روز شد و كاروان گذشت