فنا و بى وفایى دنیا از نظر نوح(علیه السلام)
حضرت نوح(علیه السلام) از پیامبرانى بود كه عمر طولانى داشت. بعضى نوشته اند 2500 سال عمر نمود، از این رو به او «شیخ الانبیا» مى گفتند. در عین حال او هرگز دل به این دنیاى فانى نبسته بود و خود را چون مسافرى مى دید، شاهد بر مدّعى اینكه در روزهاى آخر عمر آن پیامبر گرامى، شخصى از او پرسید: دنیا را چگونه دیدى؟
نوح (علیه السلام) در پاسخ گفت: «كَبَیتٍ له بابانِ دَخَلْتُ مِن اَحَدِهما و خَرَجْتُ مِن الآخَرِ؛ دنیا را همچون اطاقى دیدم كه داراى دو در است، از یكى وارد شدم و از دیگرى بیرون رفتم.»(1939)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «هنگامى كه عزرائیل نزد نوح(علیه السلام) براى قبض روح آمد، نوح در برابر تابش آفتاب بود، عزرائیل سلام كرد، نوح(علیه السلام) جواب سلام او را داد و پرسید: براى چه به اینجا آمده اى؟
عزرائیل گفت: آمده ام روح تو را قبض كنم.
نوح(علیه السلام) فرمود: اجازه بده از آفتاب به سایه بروم.
عزرائیل اجازه داد و نوح(علیه السلام) به سایه رفت، سپس نوح (این سخن عبرت آمیز را به عزرائیل) گفت: اى فرشته مرگ! آنچه در دنیا زندگى نمودم، (به قدرى زود گذشت كه) همانند آمدن من از آفتاب به سایه بود، اكنون مأموریّت خود را در مورد قبض روح من انجام بده. عزرائیل نیز روح او را قبض كرد.»(1940)
استفاده از عمر
یكى از پزشكان امام خمینى(قدس سره) به ایشان گفته بود: شما باید به پشت دراز بكشید و پاهایتان را به صورت دوچرخه حركت دهید. یكى از همراهان امام مى گفت: وارد اتاق شدم و دیدم امام مشغول انجام دستورات پزشك است، نوه اش را روى سینه اش نشانده، تلویزیون را هم روشن كرده ولى صدایش را بسته و به صداى رادیو گوش مى دهد و ذكر هم مى گوید. با خود گفتم: این را مى گویند استفاده مفید از عمر.(1941)
اذیّت به امام سجاد(علیه السلام)
مردى شجاع در مدینه بود كه همه را مى خندانید و با مسخرگى رزق و معیشت خود را درمى آورد.
جماعتى گفتند: خوب است امام سجاد(علیه السلام) را دعوت كنیم و قدرى او را بخندانیم؛ شاید از گریه هاى زیاد لحظه اى ساكت شود.
جمع شدند و رفتند خدمت امام، كه در راه حضرت را دیدند، با دو نفر از غلامان مى آمد. آن شخص عباى امام را از شانه اش جمع كرد و به شانه اش انداخت و همراهان شروع به خنده كردند.
امام فرمود: این كیست؟ گفتند: مردى است كه مردم را مى خنداند و از آنها پول مى گیرد.
فرمود: «به او بگویید، روز قیامت آنان كه عمر خود را به بطالت گذرانیدند زیان مى برند.»
بعد از این كلام آن شخص دست از اذیّت و حركات ناشایست كشید و به راه راست هدایت یافت.(1942)