فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

كنترل عادتها

شب پنج شنبه 28/8/66 در معیت برادر فاضل شیخ جواد ابراهیمى (دامت توفیقانه) به منزل استاد حسن زاده رفتیم تا -طبق قرار قبلى- ایشان را به مركز تحقیقات باقرالعلوم بیاوریم تا در جلسه گروه فلسفه دوستان شركت فرمایند.
درب منزل را زدیم، استاد تشریف آوردند، گفتیم تا شروع جلسه چند دقیقه اى فرصت هست، استاد فرمودند: پس بفرمایید داخل تا من هم آماده شوم. اتاقى كه وارد شدیم پر از كتاب بود، كتابهایى با جلدهاى چرمى قدیمى كه همگى روى زمین چیده شده بود، و لذا جاى كمى در اتاق براى نشستن باقى مانده بود. به هر حال به گوشه اى نشستیم. دو تا میز كوچك در دو طرف اتاق روى زمین گذاشته شده بود و روى هر یك نوشتجاتى دیده مى شد كه بعداً استاد فرمودند: یكى براى نوشت كتاب عیون مسائل است و دیگرى محل نوشتن درسهاى هیئت.
بنده خدمتشان عرض كردم: اگر مى خواهید كتاب ها را مرتب كنید، افتخار مى كنیم كه به شما كمك كنیم و براى این خدمت حاضریم. ایشان فرمودند: نه آقا جان، خیلى ممنونم، این ها ترتیبش همین است كه مى بینید، من قبلاً محلّ كار و مطالعه ام زیر زمین بود، اما خانواده و بچه ها گفتند كه آن جا براى شما ضرر دارد و مریض مى شوید، لذا كتاب هاى لازم را به این اتاق منتقل كردند.
قدرى میوه و گز در اتاق بود، استاد فرمودند: نمى دانم آقا چرا كسى از این ها نمى خورد، چند روز است كه همین جا مانده است، شماها اقلاً بخورید، سپس استاد رفتند و چایى آوردند، من سینى را از دست ایشان گرفتم یك چاى هم براى خودشان گذاشتم.
ایشان چند لحظه اى سر را پایین انداخته بودند و در حالت خاصى همراه با تفكّر ساكت بودند، سپس فرمودند: آقا این ها چه بوده اند، این علما و بزرگان گذشته چه طور موجوداتى بوده اند، چه مقدار این ها زحمت كشیده اند، چقدر كار كرده اند، نمى دانم، این ها فولاد بوده اند، از آهن و كوه هم سخت تر بوده اند، واقعاً انسان متحیّر مى ماند. واقعاً عجیب است!
وقتى چایى را خوردند، پس از چند لحظه اى كه در حال سكوت و فكر بودند فرمودند: هان، اشكال ما همین است، هر چه را چشم دید مى خواهیم و انجام مى دهیم. الآن من چایى نمى خواستم، اما چشمم افتاد كه شما مى خورید و روى عادت، من هم خوردم، همین است كه ماها كودنیم. این كه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چیزى را كه طبع مایل و نیازمند نیست نخورید كه كودن بار مى آیید»، همین است. هر چیزى را به محض عادت و این كه چشممان افتاد، نباید بخوریم و بیاشامیم، این تنبلى ها و كودنى ها مال همین است. در پایان فرمودند: اصلاً این چایى ها چه اثرى دارند كه ما این قدر مى خوریم. سپس با لبخند شیرین خاصّى فرمودند: هذا الشّاى لایزید الاّ بولا!(1754)

هجرت از عادت

مرحوم آیت اللّه حجت اعلى اللّه مقامه، یك سیگارى اى بود كه من واقعاً هنوز نظیر او را ندیده ام، گاهى سیگار از سیگار قطع نمى شد، بعضى وقتها هم كه قطع مى كرد مدتش خیلى كوتاه بود و طولى نمى كشید كه مجدّداً سیگارى را آتش مى زد در اوقات بیدارى اكثر وقتشان به سیگار كشیدن مى گذشت.
وقتى مریض شدند براى معالجه به تهران آمدند و در تهران اطباء گفتند: چون بیمارى ریوى دارید باید سیگار را ترك كنید.
ایشان ابتدا به شوخى گفت: من این سینه را براى سیگار كشیدن مى خواهم اگر سیگار نباشد سینه را مى خواهم چه كنم؟
عرض كردند: به هر حال برایتان خطر دارد، و واقعاً مضر است.
فرمود: مضر است؟
گفتند: بله همینطور است.
فرمودند: دیگر نمى كشم.
یك نمى كشم، كار را تمام كرد؛ یك حرف و یك تصمیم، این مرد را به صورت یك مهاجر از عادت قرار داد.
در احادیث نیز آمده است: «المهاجر من حجر السیئات، مرد آن است كه بتواند از آنچه به او چسبیده است جدا شود و هجرت كند. اگر فردى از یك سیگار كشیدن نتواند هجرت كند پس انسان نیست.(1755)

شعر

تركِ عادت، موجب مرض است. «دهخدا»
خوىِ بد در طبیعتى كه نشست
نرَود تا به وقت مرگ از دست
«سعدى»
ریسمان سوخت و كَجِیَش بیرون نرفت.
مار، پوست بگذارد خوى نمى گذارد. «جامع التمثیل»