فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

سلام

مردى فاسق و فاجر موى بر سر گذاشته بود و به جهت گدایى و اخذ حطام و صیانت حال، خود را به سادات شهرت داده. روزى مردى عالم و متقى كه اصل و نسب آن متسیّد را مى دانست از پیش وى بگذشت و سلام نكرد. آن مرد به وى متعرض شد و گفت: من از آل رسول هاشمى باشم و تو از امت جدّ منى، تو را كى رسد كه از پیش من بگذرى و سلام نكنى؟ و حال آنكه در شبانه روز چندین بار در نماز و غیر نماز بر من صلوات مى فرستى، آنجا كه مى گویى، «اللهم صل على محمد و آل محمد». گفت من در صلوات «و آله الطیبین و الطاهرین» مى گویم و تو با این قید از آل او خارج مى شوى، زیرا كه نه طیبى و نه طاهر!(1519)

سؤال (پرسش و پاسخ)

آیات