فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

قطع رحم توسط عمر سعد در كربلا

در یكى از ملاقاتهاى آن حضرت با سركرده لشكر یعنى «عمر بن سعد» پرده از واقعیات برداشت و او را از دست زدن به كارى كه نتیجه اش رسوایى و آتش جهنم است آگاه ساخت.
بیست نفر از لشكر عمر سعد به همراه خود او در ملاقاتى با سید الشهدا(علیه السلام) و بیست نفر از یاران فداكار آن حضرت حاضر شدند.
حضرت به یاران خود فرمود: از جلسه بیرون بروید، جز عباس و على اكبر (علیهماالسلام)، عمر بن سعد نیز به یاران خود گفت: همه خارج شوید و فقط پسرم «حفص» و غلامم بمانند. آنگاه گفتگو آغاز شد.
امام: واى بر تو اى پسر سعد! از خداوندى كه بازگشت همه به سوى اوست نمى ترسى؟ مى خواهى با من بجنگى؟ تو مرا مى شناسى كه من فرزند رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و فاطمه و على(علیهماالسلام) هستم.
اى پسر سعد! اینها را رها كن و به ما بپیوند، كه این كار براى تو بهتر است و تو را مقرّب پیشگاه خدا مى كند.
عمر بن سعد: مى ترسم خانه ام را خراب كنند.
امام: اگر خراب كردند من آن را مى سازم.
عمر بن سعد: مى ترسم باغم را تصرف كنند.
امام: اگر گرفتند من بهتر از آن باغ را در حجاز كه داراى چشمه عظیمى است به تو مى دهم، چشمه اى كه معاویه حاضر شد به هزار هزار دینار بخرد ولى به او فروخته نشد.
عمر بن سعد: من اهل و عیال دارم و در مورد آنها مى ترسم. حضرت ساكت شد و دیگر به او جوابى نداد و در حالى كه مى فرمود: تو را چه كار، خدا تو را روى بسترت بكشد و در قیامت نیامرزد، امیدوارم از گندم رى جز اندكى نخورى، او را ترك كرد.
عمر بن سعد از روى مسخرگى گفت: اگر از گندمش نخورم، جو آن براى من كافى است.
«حمید بن مسلم» مى گوید: پس از حادثه عاشورا پیش عمر بن سعد رفتم و احوالش را پرسیدم گفت: از حالم مپرس، هیچ مسافرى به خانه اش برنگشته كه مانند من بار گناه به خانه آورد من قطع رحم كردم و مرتكب گناه بزرگى شدم.(1425)

از بین بردن گمراه كننده

مردى براى امام حسن(علیه السلام) هدیه آورده بود، امام به او فرمودند: «در مقابل هدیه ات كدامیك از این دو را مى خواهى، بیست برابر هدیه ات (بیست هزار درهم) بدهم یا بابى از علم را برایت بگشایم، كه بوسیله آن بر فلان مرد كه ناصبى و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا كنى و شیعیان ضعیف الاعتقاد قریه خود را از گفتار او نجات دهى، اگر آنچه بهتر است انتخاب كنى من هم بین دو جایزه جمع مى كنم (یعنى بیست هزار درهم و باب علم)؛ در صورتیكه در انتخاب اشتباه كنى به تو اجازه مى دهم كه یكى را براى خود بگیرى!» عرض كرد: ثواب من در اینكه ناصبى را مغلوب كنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهاى او نجات بدهم آیا مساوى است با همان بیست هزار درهم؟
فرمود: «آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست.»
عرض كرد: در این صورت چرا انتخاب كنم آن قسمتى از كه ارزشش كمتر است، همان باب علم را اختیار مى نمایم.
امام فرمود: «نیكو انتخاب كردى.» باب علمى كه وعده داده بود تعلیمش نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه به او پرداخت، و او از خدمت امام مرخص شد.
در قریه با آن مرد ناصبى بحث كرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزى اتفاقاً شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: «هیچكس مانند تو سود نبرد، هیچكس از دوستان سرمایه اى مثل تو بدست نیاورد، زیرا درجه اول دوستى خدا، دوم دوستى پیامبر(صلى الله علیه و آله) و على(علیه السلام) ، سوم دوستى عترت و ائمه(علیهم السلام)، چهارم دوستى ملائكه، پنجم دوستى برادران مؤمنت را بدست آوردى، و به عدد هر مؤمن و كافر پاداشى هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد.»(1426)

دین فروشى سمره

سمره بن جندب اهل بصره بود. پس از مرگ پدر همراه مادرش به مدینه آمد؛ مادرش به یكى از یاران رسول خدا به نام مرى بن شیبان شوهر كرد و سمره در دامن او بزرگ شد؛ با اینكه نوجوان بود تیرانداز خوبى بود، پیامبر(صلى الله علیه و آله) به او اجازه داد در جنگ احد شركت كند و در بیشتر جنگها شركت كرد.
او در زمان معاویه همانند بعضى صحابه فاسق و دروغگو، براى گرفتن پول، به جعل احادیث در مدح معاویه و نقل احادیث از پیامبر در مذمّت امیرمؤمنان(علیه السلام) اقدام كرد.
معاویه به او گفت: صد هزار درهم مى دهم تا این آیه را -كه در مذمّت منافقان نازل شده- به على بن ابى طالب نسبت بدهى!
آیه این است: «و من الناس من یعجبك قوله فى الحیاة الدنیا و یشهد الله على ما فى قلبه و هو الد الخصام و اذا تولى سعى فرى الارض لیفسد فیها و یهلك الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد(1427)؛ بعضى از مردم (اخنس بن شریق) از گفتار دلفریب خود تو را به شگفت آرند از چرب زبانى و دروغ به متاع دنیا رسند، و از نادرستى و نفاق خدا را بر راستى خود گواه گیرند، و این كس بدترین دشمن اسلام است. چون از حضور تو دور شوند (و قدرت یابند) كارش فتنه و فساد است، بكوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع كند و خدا مفسدان را دوست ندارد.» و این آیه را (كه پس از خوابیدن امیرمؤمنان در رختخواب پیامبر، در شأن حضرت على(علیه السلام) نازل شده) بگو در شأن ابن ملجم نازل شده است، آیه این است: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد(1428)؛ و برخى از مردمان از جان خود در راه رضاى خدا درگذرند و خدا دوستدار چنین بندگان است.»
سمره پیشنهاد معاویه را نپذیرفت. معاویه گفت: دویست هزار درهم مى دهم قبول كن، او نپذیرفت.
معاویه چهار صد هزار درهم وعده داد و او پذیرفت و این دو آیه كه اولى درباره منافقین بوده به امیرالمؤمنین نسبت، و آیه دوم كه درباره امیرالمؤمنین نازل شده، به ابن ملجم نسبت داد، و با این كار، دین فروشى خود را ثابت كرد.(1429)