فال بد زدن
روزى امیرالمومنین على(علیه السلام) از كوفه خارج شد كه به حروریه عزیمت نماید، مردى به آن حضرت عرض كرد، یا على! حركت شما در این ساعت به صلاح نیست، صبر كنید تا آنكه سه ساعت از روز بگذرد، من خوف آن دارم كه آسیبى به شما برسد. حضرت به آن مرد فال بین فرمود: «اینكه من بر آن سوارم در رحم خود چه دارد؟ جنین اسب من نر است یا ماده؟» عرض كرد: اگر حساب كنم خواهم دانست.
امیرالمؤمنین فرمود: «هر كه گفتار تو را تصدیق كند قرآن را تكذیب نموده و در تأیید فرمایش خود این آیه را تلاوت كرد: «ان الله عنده علم الساعة».» آنگاه به آن مرد فال بین فرمود: «پیغمبر اكرم(صلى الله علیه و آله) با مقام عالى و دانش و جامعیت و خاتمیت خود هرگز ادعایى را كه تو مى كنى نمى فرمود! تو تصور مى كنى كه مرا از دانش خود نفعى مى رسانى و یا زیانى را از من دور مى كنى، هر كس تو را تصدیق كند و به گفته هاى تو اعتماد كند باید از استعانت و یارى خداوند بى نیاز باشد.»
سپس آن حضرت رو به آسمان كرد و عرض كرد: «خداوند! هیچ فال بدى نیست مگر مشیت تو، و هرگز ضرر و زیانى نمى رسد به جز فرمان و اجازه تو، و نیست خدایى غیر از تو اى خداى یگانه.»(1396)
مكر زرقاء
چون آمنه مادر پیامبر(صلى الله علیه و آله)، به حضرت حامله شد، كهانت كاهنان مختل شد. سطیح كه كاهنى بود معروف از طایفه غسان، به رزقاء یمامه كه او هم كاهنه بود نامه نوشت كه باید در خاموش كردن این نور به هر مكر و خدعه متمسك شد.
رزقاء با آرایشگر حضرت آمنه بنام (تكنا) آشنا بوده و او روزى تكنا را دید و گفت: چرا ناراحت هستى؟ او هم جریان تولد مولودى كه باعث شكستن بتها و ذلیل شدن كاهنان مى شود را نام برد.
پس زرقاء كسیه زرى را به تكنا نشان داد كه اگر در این كار كمك نمائى این كیسه از آن توست، او هم قبول كرد.
به حیله زرقاء بنا شد تكنا روزى براى آرایشگرى آمنه برود و وسط كار با كارد زهرآلود به پهلوى او بزند كه مادر و فرزند بمیرند!
از آن طرف هم زرقاء همه بنى هاشم را آن روز موعود دعوت كند تا تكنا آن كار را تنهائى و بدون مزاحمت انجام دهد.
روز موعود فرا رسید بنى هاشم به جهت صرف طعام حاضر و تكنا هم در خانه آمنه مشغول آرایشگرى شد. وسط كار تكنا خنجر زهرآلود را درآورد كه بزند، دستى از غیب بر تكنا زد و او به زمین افتاد و چشمش نمى دید؛ فریاد آمنه هم بلند شد و زنان بنى هاشم دور او اجتماع كردند، و از واقعه پرسیدند، او جریان را نقل كرد.
به تكنا گفتند: چه چیز باعث شد این حیله را انجام دهى؟ گفت: به دستور زرقاء انجام دادم او را بگیرید.
پس خود تكنا بدرك واصل شد. زرقاء هم خود را از مكه با صدمات زیاد به وطن اصلیش یمامه رساند و مكر او هیچ صدمه اى به آمنه و حملش نرسید.(1397)
شعر
گفتم كه جادو كسى سست بخندید و گفت:
سِحر اثر كى كند، ذكر خدا مى رود
«مولوى»
مكر و حسد و كبر و خرافات و طمع را
مپذیر و مده ره به درِ خویش و حوالى
«ناصر خسرو»
شد نیمى از عمر در خرافات هدر
وندر حیرت گذشت یك نیم دگر
«ملك الشعراء بهار»