دعاى وسعت رزق در سحر
«رُوِیَ أَنَّ أَبَا الْقَمْقَامِ أَتَى أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) وَ كَانَ رَجُلًا مُحَارَفاً فَشَكَا إِلَیْهِ حِرْفَتَهُ وَ أَنَّهُ لَا یَتَوَجَّهُ فِی حَاجَةٍ فَتُقْضَى لَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ(علیه السلام) قُلْ فِی دُبُرِ الْفَجْرِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ قَالَ أَبُو الْقَمْقَامِ فَلَزِمْتُ ذَلِكَ فَوَ اللَّهِ مَا لَبِثْتُ إِلَّا قَلِیلًا حَتَّى وَرَدَ عَلَیَّ قَوْمٌ مِنَ الْبَادِیَةِ فَأَخْبَرُونِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ قَوْمِی مَاتَ وَ لَمْ یُعْرَفْ لَهُ وَارِثٌ غَیْرِی فَانْطَلَقْتُ وَ قَبَضْتُ مِیرَاثَهُ وَ لَمْ أَزَلْ مُسْتَغْنِیاً؛(1362) روایت شده كه ابا القمقام خدمت ابو الحسن(علیه السلام) رسید و شغلش صنعت بود، از حرفه اش به آن حضرت شكایت برد و اینكه به هر چه روى مى كند نیازهایش برطرف نمى شود و سود نمى برد. ابوالحسن(علیه السلام) به او فرمود: بعد از فجر بگو: «سبحان اللَّه العظیم و بحمده استغفر اللَّه من فضله». قمقام مى گوید پیوسته آن را مى گفتم، به خدا قسم! اندكى نگذشت تا اینكه عدّه اى از بادیه آمدند و مرا خبر دادند كه مردى از فامیلهایم مرده است و هیچ وارثى جز من ندارد من رفتم و میراث را گرفتم و تاكنون بى نیازم.»
اثرات سحرخیزى
«قِیَامُ اللَّیْلِ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَنِ وَ رِضًا لِلرَّبِّ وَ تَعَرُّضٌ لِلرَّحْمَةِ وَ تَمَسُّكٌ بِأَخْلَاقِ النَّبِیِّین؛(1363) سحرخیزى موجب سلامت بدن و خشنودى خدا و در معرض رحمت آمدن و تمسّك به اخلاق پیغمبران است.»
اسباب راحتى در سحرخیزى
قال الصّادق(علیه السلام) : لا راحة لمؤمن على الحقیقة إلّا عند لقاء اللَّه، و ما سوى ذلك ففی اربعة اشیاء:
صمت: تعرف به حال قلبك و نفسك فیما یكون بینك و بین باریك. و خلوة: تنجو بها (و حلم تنجو به) من آفات الزّمان ظاهرا و باطناو جوع: تمیت به الشّهوات و الوسواس.و سهر: تنوّر به قلبك، و تصفّى به طبعك، و تزكّى به روحك؛(1364) حضرت امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: نیست هیچ راحتى از براى مؤمن، كه از انحاء كدورت مبرّا باشد، مگر ملاقات كردن رحمت الهى و واصل شدن به جناب عزّت، پس بنابراین در دنیا راحت نمى باشد، مگر در چهار چیز:
یكى از راحتهاى دنیا در صمت و خاموشى است، امّا به شرط آنكه خاموشى مقارن فكر و ذكر باشد و در بدایع و غرایب الهى، تأمّل كند. یكى دیگر از جمله راحتهاى دنیا، خلوت و گوشه گیرى است، امّا خلوتى كه منجى باشد، نه مهلك. (یعنى: به طاعت و عبادت و ذكر خدا گذرد، نه به لهو و لعب و ارتكاب مناهى.) (و یكى دیگر حلم است) و او نیز به شرط مذكور و قید؛ قید هر دو است. یعنى: خلوت و حلم ممدوح، خلوت و حلمى است كه آدمى به آن، از آفات ظاهرى و باطنى زمان، در امان باشد. یكى دیگر گرسنگى است، امّا گرسنگى اى كه برطرف كند خواهشهاى نفسانى را، (نه گرسنگى اى كه مقارن صبر و شكیبائى نباشد و مخاطرات شیطانى در خاطر گذرد.) یكى دیگر سحرخیزى و كم خوابى است. و خاصیّت كم خوابى خصوص در سحر، آن است كه دل را نورانى مى كند و نفس را از آلایش و كدورات جلا مى دهد و روح را مصفّا مى كند.»