فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

هر چى تو بگى!

شخصى به بخیلى گفت: سبب چیست كه با این دوستى و رفاقت مرا مهمان نكرده اى؟! بخیل گفت: به جهت آن كه از قوه اشتهاى تو باخبرم! هنوز لقمه به دهانت نرسیده لقمه دیگر برمى دارى! گفت: مرا مهمان كن، شرط مى كنم كه در میان هر دو لقمه دو ركعت نماز به جاى آورم!

راحتى بى چون و چرا

یه مرده به رفیقش میگه: ببین، من هر وقت با زنم دعوا مى كنم، همیشه حرف آخر رو من مى زنم و اون هیچى نمیگه. رفیقش میگه: بابا دمت گرم، كارت خیلى درسته، حالا اون حرف آخر چیه؟ میگم: غلط كردم.

قوز بالا قوز

اولى: تو با این كه ازدواج كرده اى، باز هم خودت دارى پیراهنت را اتو مى كنى؟
دومى: این پیراهن هاى من نیست، اینها براى خانمم است!