امان از مادرشوهرها
خانم اولى: امان از مادرشوهرها.
خانم دومى: مگه چى شده؟
خانم اولى: آخه نمى دونم اینها چرا قبل از اینكه پسرهاشون رختشوئى، ظرفشوئى و... یاد بگیرند مى رن واسشون زن مى گیرن!
هر چى تو بگى!
شخصى به بخیلى گفت: سبب چیست كه با این دوستى و رفاقت مرا مهمان نكرده اى؟! بخیل گفت: به جهت آن كه از قوه اشتهاى تو باخبرم! هنوز لقمه به دهانت نرسیده لقمه دیگر برمى دارى! گفت: مرا مهمان كن، شرط مى كنم كه در میان هر دو لقمه دو ركعت نماز به جاى آورم!
راحتى بى چون و چرا
یه مرده به رفیقش میگه: ببین، من هر وقت با زنم دعوا مى كنم، همیشه حرف آخر رو من مى زنم و اون هیچى نمیگه. رفیقش میگه: بابا دمت گرم، كارت خیلى درسته، حالا اون حرف آخر چیه؟ میگم: غلط كردم.