اینگونه باشیم!
على بن عیسى اربلى(قدس سره) در كتاب كشف الغمه به سند خود از ابى سعید خدرى روایت كرده كه روزى على بن ابیطالب(علیه السلام) مختصرى به عنوان قیلوله خوابید و چون برخاست به فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى فاطمه! آیا غذایى پیش تو هست كه مرا بدان سیر كنى؟ فاطمه عرض كرد: نه! سوگند به آن خدایى كه پدرم را به نبوّت و تو را به وصیّت گرامى داشته امروز چیزى كه بتوانم بدان تو را سیر كنم ندارم و بلكه دو روز است كه غذایى جز همان كه براى تو مى آوردم در خانه نبود و من تو را بر خود و دو فرزندم حسن و حسین(علیهماالسلام) مقدم مى داشتم و آن غذا را براى تو مى آوردم! على(علیه السلام) فرمود: اى فاطمه چرا به من خبر ندادى تا براى شما چیزى تهیه كنم؟ فاطمه(علیها السلام) عرض كرد: اى ابوالحسن از خداى خود شرم داشتم چیزى از تو بخواهم و تو را به چیزى تكلیف كنم كه قدرت آن را ندارى.(1344)
پاسخ امام
حكایت شده كه امام صادق(علیه السلام) گاهى براى میهمانان خود فرنى، و حلوا و گاهى نان و زیتون مى آورد.
شخصى به آن حضرت عرض كرد: اگر با تدبیر عمل كنى (آینده نگر باشى) همیشه مى توانى در یك وضع باشى و یكسان از میهمانان پذیرائى كنى.
حضرت پاسخ داد: «تدبیر امر ما در دست خداوند است (و تسلیم امر او هستم) هر زمان كه به ما عطاء كند ما هم بر خود و میهمانان خود وسعت مى دهیم، و هر زمان كه به ما تنگ گیرد و كم عطاء كند، ما هم چنان زندگى مى كنیم.(1345)
شعر
آسایش دو گیتى، تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا(1346)
اگر دشمن نسازد با تو اى دوست
تو مى باید كه با دشمن بسازى
وگرنه چند روزى صبر مى كن
نه او مانَد، نه تو، نه فخر رازى(1347)
به شیرین زبانى و لطف و خوشى
توانى كه پیلى به مویى كِشى(1348)
به نرمى كارها پایان پذیرد خوش تر از تُندى
بلى كارى كه از نخ آید از سوزن نمى آید
رادمردىّ مرد دانى چیست؟
با هنرتر ز خلق دانى كیست؟
آن كه با دوستان توانَد ساخت
وآنكه با دشمنان تواند زیست(1349)