فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

با دوستان، مدارا

رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در حالى كه نشسته بودند، ناگهان لبخندى بر لبانشان نقش بست، به طورى كه دندان هایشان نمایان شد! از ایشان علت خنده را پرسیدند، فرمود: «دو نفر از امت من مى آیند و در پیشگاه پروردگار قرار مى گیرند؛ یكى از آنان مى گوید: خدایا! حق مرا از ایشان بگیر! خداوند متعال مى فرماید: «حقّ برادرت را بده!» عرض مى كند: خدایا! از اعمال نیك من چیزى نمانده متاعى دنیوى هم كه ندارم. آنگاه صاحب حق مى گوید: پروردگارا! حالا كه چنین است از گناهان من بر او بار كن!»
پس از آن اشك از چشمان پیامبر(صلى الله علیه و آله) سرازیر شد و فرمود: «آن روز، روزى است كه مردم احتیاج دارند گناهانشان را كسى حمل كند. خداوند به آن كس كه حقش را مى خواهد مى فرماید: «چشمت را برگردان، به سوى بهشت نگاه كن، چه مى بینى؟» آن وقت سرش را بلند مى كند، آنچه را كه موجب شگفتى اوست از نعمت هاى خوب مى بیند، عرض مى كند: پروردگارا! اینها براى كیست؟
مى فرماید: «براى كسى است كه بهایش را به من بدهد.»
عرض مى كند: چه كسى مى تواند بهایش را بپردازد؟
مى فرماید: «تو.»
مى پرسد: چگونه من مى توانم؟
مى فرماید: «به گذشت تو از برادرت.»
عرض مى كند: خدایا! از او گذشتم.
بعد از آن، خداوند مى فرماید: «دست برادر دینى ات را بگیر و وارد بهشت شوید!»
آن گاه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) فرمود: «پرهیزكار باشید و مابین خودتان را اصلاح كنید!»(1343)

اینگونه باشیم!

على بن عیسى اربلى(قدس سره) در كتاب كشف الغمه به سند خود از ابى سعید خدرى روایت كرده كه روزى على بن ابیطالب(علیه السلام) مختصرى به عنوان قیلوله خوابید و چون برخاست به فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى فاطمه! آیا غذایى پیش تو هست كه مرا بدان سیر كنى؟ فاطمه عرض كرد: نه! سوگند به آن خدایى كه پدرم را به نبوّت و تو را به وصیّت گرامى داشته امروز چیزى كه بتوانم بدان تو را سیر كنم ندارم و بلكه دو روز است كه غذایى جز همان كه براى تو مى آوردم در خانه نبود و من تو را بر خود و دو فرزندم حسن و حسین(علیهماالسلام) مقدم مى داشتم و آن غذا را براى تو مى آوردم! على(علیه السلام) فرمود: اى فاطمه چرا به من خبر ندادى تا براى شما چیزى تهیه كنم؟ فاطمه(علیها السلام) عرض كرد: اى ابوالحسن از خداى خود شرم داشتم چیزى از تو بخواهم و تو را به چیزى تكلیف كنم كه قدرت آن را ندارى.(1344)

پاسخ امام

حكایت شده كه امام صادق(علیه السلام) گاهى براى میهمانان خود فرنى، و حلوا و گاهى نان و زیتون مى آورد.
شخصى به آن حضرت عرض كرد: اگر با تدبیر عمل كنى (آینده نگر باشى) همیشه مى توانى در یك وضع باشى و یكسان از میهمانان پذیرائى كنى.
حضرت پاسخ داد: «تدبیر امر ما در دست خداوند است (و تسلیم امر او هستم) هر زمان كه به ما عطاء كند ما هم بر خود و میهمانان خود وسعت مى دهیم، و هر زمان كه به ما تنگ گیرد و كم عطاء كند، ما هم چنان زندگى مى كنیم.(1345)