فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

پند شیطان به نوح

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى كه نفرین حضرت نوح(علیه السلام) قومش را گرفت طوفان پدید آمد همه غرق در آب گشتند، و خود حضرت نوح با گروهى اندك از مؤمنین به او، سوار بر كشتى شدند، ابلیس (پدر شیطان) نزد حضرت نوح آمد و گفت: تو بر من حق دارى، مى خواهم آن را جبران كنم، نوح فرمود: به خدا سوگند دشمن دارم از این كه تو بر من حقّى داشته باشى، حال آن حقى كه من بر تو دارم چیست؟ ابلیس گفت: بر قوم خود نفرین كردى همه غرق شدند، مرا راحت كردى دیگر كسى نیست كه او را فریب دهم؛ حضرت نوح فرمود: با چه چیزى مى خواهى این حق را جبران كنى؟ ابلیس گفت: در سه وقت به یاد من باش كه خیلى نزدیك به انسان هستم تا او را بلغزانم 1- هنگام غضب 2- هنگامى كه مى خواهى بین دو نفر، قضاوت كنى 3- وقتى با زنى بیگانه در جاى خلوت نشسته اى.(1305)

سركوبى طغیان شهوت

روزى على(علیه السلام) با گروهى از مردم در جایى نشسته بودند زنى زیبا چهره و خوش اندام از آنجا عبور كرد، حاضران به آن زن چشم دوختند، به طورى كه دلشان لغزید.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آن چه دیده بیند دل كند یاد
على(علیه السلام) فرمود: چشم این مردها كه به آن زن دوخته شد، هواى نفس و غریزه شهوت آنان را به جنبش درآورد. هر گاه چشمتان به زنى افتاد و آن زن، چشم شما را خیره كرد و دلتان را برد، راه درمانش این است: با همسر خودتان همبستر شوید، زیرا زنان بسان همدیگرند، در این صورت طغیان شهوت به خاموشى مى گراید و هوس دل شما را نسبت به ناموس دیگران سركوب نخواهد كرد.
مردى از خوارج كه از روى نادانى و كینه اى كه به امام على (علیه السلام) داشت وقتى این درس را از آن حضرت(علیه السلام) شنید، گفت: خدا بكشد این كافر را، چه بسیار دانا است، گروهى از اصحاب برخاستند كه او را تنبیه كنند و صفحه روزگار را از لوث وجودش پاك نمایند، حضرت فرمود: از او دست بردارید، اگر مى خواهید به عوض بدگویى او، به او بد بگویید و یا او را ببخشید.(1306)

فكر زنا

مجلس درس و وعظ بود، حواریّون با عشق و شور مخصوص در گرداگرد استادشان عیسى(علیه السلام) نشسته بودند و گفتار او را با جان و دل گوش مى كردند، در آن جلسه درس، همه دوازده نفر از حواریّون به عیسى(علیه السلام) عرض كردند: «اى آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز.»
عیسى(علیه السلام) : «پیامبر خدا موسى(علیه السلام) به اصحابش فرمود: «سوگند دروغ نخورید، ولى من مى گویم سوگند -خواه دروغ و خواه راست- نخورید.»
آنها عرض كردند: «مارا بیشتر موعظه كن.»
عیسى: «موسى (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: زنا نكنید، من به شما مى گویم حتّى فكر زنا نكنید (سپس چنین مثال زد) اگر شخصى در اطاق نقّاشى شده و زیبا، آتشى روشن كند، دود آن، اطاق نقّاشى شده را دودآلود و سیاه خواهد كرد، گرچه اطاق را نسوزاند، فكر زنا نیز همچون آن دودى است كه زیبایى چهره معنوى انسان را تیره و تار مى سازد گرچه آن چهره را از بین نبرد.»(1307)