نكات
شگفتیهاى زبان: زبان نیز به نوبه خود از اعضاء بسیار شگفت انگیز بدن انسان است، و وظائف سنگینى بر عهده دارد، علاوه بر اینكه كمك مؤثّرى به بلع غذا مى كند، در جویدن نیز نقش مهمّى دارد، مرتباً لقمه غذا را به زیر چكش دندانها هُل مى دهد! اما این كار را بقدرى ماهرانه انجام مى دهد كه خود را از ضربات دندان دور نگه مى دارد، در حالى كه دائماً كنار آن و چسبیده به آن است! گاه به ندرت هنگام جویدن غذا زبان خود را جویده ایم، و فریاد ما بلند شده، و فهمیده ایم كه اگر آن مهارت در زبان نبود چه به سر ما مى آمد؟ در ضمن بعد از خوردن غذا فضاى دهان و دندانها را رفت وروب و تمیز مى كند. و از این كارها مهمتر مسأله سخن گفتن است كه با حركات سریع و منظم و پى در پى و حركت كردن در جهات ششگانه انجام مى گیرد. جالب اینكه خداوند براى حرف زدن و تكلّم، وسیله اى در اختیار انسانها قرار داده كه بسیار سهل و آسان و در دسترس همه است، نه خستگى مى آورد، و نه ملالى حاصل مى شود، و نه هزینه اى دارد. و از آن عجیب تر مسأله استعداد تكلّم در انسان است كه در روح آدمى به ودیعت گذارده، و انسان مى تواند جمله بندیهاى زیادى را در بى نهایت شكل مختلف براى تعبیر از مقاصد فوق العاده متنوّع خود انجام دهد. و باز از آن مهمتر استعداد وضع لغات مختلفى است كه با مطالعه هزاران زبان كه در دنیا موجود است اهمیّت آن آشكار مى شود. راستى «العظمة لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ!»
زبان در عین واحد بهترین و بدترین عضو انسان است. زبان سرخ سر سبز مى دهد بر باد. تمامى اختلافات عمیق و جنگ ها را وقتى بررسى كنید؛ آتش آن از زبان شروع شده است.
شاعر كم حرف
شخصى به شاعرى گفت: شعر بخوان! گفت: از متقدّمین یا از متأخّرین! گفت: از متأخّرین. گفت: از افكار خودم بخوانم یا سایرین؟ گفت: فارسى! گفت: قصیده بخوانم یا غزل، یا رباعى یا مثنوى؟ گفت: مثنوى. گفت: رزمى یا بزمى؟ گفت: بزمى. گفت: عارفانه یا عاشقانه؟ گفت: عاشقانه. گفت: حقیقى باشد یا مجازى؟... بیچاره مستأصل شد و گفت: «براى امروز من همین مقدار كافى است!»