مجازات غیبت در روز قیامت
شیخ بهائى علیه الرحمه مى فرماید: روزى در مجلس بزرگى ذكر من شده بود. شنیدم یكى از حاضرین كه ادعاى دوستى با من مى كرد ولى در این ادعا دروغ مى گفت، شروع به غیبت نموده و نسبت ناروایى به من داده بود و این آیه را در نظر نداشت كه خداوند مى فرماید: «بعضى پشت سر بعضى غیبت نكنید، آیا دوست دارید گوشت مرده برادر خود را بخورید؟ همه این را ناخوش مى دارید.»
آنگاه كه فهمید اطلاع از غیبت او پیدا كرده ام، نامه بلند بالایى برایم نوشت و اظهار پشیمانى و درخواست رضایت در آن نامه كرد. در جوابش نوشتم: خدا تو را پاداش دهد بواسطه هدیه اى كه براى من فرستادى؟ چون هدیه تو باعث سنگینى كفه حسناتم در قیامت مى شود! از حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) روایت شده كه فرمود: «در روز قیامت بنده اى را در مقام حساب مى آورند، كارهاى نیكش در یك كفه و كارهاى زشتش را در كفه دیگر مى گذارند، كفه گناه سنگین تر مى شود. در این هنگام ورقه اى بر روى حسنات قرار مى گیرد، كارهاى نیكش بواسطه آن عمل زیادتر از گناهانش مى شود.
عرض مى كند: پروردگارا! آنچه عمل خوب داشتم در كفه حسنات وجود داشت، اما این ورقه چه بود؟ من كه چنین عملى نداشتم؟ خطاب مى رسد: این در مقابل سخنى است كه درباره تو گفته اند و از آن نسب پاك بودى.» این حدیث مرا وامیدارد كه سپاسگذار تو باشم بواسطه چیزى كه به من رسانیده اى، با اینكه اگر روبروى من، اینكار یا بدتر از این را انجام مى دادى با تو مقابله بمثل نمى كردم و جز عفو و گذشت و دوستى و وفا از من نمى دیدى؛ این باقى مانده عمر، گرامى تر از آن است كه صرف در مكافات اشخاص شود، باید به فكر آنچه از دست رفته بود و تدراك گذشته را نمود.(1272)
مانع باران
سالى در بنى اسرائیل قحطى شد، حضرت موسى(علیه السلام) چند بار نماز استسقاء خواند و طلب باران كرد، اما خبرى از باران نشد. خداوند به حضرت موسى(علیه السلام) وحى كرد: «من بخاطر آنكه یك نفر در میان شماست و سخن چین است و اصرار بر نمامى دارد، دعاى شما را مستجاب نمى كنم.»
عرض كرد: خدایا آن شخص كیست؟ فرمود: «اى موسى! شما را از غیبت نهى مى كنم، حال خودم نمامى كنم؟! بگو همه توبه نمایند، تا دعایشان مستجاب شود.»
همه توبه كردند و خداوند باران رحمت را بر آنها نازل كرد.(1273)
در خبرى دیگر آمده است: كه آن شخص درباره حضرت موسى(علیه السلام) غیبت كرده بود و موسى(علیه السلام) تقاضاى شناسائى آن شخص را كرد و خداوند فرمود: «من سخن چینى را زشت دارم حال خود سخن چینى كنم؟!»
شیطان در مجلس ناسزاگو
روزى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با ابوبكر كنار هم نشسته بودند. در این موقع شخصى آمد و به ابوبكر دشنام داد.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) ساكت و آرام نظاره گر بود. وقتى شخص دشنام دهنده ساكت شد، ابوبكر به دفاع از خود به جوابگوئى و دشنام دادن به او پرداخت.
همین كه ابوبكر زبان به ناسزاگوئى باز كرد، پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) از جاى برخاست تا از نزد ایشان دور شود. وقتى كه پیامبر(صلى الله علیه و آله) از جاى خود بلند شد، به ابوبكر گفت: «اى ابوبكر، وقتى كه آن شخص به تو دشنام مى داد، فرشته اى از جانب خداوند به دفاع از تو جوابگوى او بود، اما هنگامى كه تو شروع به ناسزاگوئى كردى آن فرشته شما را ترك كرده و از نزد شما دور شد و به جاى او شیطان آمد. من هم كسى نیستم كه در مجلسى بنشینم كه در آن مجلس شیطان حضور داشته باشد.»(1274)