ولید بن عقبه
ولید بن عقبه ابى معیط از مسلمانانى بود كه ابتدا ظاهرى خوب داشت، تا جائیكه رسول خدا(صلى الله علیه و آله) او را مأمور كرد به سوى قبیله بنى مصطلق برود و زكات و صدقات آنان را بگیرد.
افراد قبیله وقتى شنیدند مأمور پیامبر آمده، به استقبال براى خوش آمدگوئى آمدند.
چون در زمان جاهلیت میان ولید و این قبیله خصومت و عداوت بوده، خیال كرد آنها به كشتن او مهیا شدند، پس مراجعه به مدینه كرد و نزد پیامبر آمد و گفت: اینان زكات مالشان را نمى دهند در حالیكه قضیه به عكس بود.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) ناراحت شد و قصد كرد كه سپاهى به طرف آن قبیله بفرستد كه خداوند این آیه را نازل كرد: «اى كسانى كه ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقى براى شما خبر آورد تحقیق كنید (در این كه حرف او صحیح است یا دروغ)(1188).»(1189)
بعد از نزول آیه ولید دروغگو بعنوان فاسد شناخته شد، و پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «او از اهل دوزخ است و بعد او با عمروعاص شراب خوردند و دشمنى با پیامبر(صلى الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) را شیوه خود كرد؛ و چون از طرف خلیفه سوم به امارت كوفه منصوب شد، یك روز صبح به حالت مستى نماز صبح به جماعت را چهار ركعت خواند.(1190)
شعر
كسى را كه عادت بوَد راستى
خطایى رود، درگذارند از او
وگر نامور شد به قولِ دروغ
دگر راست باور ندارند از او
«سعدى»
هر آن كس كه با تو نگوید درست
چنان دان كه او دشمنِ جانِ توست
سخن گفتن كج، ز بیچارگى است
به بیچارگان بَر بباید گریست
«فردوسى»
گر راست سخن گویى و در بند بپایى
بِهْ زانكه دروغَت دهد از بند رهایى
«سعدى»
نكات
به مناسبت آیه «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ...»(1191) باید دانست شایعه پراكنى یكى از علل تزلزل جامعه و سبب درهم ریخته شدن نقشه ها است، دروغ پردازان بدین وسیله از پیشرفت كارهاى مفید جلوگیرى كرده و در راه باطل قدم برمى دارند. اكنون كه سال 1399 قمرى و چند ماه از پیروزى انقلاب شكوهمند اسلامى مى گذرد، افراد ضدّ انقلاب با همه گونه شایعه پراكنى موجبات ناراحتى مردم را فراهم مى آورند، لازم است مسلمانان بیدار از این نعره هاى میان تهى هراس نكنند «لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا»(1192) در دوران رسول خدا(صلى الله علیه و آله) كار به اینگونه بوده است كه قرآن هشدار مى دهد و در آیه «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِى الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّكَ بِهِمْ»(1193) شایعه پراكنان با تبعید تهدید شده اند.(1194)
از ویژگیهاى قرآن كریم در بررسى و طرح موضوعات گوناگون این است كه بدون بیان ابعاد مختلف هر موضوع و دیگر قضایایى كه بدان مربوط مى شود دست از مطلب نمى كشد. با وجود آن كه مناسبت گفت و گو از افك (بهتان و دروغ بزرگ) و شایعه پراكنى باطل در اجتماع، بیشتر موضوع خانواده است كه واجب است با دیوارى استوار و بلند از سلامت معنوى احاطه شود، قرآن حكمت آموز این بحث و گفت و گو را كاملاً سرشار مى سازد تا ما را از بیشتر ابعاد و جوانب موضوع آگاه كند، و از میان ابعاد گوناگونى كه این سوره در این درس بحث مى كند بعد اجتماعى شایعه پراكنى باطل است و این كه اصولاً موضعگیرى اجتماع والا و بافضیلت نسبت به شایعه پراكنیها و شایعه سازان چه باید باشد. اوّلاً: ضرورى است كه اجتماع پیشاپیش موضعگیرى ثابت و مشخّصى نسبت به شایعات داشته باشد. خداوند در وجود هر انسانى عقلى به ودیعه نهاده كه به وسیله آن مى تواند از درستى یا نادرستى افكارى كه در اجتماع منتشر مى شود آگاه گردد، زیرا هر موضوع درستى نور و پرتوى از حقیقت دارد، و از این رو هدفها و منشأ شایعه شناخته و درك مى شود. ثانیاً: بر مؤمنان راستین واجب است كه هر چه بیشتر در پیرامون رهبرى رشید خود حلقه زنند تا روشهاى درست و شایسته را براى مقاومت در برابر شایعات هنگامى كه در اجتماع پراكنده مى شود، بیاموزند. ثالثاً: بر فرزندان جامعه مؤمن واجب است كه پاى به جاى پاى شیطان نگذارند و از او پیروى نكنند زیرا نخستین گام آنان را به نهادن آخرین گام نیز وامى دارد تا اجتماع را بكلّى ویران و نابود سازد. به عنوان مثالى بر این امر خاطرنشان مى شویم كه هنگامى كه شخصى سخنى باطل را شنید و آن را منتشر كرد، در واقع به سبب فریفته شدن به گناه از آن دفاع و پشتیبانى مى كند و این امر او را بر آن مى دارد كه به دارو دسته اى كه آن سخن را شایع كرده اند بپیوندد و بدین سان در دام دشمن مى افتد. و از اینجاست كه اسلام تأكید مى كند كه بر انسان مؤمن واجب است كه پاى جاى پاى شیطان ننهد و از او پیروى نكند، بلكه هشیار و بیدار باشد و از نهادن نخستین گام خطا بپرهیزد تا كار به نهادن آخرین گام غلط نیانجامد. رابعاً: در منطق اسلام هدف وسیله را توجیه نمى كند، پس درست نیست كه مؤمنان براى رسیدن به هدفهاى خود راههاى پیچ در پیچ و خطا را بپیمایند، زیرا آن راهها نه تنها به هدف نمى رسند، بلكه رهنورد خود را به فحشا و كارهاى زشت و ناپسند مى كشانند. پس ممكن نیست كه باطل راه رسیدن به حق باشد، هم چنان كه ممكن نیست جنبش ایمانى از راه انتشار دروغ و كوشش براى تأثیرگزارى بر مردم با نیرنگ و گمراه سازى به پیروزى برسد، و اصولاً چنین روشهایى از صفات جنبش رسالتى نیست زیرا ناشایست و دروغ جز ناشایست و دروغى همسان خود نزاید، و همانا فحشا زاییده و نتیجه مجموعه انحرافات ساده اى است كه در نزد آدمى و در نهاد اجتماع انبوه و افزون مى گردد. خامساً: هدف نهفته در وراى افك (دروغ و بهتان بزرگ) و انتشار شایعات دروغین همانا از بین بردن وحدت جامعه مؤمن است، از این رو بر افراد چنان اجتماعى واجب است كه از شخصى كه به انتشار شایعات گسترده و در نتیجه پراكندن اجتماع با بهتان و افترا مى پردازد، با گذشت و احسان نگذرند.(1195)
چه بسا یك كلمه حرف كه جمعى را به هم ریخته و باعث فساد و مهلكه شده است. بین حق و باطل دو انگشت فاصله است، حق آن است كه مى بینیم و باطل آن است كه مى شنویم. گاهى یك مطلب كه اتفاق مى افتد تا دهان به دهان بگردد بسیار متفاوت شده و گاهى به طور كامل دگرگون مى شود. بخشى از تقواى در گفتار آن است كه هر چه را مى شنویم براى دیگران نقل نكنیم. دروغ نباید گفت و هر راست را نشاید گفت. درصد بالایى از اختلافات در جامعه از همین نقل و انتقال حرفها به طرفین است این عادت غلط كه در بعضى متأسفانه وجود دارد باید ریشه كن شود.