فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

وضعیت یك رباخوار در قبر

محضر استاد بودیم یكى از دوستان خیّر و ارادتمندان به استاد، خدمت آیت الله معزّى آمد و گفت: آقا الان شخصى را داخل قبر گذاشتیم من هم به علت آشنایى كمك كردم تا جنازه را داخل قبر بگذاریم ولى یكباره دیدم داخل قبر جانورانى است تا جنازه را داخل قبر گذاشتیم آن جانوران ( سوسك و عقرب) به طرف جنازه آمدند و من سریع از پایین قبر بالا آمدم و به كسى چیزى نگفتم. حضرت آقا تأمّلى كرد و فرمودند: این آقا بازارى بود؟ ایشان گفت: بله. سپس استاد فرمودند: براى كسى نقل نكن گویى او اهل ربا و رشوه بوده و حال همان ها تبدیل به این جانوران شده اند و در داخل قبر او را رها نمى كنند.(1152)

سوء الحساب

شخصى نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و شكایت یكى از اصحاب آن حضرت را كرد. چیزى نگذشت كه آن صحابى هم وارد شد. امام(علیه السلام) از او پرسید: چه شده كه این شخص از تو شكایت دارد؟ گفت: شكایت او به این جهت است كه طلبى از او دارم و اصرار و سرسختى كردم تا حقم را از او بگیرم. امام صادق(علیه السلام) عصبانى شده و فرمودند: «حقّ خودت را بطور غیر صحیح مطالبه كرده اى! تو خیال مى كنى اینكه قرآن مى فرماید: «و یخافون سوء الحساب»؛ از خدا مى ترسند كه خدا به آنها ظلم كند؟ نه بخدا قسم، آنها مى ترسند كه خدا همه حقوق خود را از آنها بگیرد و خدا این را «سوء الحساب» نامیده است، پس هر كس كه پافشارى بر اخذ حق كند، بدى كرده است (البته پافشارى و اصرار زیاد و غیرصحیح و در مشكل افكندن مدیون صلاح نیست).»(1153)

اداى قرض دیگران

دو نفر از مسلمان ها مقروض بودند، نام یكى مسروق و نام دیگرى خیثمه بود. پولى براى مسروق رسید و مسروق بدون اطّلاع خیثمه قرض او را ادا كرد و پولى براى خیثمه رسید و خیثمه نیز بدون اطّلاع مسروق قرض او را پرداخت كرد. این گونه با هم مساوات داشتند و دوست و برادر دینى را بر خود ترجیح مى دادند.(1154)