دین مرد
حضرت على(علیه السلام) در محلّى عبور مى كردند، گروهى از بچه ها را دیدند كه مشغول بازى هستند، ولى یك بچه در كنار ایستاده و غمگین و بازى نمى كند. نزدش رفت و پرسید: نام تو چیست؟ گفت: مات الدین: دین مرد.
امام، سراغ این راز نهفته گرفتند و از پدر این كودك سؤال كردند! گفتند: پدرش مرده و مادرش زنده است. امام، مادر فرزند را خواست و علت این نام را پرسیدند! مادر گفت: در ایامى كه این بچه در رحم من بود پدرش به مسافرت رفت و پس از مدتى همسفران آمدند و گفتند شوهر تو در مسافرت بیمار شد و از دنیا رفت، از ما خواهش كرد كه اگر بچه ام به دنیا آمد نام او را مات الدین بگذارید!
امام پى به رمز و علت آن برد و اعلام كرد مردم در مسجد جمع شوند. سپس همسفران پدر كودك را كه چهار نفر بودند خواست و یكى یكى را جداگانه سؤالاتى نمود.
به مردم فرمود: هرگاه من صدائى به تكبیر بلند كردم شما هم تكبیر بگوئید. از اولى راز قتل را جویا شد، و او كه از این سؤال میخكوب شده بود گفت: من فقط طناب را حاضر كردم. صداى تكبیر امام بلند شد و مردم هم تكبیر گفتند.
دومى هم گفت: من طناب را به گردنش بستم و دیگر تقصیرى ندارم؛ سومى گفت: من چاقو را آوردم و چهارمى به طور واضح جریان را شرح داد كه براى تصاحب اموال او، گروهى، او را به قتل رساندیم. امام تكبیر گفت و مردم هم صدا به تكبیر بلند كردند.
امام اموال مسروقه را از آنها گرفت و به مادر بچه تحویل داد و آنها را سخت مجازات كرد، و بعد به مادر فرزند فرمود: اسم بچه را (عاش الدین: دین زنده است) صدا بزنید.(1130)
شعر
با كس مگوى رازِ دل خود، گمان مدار
كز صد هزار دوست، یكى مَحرم اوفتد
«صائب تبریزى»
خامُشى بِهْ كه ضمیر دل خویش
به كسى گفتن و گفتن كه مگوى
«سعدى»
لب مگشا گرچه در او نوش هاست
كز پسِ دیوار، بسى گوش هاست
«نظامى»
شنیدَستى كه هر سرّ كز دو بگذشت
به اندك وقت، وِرد هر زبان گشت
حكیمى گفت كان دو جز دو لب نیست
كز آن، سرّ بگذرانیدن ادب نیست
بسا سرّ كز دو لب افتد به بیرون
درون صد دلاور را كنَد خون
«جامى»
نكات
رازى كه از دلِ انسان بیرون آمد دیگر راز نخواهد بود.
راز دیگران را همچون رازهاى خودمان حفظ و كتمان كنیم.
افشاء راز و سرِّ دیگران گناه است.
راز و سرِّ زندگى را به دیگران نگوییم كه هر چند الان از دوستانِمان باشند در آینده ممكن است روبروى ما قرار گیرند و رازمان را فاش كنند.
از خصوصیّات خالِقمان رازنگهدارى است.
در سیره عملى انبیاء و اولیاء دین راز نگهدارى بخوبى مشهود است. آنان ملجأ و پناهِ همگان بودند.
هیچ سرّ و رازى نزدِ خداوند سربسته نمى ماند.
كتمان سرّ و راز به معناىِ كتمانِ تجربیّات و تاریخِ دیگران نیست و باید در جدا كردن این دو مسئله دقّت نمود.
روزِ قیامت رازها و اسرار برملا خواهد شد از آن روز بترسیم و گناه نكنیم.
رازهاى سیاسى و اجتماعى به مراتب از رازهاى فردى اهمیّتِ بیشترى دارند. قضیه معروف ابولبابه جهت فاش نمودن سرِّ جنگى مسلمانان بود.