فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

نهى پیامبر از دستبرد به امانت در سخت ترین شرایط

در ماجراى فتح خیبر، غذاى سپاه اسلام تمام شد به طورى كه ناچار شده بود از گوشت چارپایان كه مكروه است (مانند گوشت قاطر و اسب و...) استفاده كنند، در این شرایط، چوپانى در بیابان، گوسفندهاى یهودیان خیبر را مى چرانید. به حضور پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمد و مسلمان شد، و عرض كرد: تكلیف من در مورد این گوسفندها كه در نزد من است چیست؟
با توجه به این كه مسلمانان نیز از پیامبر(صلى الله علیه و آله) خواستند كه آن گوسفندها را مصادره كنند و تصرف نموده و از گوشت آنها بهره مند شوند.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) جواب منفى داد و فرمود: این گوسفندها در دست این چوپان، امانت است، او باید این امانت ها را با صاحبانش برساند، و ما نمى توانیم به آنها دستبرد بزنیم، تعبیر پیامبر(صلى الله علیه و آله) به چوپان چنین بود: «در آیین ما خیانت به امانت یكى از بزرگترین جرم ها است، بر تو لازم است كه همه گوسفندان را تا در قلعه ببرى و همه را به دست صاحبانشان برسانى.» او به دستور پیامبر(صلى الله علیه و آله) گوسفندها را به صاحبانشان سپرد، و سپس به سپاه اسلام پیوست و با دشمنان جنگید و به شهادت رسید.(981)

اهمیّت حق النّاس

از عالم بزرگوار «سیّد نعمت اللَّه جزایرى» نقل شده كه در روایت است: در روز قیامت، بنده را بر محلّى كه منظر مردم است مى آورند و ندا مى كنند: هر كس به گردن این شخص حقّى دارد، اكنون موقع رسیدگى به حساب اوست، پیش او بیاید و حقّش را بستاند.
سخت ترین پیشامد براى آن بنده این است كه شخصى را مشاهده كند كه او را مى شناخته، زیرا در آن حال مى ترسد، آن شخص ادعایى بر او بنماید.
روایت شده: در مقابل هر یك ششم درهم (982) هفتصد نماز قبول شده از او مى گیرند و به صاحب حق مى دهند.(983)

حقّ القلم

علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایى مى فرمودند: من دستنویس جلد اوّل تفسیر المیزان را به چاپخانه بردم. مسئول چاپخانه گفت: خطّ شما را حروفچین هاى ما نمى توانند بخوانند باید بازنویسى شود. من این كار را به چند نفر از شاگردانم، محوّل كردم آنها این كار را انجام دادند و دست نویس هاى جدید را به من تحویل دادند. من نیز در قبال زحمتشان به آنها حقّ القلم دادم ولى آنان امتناع كردند. به آنها گفتم: درست است كه من استاد شما هستم اما من بهره كشى را تحت هر عنوان باشد كارى ناپسند مى دانم، مجّانى و حتّى ارزان كار كشیدن، بیگارى گرفتن است. من باید حقّ القلم شما را بدهم. خواهش مى كنم رودرواسى نكنید. بالاخره آنها از گرفتن حقّ القلم امتناع كردند.(984)