فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

توسّل به حضرت مسلم(علیه السلام)

شخصى گفت: در تاریكى - به گمانم - بر روىِ یكى از جنّیان پا گذاشتم و آن جن در اثرِ آن تلف شد. از این رو آن ها مرا اذیّت مى كردند تا این كه در راهِ نجف و كوفه با آنها برخورد كردم و گفتم: شكایتِ شما را به حضرتِ مسلم(علیه السلام) مى كنم. بسیار اصرار كردند كه این كار را نكن. ولى من شكایت كردم و شنیدم كه حضرتِ مسلم(علیه السلام) آنها را تعزیر مى كند! و مى فرماید: باید به گونه اى ظاهر شوید كه او بر سر راهش نفهمد و شما را نبیند و...(863)

جن ها سنّى ندارند!

جن ها به كسانى كه آن ها را دیده اند گفته اند: در بینِ ما كافر هست؛ شیعه هم هست ولى سنّى نیست! این یعنى چه؟ كافر است امّا سنّى نیست. گفته اند: به این جهت كه پیرمردهاىِ ما روزِ عید غدیر بودند و مى گویند: ما دیدیم حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) این كارها را كرد. بعد هم گفته اند كه قضایاىِ روزِ غدیر را بگویید و بنویسید. مى گویند كه حضرتِ رسول(صلى الله علیه و آله) عبایَش را درآورد و روىِ پلّه هایى كه مثلِ منبر شده بود، گذاشت تا به خاطرِ داغى این سنگ ها یك چیز حائلى باشد. و شاید در روایات ما پیدا نشده است كه عبا را روى سنگ ها گذاشت.(864)
در این رابطه همچنین حضرت علاّمه حسن زاده آملى فرمودند: جنابِ استادِ ما، علّامه طباطبایى(رحمه الله) صاحبِ تفسیرِ قیّم و عظیمِ المیزان فرموده است كه استادِ ما، مرحوم سیّد على قاضى(رحمه الله) حكایت كرده كه كسى از جن پرسیده است، (شاید آن كس خودِ مرحوم قاضى بوده) طایفه جن بر چه مذهبى هستند؟ آن جن در جواب گفت: طایفه جن مانندِ طایفه انس داراىِ مذاهبِ گوناگون هستند، جز این كه سنّى ندارند. براىِ اینكه در میانِ ما كسانى هستند كه در واقعه غدیرِ خم حضور داشتند و شاهدِ ماجرا بوده اند.(865)

علاّمه طباطبائى؛ شاهدِ احضارِ اجنّه

روزى سیّد نورالدّین فرزندِ كوچك علاّمه، در تهران خدمتِ ایشان رسید و گفت: آقا جان! آقاىِ بحرینى در تهران است و مى تواند احضارِ جن كند؛ مى خواهید او را بیاورم؟ علاّمه فرمودند، گفتم: اشكالى ندارد. سیّد نورالدّین رفت و پس از یكى دو ساعت او را آورد. در مجلس نشستیم. سپس چادرى آوردند و دو طرفش را به دستِ من داد و دو طرفِ دیگر را خودش گرفت و از زمین دو وجب فاصله داشت. در این حال جنّیان را حاضر كرد و صداى غلغله و همهمه شدیدى در زیرِ چادر برخاست و چادر به شدّت تكان خورد و آدمكهایى به قامتِ دو وجب زیرِ آن بودند و تكان مى خوردند و من با كمالِ فراست متوجّه بودم كه این صحنه چشم بندى نبوده و وقوع خارجى دارد.(866)