فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

حق و باطل گرائى در اجنّه

«وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئكَ تَحَرَّوْاْ رَشَدًا؛(849) و اینكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند هر كس اسلام را اختیار كند راه راست را برگزیده است.»

روایات

دین جنّیان

«عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ قَالَ أَتَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(علیه السلام) فِى بَعْضِ مَا أَتَیْتُهُ فَجَعَلَ یَقُولُ لَا تَعْجَلْ حَتَّى حَمِیَتِ الشَّمْسُ عَلَیَّ وَ جَعَلْتُ أَتَتَبَّعُ الْأَفْیَاءَ فَمَا لَبِثَ أَنْ خَرَجَ عَلَیَّ قَوْمٌ كَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ عَلَیْهِمُ الْبُتُوتُ قَدِ انْتَهَكَتْهُمُ الْعِبَادَةُ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَأَنْسَانِى مَا كُنْتُ فِیهِ مِنْ حُسْنِ هَیْئَةِ الْقَوْمِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِى أَرَانِى قَدْ شَقَقْتُ عَلَیْكَ قُلْتُ أَجَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَنْسَانِى مَا كُنْتُ فِیهِ قَوْمٌ مَرُّوا بِى لَمْ أَرَ قَوْماً أَحْسَنَ هَیْئَةً مِنْهُمْ فِى زِیِّ رَجُلٍ وَاحِدٍ كَأَنَّ أَلْوَانَهُمُ الْجَرَادُ الصُّفْرُ قَدِ انْتَهَكَتْهُمُ الْعِبَادَةُ فَقَالَ یَا سَعْدُ رَأَیْتَهُمْ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أُولَئِكَ إِخْوَانُكَ مِنَ الْجِنِّ قَالَ فَقُلْتُ یَأْتُونَكَ قَالَ نَعَمْ یَأْتُونَّا یَسْأَلُونَّا عَنْ مَعَالِمِ دِینِهِمْ وَ حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ؛(850) سعد اسكاف مى گوید: براى برخى از كارهایَم به نزدِ حضرت باقر(علیه السلام) رفتم كه به من فرمودند: شتاب مكن! صبر كردم چنان كه آفتاب مرا سوزاند و من دنبال سایه مى گشتم. مدّتى كه گذشت مردمى بر من گذشتند كه گویا ملخهاىِ زرد هستند. پوستین در بر داشتند و عبادت لاغرشان كرده بود. او گوید: به خدا سوگند هیأتِ نیكوىِ آن مردم، مرا از خود غافل كرد. چون به نزدِ حضرت رفتم به من فرمود: مى بینم كه تو را به سختى انداخته ام. من عرض كردم: آرى به خدا سوگند! ولى آنچه دیدم مرا از خودم غافل كرد. مردمى بر من گذشتند كه نیكو هیأت تر از آنان ندیده بودم. همه به یك شكل و رنگهاشان چون ملخ زرد كه عبادت لاغرشان ساخته است. حضرت فرمود: اى سعد! آنان را دیدى؟ عرض كردم: بله! فرمودند: آنان برادرانِ تو از جنّیان بودند. من عرض كردم: آنان به نزد شما مى آیند؟ فرمود: بله! به نزدِ ما مى آیند و از نشانه هاىِ دینشان و حلال و حرامشان مى پرسند.»