فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

مردى كه اندرز خواست

مردى از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) رسید. از آن حضرت پندى و نصیحتى تقاضا كرد. رسول اكرم(صلى الله علیه و آله) به او فرمود: «خشم مگیر» و بیش از این چیزى نفرمود.
آن مرد به قبیله خویش برگشت. اتفاقاً وقتى كه به میان قبیله خود رسید، اطلاع یافت كه در نبودن او حادثه مهمى پیش آمده، از این قرار كه جوانان قوم او دستبردى به مال قبیله اى دیگر زده اند و آنها نیز معامله به مثل كرده اند و تدریجاً كار به جاهاى باریك رسیده و دو قبیله در مقابل یكدیگر صف آرایى كرده اند و آماده جنگ و كارزارند. شنیدن این خبر هیجان آور، خشم او را برانگیخت. فوراً سلاح خویش را خواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همكارى شد.
در این بین، گذشته به فكرش افتاد، به یادش آمد كه به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده، به یادش آمد كه از رسول خدا(صلى الله علیه و آله) پندى تقاضا كرده است و آن حضرت به او فرموده جلو خشم خود را بگیر.
در اندیشه فرو رفت كه چرا من تهییج شدم و به چه موجبى من سلاح پوشیدم و اكنون خود را مهیاى كشتن و كشته شدن كرده ام؟ چرا بى جهت من برافروخته و خشمناك شده ام؟! با خود فكر كرد الان وقت آن است كه آن جمله كوتاه را بكار بندم. جلو آمد و زعماى صف مخالف را پیش خواند و گفت: این ستیزه براى چیست؟ اگر منظور غرامت آن تجاوزى است كه جوانان نادان ما كرده اند، من حاضرم از مال شخصى خودم ادا كنم، علت ندارد كه ما براى همچو چیزى به جان یكدیگر بیفتیم و خون یكدیگر را بریزیم.
طرف مقابل كه سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند، غیرت و مردانگى شان تحریك شد و گفتند: ما هم از تو كمتر نیستیم. حالا كه چنین است ما از اصل ادعاى خود صرف نظر مى كنیم.
هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند.(662)

شعر

نصیحت گوش كن جانا كه از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیرِ دانا را
«حافظ»
پادشاهان به نصیحتِ خردمندان محتاج ترند تا، خردمندان به صحبتِ پادشاهان. «سعدى»
هست پندَت نگاهدارنده
همچو مىْ ناخوش و گُوارنده
«سنایى»
پندم چه دهى، نخست خود را
محكم كمرى ز پند در بند
چون خود نكنى چنانكه گویى
پند تو بوَد دروغ و تَرفند
«ناصر خسرو»

نكات

احكام الهى، در جهت پند و تربیت مردم است. «جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ».
با آنكه قرآن براى عموم مردم است، ولى تنها افراد پرهیزگار و متّقى پندپذیر هستند. «مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ» تنها خردمندان از داستان ها، پند و عبرت مى گیرند. انس با قرآن، هم معرفت و شناخت به انسان مى دهد، هم با تذكّر و پند، آدمى را به اعمال خیر تشویق مى كند. گروهى از مردم، نه از پیامبران بیرونى پند مى گیرند و نه از عقل كه پیامبر درونى است. بدتر از نابینایى چشم، نابینایى دل است كه گاهى با پند و اندرز هم بینا نمى شود. انسان به پند و تذكّر نیازمند است. انبیا تنها پند و اندرز نمى دهند، ایجاد نهضت هاى بزرگ و رهبرى آنها از كارهاى دیگر آنان است. اكثر مردم پندپذیر نیستند. «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ» پندپذیرى نشانه عقل سلیم است. «إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
هنگام موعظه، از القاب متین و عناوین فرهنگى مخاطبین استفاده شود. تا موعظه مؤثّر باشد، قهر و خشونت ممنوع. انسان در آغاز وجود دنیایى خویش از نظر كمالات انسانى موجودى بالقوّه است: «واللَّهُ اخرَجَكُم مِن بُطونِ امُّهاتِكُم لا تَعلَمونَ شَیئًا»(663) و ازآن رو كه منافع و مضارّ خود را نمى داند و براى به فعلیّت رساندن كمالات یاد شده نیاز به تعلیم و تربیت دارد. قرآن، برخلاف كسانى كه انسان را موجودى طغیان گر و مفسد معرّفى كرده و اعطاى آزادى را به مصلحت ندیده اند، او را موجودى به طور فطرى پاك و طرفدار حقّ و عدل و نیز داراى فطرت توحیدى (روم/30) و داراى گرایش هاى عالى و مقدّس مى داند و كتاب هاى آسمانى را دستورالعمل تربیتى، (آل عمران/79) و رسالت انبیاى الهى راتربیت انسان ها و تقویت فطرت توحیدى او و كمك به آنان در جهت ایفاى مسؤولیّت الهى و رساندن آنان به كمال و تأمین سعادت دنیاو آخرت معرّفى مى كند و عنصر تربیت پذیرى را زیر بناى اعطا یا سلب آزادى ها مى شمرد. در شیوه تربیت، هر گاه خواستید كسى را از كار یا چیزى باز دارید، ابتدا راههاى صحیح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود: «كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» سپس فرمود: «لا تَقْرَبا»
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِینَ(664)؛ و گفتیم: اى آدم! تو با همسرت در این باغ سكونت كن و از (هر كجاى) آن هر چه مى خواهید به فراوانى و گوارایى بخورید، امّا به این درخت نزدیك نشوید كه از ستمگران خواهید شد.» تعلیم و تربیت، تعطیل بردار نیست. ازدواج با همسران غیر مؤمن، مى تواند تأثیر منفى بر تربیت فرزندان و نسل آینده انسان بگذارد. نزول كتب آسمانى، براى پرورش و تربیت انسان هاست. عفو، از شئون ربوبیّت و لازمه تربیت است. براى تأمین سعادت فرزند، تنها به تربیت خود متّكى نباشیم، او را به خدا بسپاریم كه توانایى هاى ما محدود و عوامل انحراف زیاد است. عوامل مؤثّر در تربیت عبارتند از: 1- روح پاك مادر: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ». 2- جسم سالم: «نَباتاً حَسَناً». 3- تعلیم و تربیت الهى: «كَفَّلَها زَكَرِیَّا». 4- تغذیه پاك: «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» و «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِیَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَكَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ پس پروردگارش او را به پذیرشى نیكو پذیرفت و به رویشى نیكو رویاند و سرپرستى او را به زكریّا سپرد. هر گاه زكریّا در محراب عبادت بر مریم وارد مى شد، خوراكى (شگفت آورى) نزد او مى یافت. مى پرسید: اى مریم! این (رزق تو) از كجاست؟! مریم در پاسخ مى گفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هر كس كه بخواهد بى شمار روزى مى دهد.» در تربیت، هشدار و بشارت باید در كنار هم باشد. انسان تربیت نشده كم ظرفیّت است. در تربیت افراد، ضمن این كه از راه هاى خطا جلوگیرى مى كنید، راه هاى صحیح را نیز با استدلال بیان كنید. «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ... وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ» و «وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ و از نشانه هاى (قدرت) او شب و روز و خورشید و ماه است، نه براى خورشید سجده كنید و نه براى ماه (بلكه) براى خداوندى كه آنها را آفریده سجده كنید، اگر تنها او را مى پرستید.» نقش الگوها در تربیت فراموش نشود.