زنان همراه حضرت قائم عجّل الله تعالى فرجه الشّریف
مفضّل گوید: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «یَكُنْ مع القائِمِ ثَلثَ عشَرَةَ اِمرَأةٍ قُلتُ و ما یَصنَعُ بِهِنَّ؟ قال: یُداوینَ الجَرحى و یَقُمْنَ على المرضى كما كان مع رسول اللَّه(صلى الله علیه و آله)؛ همراه حضرت قائم عجّل الله تعالى فرجه الشّریف سیزده زن هستند. عرض كردم : براى چه؟ فرمود: براى زخم بندى مجروحان و پرستارى بیماران چنان كه همراه پیامبر(صلى الله علیه و آله) نیز بودند.»(594)
چیزى از طبّ براى جالینوس نمانده
در حدیث آمده است كه: حكیمى نصرانى به نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت: آیا در كتاب پروردگارتان (= قرآن مجید) یا در سنّت پیامبرتان چیزى از طبّ یافت مى شود؟
امام(علیه السلام) فرمود: آرى، در كتاب پروردگار ما این آیه وجود دارد: «كُلوا و اشْرَبوا و لاتُسرِفوا»(595) و در سنّت پیامبر ما نیز این حدیث وجود دارد «الاِسرافُ فى الاَكْلِ رَأْسُ كُلِّ داءٍ و الحِمْیَةُ منهُ اَصلُ كُلِّ دَواءٍ(596)؛ اسراف در غذا خوردن سرآمد تمامى بیمارى هاست و پرهیز نمودن سرآمد تمامى داروهاست.
نصرانى پس از شنیدن این سخنان ایساتد و گفت: «و اللَّهِ ما تَرَكَ كتابُ رَبِّكُم و لا سُنَّةُ نَبیِّكُم شیئاً مِنَ الطِّبِّ لِجالینوسَ!؛ به خدا قسم كتاب پروردگارتان و سنّت پیامبرتان دیگر چیزى از طبّ را براى جالینوس حكیم باقى نگذاشته است.»(597)
طبیب سیّار
در زمان هاى قدیم بیشتر مردم براى درمان بیماریهاى خود، عاجز بودند و بر اثر عدم پیشرفت علم، تكنولوژى و صنعت پزشكى، در بسیارى از مواقع بیماران جان خود را از دست مى دادند.
در آن دوران پزشكان حاذق فقط در دربارها حضور داشتند و مردم عادى از این قبیل امكانات بى بهره بودند، پزشكان عمومى در آن زمان چندان تخصّصى نداشتند، و براى درمان بیماریهاى بیماران از داروهاى گیاهى استفاده مى كردند. نوع داروهاى آنان براى تمام امراض به كار گرفته شده و امكان درمان در حد بسیار ضعیف و پایینى قرار داشت. طبیبان و پزشكان قدیم كه به «حكیم» شهرت داشتند، داراى سه ویژگى بودند:
1- خود سراغ بیماران مى رفتند و سیّار بودند.
2- داروهاى مورد نیاز را به همراه خود مى بردند.
3- در برخى از مواقع براى درمان زخم هاى كهنه و ریشه دارى كه در وجود بیماران بود، از راه داغ كردن وارد مى شدند و با وسیله مخصوصى در صدد ریشه كن كردن زخم برمى آمدند، شاید امروز نیز در بیمارستانهاى مجهّز به آخرین تجهیزات پزشكى، از وسیله داغ كردن و سوزاندن زخمهاى ریشه دار و كهنه استفاده مى كنند.
با توجه به مقدمه فوق امیر عارفان حضرت على (علیه السلام) در معرفى شخصیت وجود نازنین رسول خدا(صلى الله علیه و آله) مى فرماید: «طبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ اَحكَمَ مَراهِمَهُ و اَحمى مواسِمَهُ یَضَعُ حیثُ ذالك الجاجةُ الیه...(598)؛ طبیب سیّارى است كه براى درمان بیماران مرهم هاى شفابخش او آماده و ابزار داغ نهادن زخم هاى را گداخته است و آن را در موارد نیاز به كار مى برد...»
از آنجا كه بیماریهاى انسان منحصر در مرضهاى جسمى نمى شود، و بیماریهاى روحى خطر بیشترى در نابود كردن انسان دارد، در آن دوران مردم نه تنها از پزشك و طبیب درد جسمى خود بى بهره بودند بلكه بر اثر اخلاق و عقاید خرافى، تعصب هاى قبیله اى، خرافات و اوهام دچار سخت ترین بیمارى هاى روحى بودند، و اگر آن روز مردم از كمترین امكانات پزشكى دارویى برخوردار بودند؛ اما از نظر بیمارى هاى روحى نه تنها طبیبى نبود، كه هر چه بود و هر كه بود، جز در وخیم كردن حال بیماران روحى كارى از پیش نمى برد.
سردمداران قبایل و ثروتمندان جامعه، تنها به فكر كیسه خود بودند و جز شهوت رانى و شكم بارگى و خون و خونریزى بر اثر مسائل جزئى كارى نداشتند؛ حتى كسانى كه در رأس قبایل قرار داشتند و یا در سایر ممالك كه به صورت پادشاهى، كشور و مردمشان را اداره مى كردند (مثل كشورهاى روم و ایران) و پایه گذار به اصطلاح فرهنگ مردم خود بودند، بیمارتر از عموم مردم، دچار عقاید و خرافات جاهلى بودند.
به همین علت امیر مؤمنان(علیه السلام) در این فراز از خطبه 108 نهج البلاغه، رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را به عنوان یك پزشك حاذق و متخصصى معرفى كرده است كه داراى چند ویژگى مهم است:
اول: طبیب سیّارى است كه خود سراغ بیماران مى رود؛ یعنى نمى نشیند تا بیماران به او مراجعه كنند بلكه او خود سراغ بیماران مى رفت.
دوم: اینكه وى در كوله بار خود، دو نوع دارو داشت، یكى به عنوان «مرهم» و دیگرى «میسم» كه به عنوان وسیله داغ نهادن بر زخمهاى ریشه دارى كه با مرهم هرگز خوب نمى شود استفاده مى نمود.
آن حضرت بسان پزشك حاذق و سیّارى بود كه جز به بهبودى و بازیافت سلامت بیماران روحى و روانى خود نمى اندیشید، با درایت و بصیرتى كه داشت تمام اوضاع و احوال درونى بیماران را در نظر مى گرفت و طبق آن، داروهاى لازم را تجویز مى كرد.
چه بسا افرادى كه با یك كلام و نصیحت، یكباره بهبود مى یافتند و سلامت روحى و روانى خود را به دست مى آوردند، و چه بسیار افرادى كه با موعظه و نصیحت تأثیرى نمى پذیرفتند؛ در این حال، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه و آله) طبق حال آنها مانند پزشكى حاذق وسیله داغ كردن را به دست مى گرفت و زخم ریشه دار روحى او را كه حاكى از تعصّب هاى جاهلى بود، داغ مى نهاد.
بیماران نیز گاهى در برابر این عمل كه بسان یك عمل جراحى است طاقت نمى آوردند و براى همیشه حیات روحى خود را از دست مى دادند و گاهى زندگى حقیقى خود را بازمى یافتند.(599)