فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

نكات

انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان ها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همه هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حكم مى كند كه تنها باید او را پرستید و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران. ابتدا باید بندگى خدا كرد، آن گاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ» «نَسْتَعِینُ».
راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِى هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(536) در روایات مى خوانیم: عقل واقعى آن است كه توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید. راه و روش بندگى را باید از خدا آموخت وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات مى شود. فلسفه بندگى ما، ربوبیّت خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ»(537). عبادت و بندگى خدا، راه مستقیم سعادت است. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(538). بندگى خدا، نفى شرك و طرد حاكمیّت غیر خداوند، از ویژگى هاى یك مسلمان واقعى است. امتیاز پیامبران بر دیگران آن است كه هر قدر بر تعداد یاران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بیشتر به بندگى خدا دعوت مى كنند، و هرگز راه توحید را عوض نمى كنند و تأكید و هشدارشان بیشتر مى شود. امّا دعوت كننده هاى سودجو، در ابتدا با قیافه اى مقدّس مآبانه و دلسوزانه كار را شروع مى كنند، ولى پس از رسیدن به مسند قدرت، استبداد و خودمحورى را پى ریزى مى نمایند. در روایات آمده است كه به بردگان خود، «عبدى» نگویید، بلكه «فتى» بگویید و بردگان نیز به مولاى خود «ربى» نگویند، بلكه «سیدى» بگویند. اگر انبیا نباید پرستش بشوند، حساب دیگران روشن است. اگر مواهب معنوى عامل عبودیّت نشود، حساب زرق و برق مادّى روشن است. انبیا ادّعاى توخالى ندارند، كارشان دعوت و هدفشان ارشاد است، آنهم در چارچوب بندگى خداوند. از مهم ترین فلسفه بعثت انبیا(علیهم السلام)، طاغوت زدایى، آزادى و رهایى انسان ها از قید بندگى دیگران است. نشانه هاى مؤمن مخلص: 1- در انفاق: «لا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(539) از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد. 2- در عبادت: «وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(540) جز خداوند كسى را بندگى نمى كند. 3- در تبلیغ: «إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ»(541) به غیر خداوند از كسى پاداش نمى خواهد. 4- در ازدواج: «إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(542) از فقر نمى هراسد و با توكّل به وعده خدا ازدواج مى كند. 5- در برخورد با مردم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»(543) جز رضاى او همه چیز را كنار مى گذارد. 6- در جنگ و برخورد با دشمن: «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»(544) از كسى به جز خداوند نمى هراسد. 7- در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(545) هیچ كس را به اندازه خداوند دوست نمى دارد. 8- در تجارت و كسب و كار: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(546) از یاد خداوند غافل نمى شود.

لطیفه

بندگى یك لحظه اى

یه نفر داشت دنبال جاى پارك مى گشته اما پیدا نمى كرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خدایا اگه یه جاى پارك برام پیدا كنیا من نماز مى خونم، روزه مى گیرم كه یه دفعه یه جاى پارك مى بینه و به خدا مى گه خدا جون نمى خواد، خودم پیدا كردم.