نكات
انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان ها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همه هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حكم مى كند كه تنها باید او را پرستید و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران. ابتدا باید بندگى خدا كرد، آن گاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ» «نَسْتَعِینُ».
راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِى هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(536) در روایات مى خوانیم: عقل واقعى آن است كه توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید. راه و روش بندگى را باید از خدا آموخت وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات مى شود. فلسفه بندگى ما، ربوبیّت خداوند است. «إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ»(537). عبادت و بندگى خدا، راه مستقیم سعادت است. «فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(538). بندگى خدا، نفى شرك و طرد حاكمیّت غیر خداوند، از ویژگى هاى یك مسلمان واقعى است. امتیاز پیامبران بر دیگران آن است كه هر قدر بر تعداد یاران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بیشتر به بندگى خدا دعوت مى كنند، و هرگز راه توحید را عوض نمى كنند و تأكید و هشدارشان بیشتر مى شود. امّا دعوت كننده هاى سودجو، در ابتدا با قیافه اى مقدّس مآبانه و دلسوزانه كار را شروع مى كنند، ولى پس از رسیدن به مسند قدرت، استبداد و خودمحورى را پى ریزى مى نمایند. در روایات آمده است كه به بردگان خود، «عبدى» نگویید، بلكه «فتى» بگویید و بردگان نیز به مولاى خود «ربى» نگویند، بلكه «سیدى» بگویند. اگر انبیا نباید پرستش بشوند، حساب دیگران روشن است. اگر مواهب معنوى عامل عبودیّت نشود، حساب زرق و برق مادّى روشن است. انبیا ادّعاى توخالى ندارند، كارشان دعوت و هدفشان ارشاد است، آنهم در چارچوب بندگى خداوند. از مهم ترین فلسفه بعثت انبیا(علیهم السلام)، طاغوت زدایى، آزادى و رهایى انسان ها از قید بندگى دیگران است. نشانه هاى مؤمن مخلص: 1- در انفاق: «لا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(539) از كسى توقع پاداش و تشكر ندارد. 2- در عبادت: «وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(540) جز خداوند كسى را بندگى نمى كند. 3- در تبلیغ: «إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ»(541) به غیر خداوند از كسى پاداش نمى خواهد. 4- در ازدواج: «إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(542) از فقر نمى هراسد و با توكّل به وعده خدا ازدواج مى كند. 5- در برخورد با مردم: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»(543) جز رضاى او همه چیز را كنار مى گذارد. 6- در جنگ و برخورد با دشمن: «وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ»(544) از كسى به جز خداوند نمى هراسد. 7- در مهرورزى و محبّت: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(545) هیچ كس را به اندازه خداوند دوست نمى دارد. 8- در تجارت و كسب و كار: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»(546) از یاد خداوند غافل نمى شود.