فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

درس توحید

آیت اللَّه العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى(قدس سره) در سال 1355 هجرى قمرى، در قم در بستر رحلت قرار گرفت. آیت اللَّه سید صدر الدین صدر(قدس سره) به عیادتش آمد و در بالینش نشست، پس از احوالپرسى عرض كرد: «مقدارى سهم امام(علیه السلام) نزد من است مى خواستم این مبلغ را به آقا مرتضى و آقا مهدى (دو فرزندت) بدهید، و بین طلبه ها تقسیم نشود.» (با توجه به این كه آنها در شدت فقر زندگى مى كردند)
آیت اللَّه حائرى در پاسخ فرمود: «آقاى صدر! در میبد یزد، پدرم قصّاب بود، خداى تبارك و تعالى مرا حاج شیخ كرد، آقا مرتضى و آقا مهدى، فرزندان حاج شیخ عبدالكریم هستند، آنها نیز خدا دارند، خدا آنها را كمك مى كند، این پول به بیت المال تعلّق دارد و باید بین نیازمندان تقسیم شود.»
این در حالى بود كه فرزندش آقا مرتضى در آن وقت پنجاه تومان به پول آن زمان، براى تأمین معاش ساده زندگى مقروض بود و توان اداى آن را نداشت.

استجابت دعا و افزایش مال

یكى از مسلمانان به حضور امام جعفر صادق (علیه السلام) آمد و عرض كرد: اى پسر رسول خدا! دو آیه در قرآن است كه من بر طبق آن رفتار مى كنم و دو مطلب موجود در آن آیات را مى جویم ولى به آن نمى رسم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن دو آیه كدام است؟ عرض كرد: اوّلى این آیه است كه خداوند مى فرماید: «اُدعونى اَسْتَجِبْ لَكم(522)؛ مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم.»
ما خدا را مى خوانیم ولى او دعاى ما را استجابت نمى كند. امام(علیه السلام) فرمود: آیا به گمان تو خداوند خُلف وعده مى كند؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس چرا دعاى شما مستجاب نمى شود؟ گفت: نمى دانم. امام (علیه السلام) فرمود: ولى من راز آن را به تو مى گویم رازش این است كه هر كس خدا را در آنچه فرمان داده اطاعت كند، سپس خدا را از جهت دعا بخواند (كه داراى شیوه به خصوصى است) دعایش مستجاب مى شود. عرض كرد: منظور از «جهت دعا» چیست؟ فرمود: نخست خدا را حمد و ستایش مى كنى سپس نعمت هایى را كه به تو عطا نموده بر زبان مى آورى سپس شكرگزارى مى نمایى آنگاه بر محمد و آل محمد صلوات مى فرستى، سپس گناهان خود را به یاد مى آورى و به انجام آنها اقرار مى كنى و از آنها به خدا پناه مى برى. این است «جهت دعا» (آنگاه دعا مى كنى.)(523)
سپس فرمود: آیه دیگرى كه به آن نرسیده اى كدام است؟ آن مرد عرض كرد: این آیه شریفه «و ما اَنْفَقْتُم مِن شى ءٍ فهوَ یُخلِفُهُ(524)؛ و هر چیزى را (در راه او) انفاق كنید عوض آن را مى دهد (و جاى آن را پر مى كند).»
من اموالم را انفاق مى كنم ولى عوض آن را نمى یابم (و بر اموالم چیزى نمى افزاید). حضرت فرمود: آیا مى پندارى كه خداوند خُلف وعده مى كند؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس چرا عوض آن را نمى یابى؟ گفت: نمى دانم. حضرت فرمود: اگر یكى از شما از راه حلال، مالى كسب كند و در راه حلال انفاق نماید، هیچ درهمى را انفاق نمى كند مگر آنكه عوض آن داده مى شود.(525)

براى كسى بمیر كه برایت تب كند

روزى «ابوالعیناء» از خانه اش خارج شد تا نزد خلیفه رود دختر خردسالش از او پرسید: پدر جان! كجا مى روى؟ گفت: نزد خلیفه. دختر گفت: از این رفتن چه فایده اى به تو مى رسد؟ ابوالعیناء گفت: هیچ. دیگر بار دختر پرسید: اگر نروى چه زیانى خواهى دید؟ ابوالعیناء گفت: هیچ. آنگاه دختر گفت: «یا اَبَتِ لِمَ تَعبُدُ ما لا یَسمعُ و لا یُبْصِرُ و لا یُغنى عنكَ شیئاً(526)؛ اى بابا چرا پرستش مى كنى چیزى را كه نه مى شنود و نه مى بیند و نه نیازمندیهاى تو را تأمین مى كند؟»
از سخن دختر، ابوالعینا متنبّه شد و چند روزى از رفتن به دربار خلیفه خوددارى كرد تا آنكه خلیفه او را طلبید و علت نیامدن وى را جویا شد. ابوالعینا صورت قضیه را همان طور كه بود، نقل كرد. خلیفه از آن گفتار خندید و با آنكه اهل عطا و بخشش نبود در حقّ وى اِنعام نمود.(527)