نكات
بدعت یعنى كسى در دین خدا چیزى را وارد كند كه از دین نیست. از پیش خود چیزى را جعل كند كه مربوط به دین نیست. همه وظیفه دارند كه با بدعت مبارزه كنند. مثلاً صلوات فرستادن همه وقت خوب است. شما در هر شرایطى كه صلوات بفرستید، یك عمل مستحبى را انجام داده اید. فرض كنید یك گوینده حرف مى زند، در وسط حرف خودش، براى اینكه رفع خستگى كرده باشد، به جمعیت مى گوید: صلواتى بفرستید. این امر خوبى است. اما اگر شما فكر كنید كه در اسلام یك چنین سنتى هست كه در وسط حرف گوینده، صلوات بفرستید، و به عنوان یك امر اسلامى این كار را بكنید این بدعت است. بدانید چنین دستورى در اسلام نرسیده كه در وسط موعظه یك نفر صلوات بفرستید. شما مى بینید اسلام مى گوید اگر مى خواهى نماز بخوانى، با اینكه وقتى نماز مى خوانى توجهت به خداست، اما اگر یك فردى روبروى تو هست، مكروه است، چون بویى از آدم پرستى دارد. اگر یك عكسى روبروى شما هست مكروه است، چون بویى از شكل پرستى دارد. اگر چراغ هم روبروى شما هست، نماز خواندن مكروه است، چون بویى از آتش پرستى مى دهد. غرض این است كه اینها را بدعت مى گویند. خیلى چیزها هست كه بدعت است، و در میان مردم مخصوصاً خانمها از این بدعتها هست؛ مثل آش ابودردا، آش بى بى سه شنبه، سفره حضزت عباس. ما چنین چیزهایى در اسلام نداریم. در اسلام ما یك چیزى به نام سفره حضرت ابوالفضل نداریم. یك مطلب هست: یك كار خیرى بكنید، مثلاً فقرا را اطعام كنید، ثواب دارد. بعد ثوابش را نثار پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) كنید، نثار حضرت على(علیه السلام) و دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام) كنید، مانعى ندارد. اگر شما سفره اى در منزلتان تشكیل بدهید به شرط آنكه آداب و تشریفات زنانه اش را كه اگر كسى خیال بكند جزء آداب اسلامى است باز بدعت مى شود حذف كنید. اگر اطعام مسلمان باشد، بالخصوص اطعام فقرا، و ثوابش هدیه به حضرت ابوالفضل باشد، مانعى ندارد. اما اگر كارهایى با آداب و تشریفاتى انجام شود و خیال كنید این هم از اسلام است. این، بدعت و حرام است.(479) حدیث معروفى است كه: «اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنة الله؛(480) اگر بدعتها پیدا بشود (بدعت یعنى آن چیزى كه جزء دین نیست ولى نام دین به خودش گرفته است و مردم خیال مى كنند مال دین است)، اگر بدعت ظاهر شد در میان مردم، بر دانا است كه اظهار بكند و بگوید.» این حدیث شریف، وظیفه احیاء دین را كه در درجه اول بر عهده طبقه علما است بیان مى كند، از راه مبارزه با بدعتها و تحریفها. بنابراین افرادى پیدا مى شوند كه در دین بدعت ایجاد مى كنند. یك كسى مى آید مى گوید من نایب خاص امام مهدى(علیه السلام) هستم؛ مثل على محمد باب. این را اهل بدعت مى گویند. همانطور كه گفته شد در حدیث است اگر اهل بدعت پیدا شدند، با اهل بدعت مبارزه كنید و عالم باید مبارزه كند و حق ندارد ساكت باشد. در یك حدیث دیگر تعبیر چنین است: و باهتوهم؛ یعنى مبهوتشان كنید، بیچاره شان كنید، یعنى با آنها مباحثه كنید و دلیلهایشان را بشكنید. «فبهت الذی كفر؛(481) در نتیجه آن كفرپیشه مبهوت ماند. چنانكه حضرت ابراهیم(علیه السلام) ، آن كافر زمان خودش را مبهوت كرد، شما هم مبهوتش كنید. بعضى آدمهاى كم سواد این «باهتوهم» را این جور معنى كردند كه به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد مى گویند اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه آن ها جعل مى كنم. با هر كسى هم كه دشمنى شخصى داشته باشد مى گوید: این ملعون، اهل بدعت است. صغرى و كبرى تشكیل مى دهد، بعد هم شروع مى كند به دروغ جعل كردن علیه او. شما ببینید اگر جامعه اى به این بیمارى مبتلا باشد كه دشمنهاى شخصى خودش را اهل بدعت بداند و حدیث «باهتوهم» را هم چنین معنى كند كه دروغ جعل كن، با دشمنهاى خودش چه مى كند! آن وقت است كه دروغ اندر دروغ جعل مى شود.(482) بدعت در لغت به معناى نوآورى یا اختراع چیزى بدون نمونه پیشین است و در اصطلاح متون و منابع اسلامى عبارت است از عملى كه اصل و پایه اى در شریعت نداشته باشد یا وارد ساختن چیزى كه جزء دین به شمار نمى رود در دین. عوامل و انگیزه هاى بدعت 1. شیطان: شیطان كه دشمن اصلى انسان است همواره مى كوشد وى را به ارتكاب انواع گناه از جمله بدعت گذارى در دین بكشاند: «لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّیطنِ انَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبین انَّما یَأمُرُكُم بِالسُّوءِ و الفَحشاءِ و ان تَقولوا عَلَى اللَّهِ ما لاتَعلَمون»(483)، ازاین رو در این آیه و نیز آیه 142 سوره مباركه انعام كه در پى آن از بدعتهاى مشركان سخن به میان آمده، مؤمنان از پیروى كردن شیطان منع شده اند. 2. دنیاطلبى: از نگاه قرآن كریم، رسیدن به مال و مقام دنیایى از انگیزه هاى بدعت گذاران در دین است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَكتُبونَ الكِتابَ بِایدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللَّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا...»(484). آیه مذكور در مورد عالمان اهل كتاب نازل شد كه به انگیزه تحصیل اموالى كه از عوام یهود مى گرفتند یا استمرار ریاست خود بر آنان ویژگیهاى پیامبر را در تورات تغییر مى دادند. در آیه 75 سوره مباركه آل عمران نیز از بدعت دیگر اهل كتاب یاد شده است كه به غرض تملّك امانتهاى دیگران به بدعت متوسّل مى شدند و این امر را حكمى الهى مى شمردند: «و مِن اهلِ الكِتابِ... مَن ان تَأمَنهُ بِدینارٍ لایُؤَدّهِ الَیكَ... ذلِكَ بِانَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فى الامّیّینَ سَبیلٌ و یَقولونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ». 3. جهل: از جمله عوامل بدعت، جهل انسانها به حقایق امور یا پیامدهاى بدعت است، ازاین رو آنگاه كه بنى اسرائیل با مشاهده بت پرستان از آن حضرت خواستند تا برایشان مانند بت پرستان خدایانى قرار دهد آن حضرت این درخواست را ناشى از نادانى آنان برشمرد: «قالوا یموسَى اجعَل لَنا الهًا كَما لَهُم ألِهَةٌ قالَ انَّكُم قَومٌ تَجهَلون»(485)؛ همچنین در آیاتى دیگر از برخى بدعتهاى مشركان سخن به میان آمده و نهایتاً جهل منشأ این بدعتها دانسته شده است: «فَمَن اظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»(486). و نیز سوره مباركه انعام، آیه 140 این تفسیر از آیه مبتنى بر آن است كه «بِغَیرِ عِلمٍ» در آیه متعلق به «لِیُضِلَّ» باشد. 4. تقلید كوركورانه و بدون تعقل: قرآن در آیه 103 سوره مباركه مائده بدعت گذاران را كسانى دانسته كه از عقل و اندیشه خود استفاده نمى كنند: «ولكِنَّ الَّذینَ كَفَروا یَفتَرونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ و اكثَرُهُم لا یَعقِلون»؛ همچنین در آیه بعد، از تقلید كوركورانه این افراد از نیاكان خود و پافشارى بر بدعتهاى آنها سخن به میان آمده است: «و اذا قیلَ لَهُم تَعالَوا الى ما انزَلَ اللَّهُ و الَى الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ أَباءَنا».(487) آثار و پیامدهاى بدعت: بدعت گذارى در دین پیامدهاى ناگوار بسیارى در دنیا و آخرت دارد كه قرآن به برخى از آنها اشاره كرده است؛ از جمله: 1. گمراهى: بدعت گذارى هم موجب گمراهى شخص بدعت گذار از راه حق مى گردد: «و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افتِراءً عَلَى اللَّهِ قَد ضَلّوا و ما كانوا مُهتَدین»(488) و هم به گمراه شدن دیگران مى انجامد: «فمن اظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»(489)، زیرا به گمان اینكه بدعت مزبور جزو دین است به آن ایمان آورده یا عمل مى كنند و ناآگاهانه به انحراف كشیده مى شوند. 2. افزایش گناه: چون بدعت گذار عامل گمراهى دیگران است افزون بر گناهكار بودن خود، در گناه دیگران نیز شریك است: «لِیَحمِلوا اوزارَهُم كامِلَةً یَومَ القِیمَةِ و مِن اوزارِ الَّذینَ یُضِلّونَهُم بِغَیرِ عِلمٍ الا ساءَ ما یَزِرون»(490). بر پایه احادیث هم هركس سنّت ناپسندى را بنیان گذارد، در گناه كار خود و همه كسانى كه به آن سنّت عمل كنند شریك خواهد بود. 3. قرار گرفتن در زمره ستمگران: بدعت گذارى در دین، تجاوز از حدود الهى است: «لا تُحَرّموا طَیّباتِ ما احَلَّ اللَّهُ لَكُم و لا تَعتَدوا انَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»(491) و بدعت گذار با انجام دادن این كار در زمره ظالمان قرار مى گیرد: «فَمَنِ افتَرَى عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ مِن بَعدِ ذلِكَ فَاولئكَ هُمُ الظّالِمون»(492). حتّى به تعبیر (دائرة المعارف قرآن كریم 5 : 417) قرآن آنان از ظالم ترین افرادند: «فَمَن اظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِیُضِلَّ النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ»(493)، زیرا بدعت در دین در واقع نوعى دروغ بستن به خداوند است و این عمل از بالاترین گناهان به شمار مى رود یا بدان جهت كه بدعت گزاران افزون بر ظلم به خود، به دیگران نیز ستم مى كنند. 4. محرومیت از محبت و هدایت خداوند: بدعت گذاران در دین الهى، از محبّت خداوند محروم اند: «لا تُحَرّموا طَیّباتِ ما احَلَّ اللَّهُ لَكُم... انَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»(494) و از هدایت الهى بهره اى نخواهند برد: «فَمَن اظلَمُ مِمَّنِ افتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا ...انَّ اللَّهَ لا یَهدِى القَومَ الظّالِمین»(495). 5. خسران و كیفر الهى: آنان كه در دین خدا بدعت مى گذارند زیان خواهند دید: «قَد خَسِرَ الَّذینَ... و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افتِراءً عَلَى اللَّهِ»(496). زیانكار بودن این افراد بدان جهت است كه با حرام كردن حلال خداوند عاقبت و آخرت خود را تباه مى كنند، ازاین رو قرآن در آیاتى دیگر اینان را محروم از رستگارى دانسته: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ السِنَتُكُمُ الكَذِبَ هذا حَللٌ و هذا حَرام... انَّ الَّذینَ یَفتَرونَ عَلَى اللَّهِ الكَذِبَ لا یُفلِحون»(497) و به عذاب الهى تهدید كرده است: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَكتُبونَ الكِتبَ بِایدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللَّهِ... فَوَیلٌ لَهُم مِمّا كَتَبَت ایدیهِم و ویلٌ لَهُم مِمّا یَكسِبون»(498)؛ همچنین در آیاتى كیفر اخروى آنان را عذابى دردناك و بزرگ شمرده است: «و لا تَقولوا لِما تَصِفُ السِنَتُكُمُ الكَذِبَ هذا حَللٌ... و لَهُم عَذابٌ الیم»(499). احكام فقهى بدعت 1. حرمت بدعت: از آیاتى كه در آنها بدعت در دین، تجاوز از حدود الهى (مائده/87)، ظلم (آل عمران/94؛ مائده/87)، افتراى بر خداوند (انعام/144)، گناه (یونس/27؛ نحل/25) خوانده شده و بدعت گذاران به عذاب الهى تهدید شده اند (بقره/79؛ انعام/138-139؛ نحل/116 و 117) مى توان دریافت كه بدعت، كارى ناپسند و حرام به شمار مى رود. افزون بر آیات فوق، برخى، این حكم تكلیفى را از آیاتى دیگر نیز استفاده كرده اند؛ از جمله آیه 1 سوره مباركه حجرات كه مؤمنان را از پیشى گرفتن بر خدا و پیامبر(صلى الله علیه و آله) منع كرده، آیه 153 سوره مباركه انعام كه در آن، مسلمانان از گام نهادن در راههایى جز راه راست منع شده اند و آیه 15 سوره مباركه یونس (دائرة المعارف قرآن كریم 5 : 418) كه در آن پیامبر اسلام، حقّ تبدیل و تغییر آیات الهى را از خود سلب كرده است؛ همچنین از تعبیرهاى احادیث متعدّد كه به طور مطلق، بدعت را گمراهى دانسته، بدعت گذاران را سگهاى جهنّم و بدترین مخلوقهاى خداوند شمرده و تصریح كرده كه توبه آنان هیچ گاه پذیرفته نمى شود؛ مى توان حرمت بدعت را به طور مطلق استفاده كرد، بنابراین احكام چهارگانه دیگر یعنى وجوب، استحباب، كراهت و اباحه كه برخى از فقهاى اهل سنّت براى این عمل ذكر كرده اند قابل تصوّر نیست. البته مى توان این احكام را براى بدعت به معناى لغوى یعنى هرگونه نوآورى ثابت دانست؛ نه بدعت اصطلاحى. 2. كفر بدعت گذار: قرآن برخى از بدعتها را كفر و جعل كننده بدعت را كافر شمرده است؛ از جمله در آیه 72 سوره مباركه مائده نصارا را كه قائل به الوهیت مسیح(علیه السلام) بودند. كافر دانسته است: «لَقَد كَفَرَ الَّذینَ قالوا انَّ اللَّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَریَمَ»؛ همچنین در آیه اى دیگر مسیحیانى كه معتقد به تثلیث شدند كافر دانسته شده اند: «لَقَد كَفَرَ الَّذینَ قالوا انَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلثَةٍ و ما مِن الهٍ الّا الهٌ واحِدٌ و ان لَم یَنتَهوا عَمّا یَقولونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذینَ كَفَروا مِنهُم عَذابٌ الیم»(500). در آیاتى دیگر نیز قرآن به برخى از بدعتهاى جاهلیت اشاره كرده و نسبت دادن این احكام را به خداوند برآمده از كفر آنان دانسته است: «ما جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحیرَةٍ... و لكِنَّ الَّذینَ كَفَروا یَفتَرونَ عَلَى اللَّهِ»(501). در آیه اى دیگر هر كس كه بر اساس «ما انزل الله» حكم نكند كافر دانسته شده: «و مَن لَم یَحكُم بِما انزَلَ اللَّهُ فَاولئكَ هُمُ الكفِرون»(502). در میان فقهاى مذاهب گوناگون اسلامى درباره اینكه برخى از بدعتها موجب كفر بدعت گذاران مى شود اختلاف نظرى وجود ندارد؛ اما درباره مصادیق آن و اینكه چه بدعتى، كفر بدعت گذار را در پى دارد؟ آراى متفاوتى ابراز شده است. برخى بدعت گذارى را در صورتى كه مربوط به اصول دین باشد؛ موجب كفر دانسته اند؛ اما گروهى دیگر در این موضوع راه افراط در پیش گرفته و حتى پایبندى به عقایدى همچون خلق قرآن را نیز بدعت و موجب كفر معتقدان دانسته اند.
ایراد به قانون مشروطه
«بهاءالواعظین» معروف مى گوید: در ابتداى مشروطه به خانه اى رفتم. پیرزن و دختر جوانى در آنجا بودند. پیرزن پرسید: منظور از مشروطیت چیست؟ گفتم: قوانین جدیده. گفت: مثلاً چه؟ مرا شوخى گرفت، گفتم: مثلاً دختران جوان را به پیرمردان دهند و زنان پیر را به جوانان! دخترش گفت: این چه فایده دارد؟! پیرزن بلافاصله گفت: اى بى حیا حالا كار تو به جاى رسیده كه بر قانون مشروطه ایراد كنى!(503)