فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

عذر بدتر از گناه!

توى دیوانه خونه همه دیوانه ها دست میزنن بجز یكى. میگن حتماً خوب شده بفرستیمش خونه. از دیوانه میپرسن چرا دست نمیزنى؟
میگه آخه من عروسم!

عذرهاى عجیب

على و حسین هر دو خیلى دیر به كلاس درس رسیدند. وقتى معلم آن ها را دید با عصبانیت از حسین پرسید: تا حالا كجا بودى؟
حسین با ترس و لرز گفت: آقا نزدیكى هاى صبح، خواب دیدم با یك هواپیما به آمریكا سفر كرده ام به همین خاطر دیر از خواب بلند شدم.
معلّم كه خیلى ناراحت و عصبانى شده بود از على پرسید: تو كجا بودى؟
على گفت: آقا من هم به فرودگاه رفته بودم تا حسین را بدرقه كنم.

امامت