فهرست کتاب


گنجینه معارف 3 (110 موضوع)

محمد رحمتی شهرضا

ازدواج موقّت و جلوگیرى از گناه

عدّه زیادى در مجلس ابن عباس نشسته بودند؛ وقتى مجلس تمام شد و همه رفتند فقط یك جوان باقى ماند. ابن عباس به او گفت: آیا حاجتى دارى؟ جوان گفت: آرى مى خواهم از تو مسئله اى بپرسم و از مردم حاضر خجالت كشیدم آیا اینك مسئله ام را از تو بپرسم؟ ابن عباس گفت: عالِم به منزله پدر انسان است، هر چه مى خواهى از من سؤال كن. جوان گفت: من هنوز ازدواج نكرده ام، چون جوان هستم و مى ترسم كه به گناه بیفتم، گاهى با دست خودم استمناء مى كنم آیا این كار معصیت است؟ ابن عباس از او روى برگردانید و با عصبانیّت گفت: تف بر تو باد اگر حتّى با یك كنیز ازدواج كنى، بهتر از این كار زشت است كه انجام مى دهى.(212)

پاسخ قاطع ابن عباس به ابن زبیر درباره ازدواج موقّت

وقتى ابن عباس وارد مكّه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه مى خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد -كه در آن روزها نابینا شده بود- گفت: اى مردم، كورى نزد شما آمده كه خدا دل او را نیز كور كند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام مى دهد و نزدیكان و اصحاب پیامبر(صلى الله علیه و آله) را لعن مى كند و متعه را حلال مى شمارد، در حالى كه زناى محض است.
این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش -عكرمه كه دست او را گرفته بود- را صدا زد و گفت: مرا نزدیك او ببر. پس او را نزدیك برد، تا اینكه مقابل او ایستاد تا اینكه گفت: و اما اینكه مى گویى: متعه را در حالى كه زناى محض است، حلال مى دانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خدا(صلى الله علیه و آله) آن عمل مى شد و پس از ایشان نیز پیامبرى برانگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاك است كه مى گفت: دو متعه در زمان رسول خدا(صلى الله علیه و آله) وجود داشت و من آن دو را منع مى كنم و مرتكبین را مجازات مى كنم و ما گواهى او -جواز متعه در زمان پیامبر(صلى الله علیه و آله) را- مى پذیریم و تحریم او را قبول نمى كنیم. تو نیز از متعه متولد شده اى! پس وقتى از این چوب منبر پایین آمدى از مادرت در مورد بُرد (پیراهن)هاى عوسجه بپرس!
عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوى مادرش رفت و گفت: درباره بردهاى عوسجه برایم بگو! و با عصبانیّت اصرار كرد. مادرش گفت: پدرت با رسول خدا(صلى الله علیه و آله) بود و مردى به نام عوسجه دو بُرد را به او هدیه كرد و پدرت از بى همسرى به پیامبر(صلى الله علیه و آله) گلایه و شكایت كرد، آنگاه آن حضرت یكى از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه كرد و مدتى گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه كرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستى! حالا بگو از كجا این خبر به گوش تو رسید؟
گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنى هاشم منع نكردم، و نگفتم -مواظب باش- آنها زبان هاى غیر قابل تحمّل و پیروزى دارند.(213)

شاهد زنا

به امام صادق(علیه السلام) عرض شد: چرا در زنا چهار شاهد لازم بوده ولى در قتل دو شاهد كافى است؟
حضرت فرمودند: «خداوند تبارك و تعالى متعه و ازدواج موقّت را براى شما حلال نموده و چون مى دانست این ازدواج مورد انكار قرار مى گیرد لا جرم به منظور احتیاط و مصلحت شما چهار شاهد را براى ثبوت زنا اعتبار فرمود و اگر چنین حكمى نمى نمود بسا در موردى كه شما نكاح موقّت نموده اید مورد نسبت سوء واقع مى شدید و زانى تلقّى مى گردیدید و حكم آن بر شما اجراء مى شد ولى بعد از اعتبار قیام چهار شاهد چون كمتر اتّفاق مى افتد كه چهار شاهد عادل بر وقوع امرى (زنا) متّفقاً بتوانند شهادت دهند، لا جرم از پیامدهاى سوء آن بدین ترتیب محفوظ گردیده اید.»(214)