اهانت مادرشوهر
مردى شب به خانه آمد و دید زنش خیلى ناراحت است. از او پرسید: چه شده است؟ زن جواب داد: دوباره مادرت به من توهین كرد. مرد گفت مادر من كه به سفر خارج رفته است.
زن گفت الان از او براى تو نامه اى رسید و وقتى من آن را خواندم دیدم آخر آن نوشته است: شهلا جان! حالا كه نامه را خوندى بده پرویز هم بخواند!