سخاوت و بزرگوارى على(علیه السلام)
در جبهه جنگ و هنگام نبرد، یكى از سربازان دشمن به پیشواى بزرگ بشریت حضرت على(علیه السلام) گفت: «هَبْنى سَیفَك؛ شمشیر خود را به من ببخش.» آن یگانه جوانمرد دوران، بى درنگ، شمشیرش را به او بخشید.
سرباز گفت: اى فرزند ابوطالب! در چنین موقعیّت، شمشیرت را به من دادى؟
حضرت على (علیه السلام) فرمود: «یا هذا اِنَّكَ مَدَدْت یَدَ المَسئَلَةِ اِلىّ و لیسَ مِنَ الكَرَمِ اَن یُرَدَّ السّائلَ؛ اى شخص! تو دست سؤال به سوى من دراز كردى و رد سائل از كرم دور است.»
سرباز بت پرست شمشیر خود را بر زمین افكند و گفت: اگر مكتب اسلام این چنین است و درس سخاوت و جوانمردى مى آموزد، مرا از تاریكى كفر نجات ده. آنگاه به دست على(علیه السلام) هدایت و مسلمان شد.(112)
رستم فرخزاد و مرد عرب
كامل ابن اثیر مى نویسد: هنگامى كه «رستم فرخ زاد» در سرزمین بین النهرین به مقابله سپاه اسلام مى رفت با عربى برخورد كرد، عرب ضمن گفت و شنود با رستم اظهار یقین كرد كه ایرانیان شكست مى خورند. رستم به طنز گفت: پس ما باید بدانیم كه از هم اكنون در اختیار شما هستیم.
عرب گفت: این اعمال فاسد شماست كه چنین سرنوشتى براى شما معیّن كرده است.
رستم از گفت و شنود با عرب ناراحت شد و دستور داد گردن او را بزنند. رستم با سپاهیانش به «برس» رسیدند و منزل كردند. سپاهیان رستم میان مردم ریختند و اموالشان را تاراج كردند، به زنان دست درازى كردند، شراب خوردند و مست كردند و عربده كشیدند، ناله و فریاد مردم بلند شد، شكایت سربازان را پیش رستم بردند. رستم خطابه اى ایراد كرده، به سپاهیان گفت: مردم ایران! اكنون مى فهمم كه آن عرب راست گفت كه اعمال زشت ما سرنوشت شومى براى ما تعیین كرده است. من اكنون یقین كردم كه عرب بر ما پیروز خواهد شد، زیرا اخلاق و روش آنها از ما بسى بهتر است. همانا خداوند در گذشته شما را بر دشمن پیروز مى گردانید به حكم این كه نیك رفتار بودید، از مردم رفع ظلم كرده به آنها نیكى مى كردید، اكنون كه شما تغییر یافته اید قطعاً نعمتهاى الهى از شما گرفته خواهد شد.(113)
احترام شایان به دو دختر اسیر
پس از جنگ حُنین كه در سال هشتم هجرى در طائف واقع شد، مسلمانان با پیروزى كامل و بدست آوردن غنائم و اسیران بسیار از دشمن به مدینه بازگشتند.
در میان اسیران از طایفه طى، دختركى دیده مى شد، به حضور پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمد و عرض كرد: پدر من حاتم طائى شخصى آزاد مرد و سخى بود و به بى پناهان پناه مى داد، اسیران را آزاد مى كرد، مهان نواز بود، در برخورد با افراد، بلند سلام مى كرد. در رفع نیاز نیازمندان مى كوشید.
پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: «اى دخترك! این صفات از صفات مؤمنان راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، براى او طلب آمرزش و رحمت مى كردم ولى من اخلاق نیك را دوست دارم چنانكه خداوند دوست دارد.»
به این خاطر كه پدر آن دخترك، مردى داراى صفات عالى انسانى بود، پیامبر(صلى الله علیه و آله) او را آزاد كرد و احترام شایانى به او نمود. و به این ترتیب به ما آموخت كه باید به ارزشها احترام گذاشت و صفات عالى انسانى را از هر كس كه باشد محترم شمرد.
جالب اینكه دختر حلیمه سعدیه (خواهر رضاعى پیامبر(صلى الله علیه و آله)) نیز در میان اسیران بود. وقتى پیامبر(صلى الله علیه و آله) را دید نزدیك آمد و عرض كرد: اى محمد! خواهرت اسیر است.
رسول خدا(صلى الله علیه و آله) تا او را دید برخاست و عباى خود را فرش زمین كرد و او را روى آن نشاند و با احترام و محبت خاصى از او دلجوئى كرد و از خانواده او احوال پرسى نمود، چرا كه مادر او به پیامبر(صلى الله علیه و آله) هنگام كودكى شیر داده بود و از پیامبر(صلى الله علیه و آله) نگهدارى مى كرد(114) و پیامبر(صلى الله علیه و آله) اینچنین به عهد خود وفا نمود.(115)