بهانه اى براى تجمّل سازى
من یك وقت شنیدم كه یكى از وزراى معادن، نمى گویم در چه سالى، انواع و اقسام سنگهاى گران قیمتى را كه ما در كشور داریم، آورده و در وزارتخانه اش كار كرده است. من در این جا او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این كار را كردى؟ گفت: وقتى مسافرهاى خارجى به وزارتخانه مى آیند، این سنگها جلوى چشمشان قرار گیرد و مشترى پیدا شود!
شما را به خدا، این منطق قبول است!؟ ما این همه خرج كنیم و سنگهاى وزارتخانه را كه دارد یا ندارد جمع كنیم و سنگ جدید نصب كنیم، براى این كه مشترى پیدا كنیم! شما مى توانید در سالن اصلى وزارتخانه خود چارچوب بزرگى را به طول 5 و عرض 3 متر درست كنید و انواع و اقسام سنگهایتان را به شكل خیلى بدیع و زیبا در آن جا بچینید، كسانى هستند كه كارشان همین چیدنهاست، بعد هر میهمانى آمد، به عنوان اداى احترام، او را به آن جا ببرید تا سنگها را تماشا كند؛ هم تماشاست، هم مشترى یابى؛ این كه بهتر است: بهانه براى تجمّل سازى، واقعاً مناسب نیست.(29)
عشق به مادّیات و تجمّلات فكر انسان را از درك حقایق بازمى دارد
از مرحوم آخوند خراسانى نقل شده كه فرموده اند: من با همه تنگدستى و بیچارگى احساس مى كنم كه فكر من به عالمى بلندتر پرواز مى كند و قوّه اى است كه روح مرا به خود جلب مى كند...(30)
على(علیه السلام) فرمود: «و من عشق شیئا اعشى شیئا بصره و امرض قلبه فهو ینظر بعین غیر صحیحة و یسمع باذن غیر سمیعة(31)؛ آن كه دیوانه وار به چیزى عشق ورزد، چشمش از دیدن حقایق كور مى شود و قلبش بیمار مى گردد و با چشمى معیوب به مسائل مى نگرد و با گوشى ناشنوا (حقایق را) مى شنود.»
حضرت امام خمینى در جاى دیگر فرمود: «در كیفیت علوم هر چه بروید سراغ تجمّلات و -ان شاء الله- نمى روید از علومتان كاسته مى شود، آنهایى كه این كتابهاى قطور و پرارزش را نوشته اند، زندگیشان یك زندگى طلبگى بوده، مثل شیخ انصارى و مثل امثال ایشان.»(32)
هشام بن عبدالملك مردى مغرور و تجمّل پرست
هشام دهمین خلیفه اموى، پس از مرگ برادرش یزید بن عبدالملك بر مسند خلافت نشست، او آنچنان سرمست غرور بود، تا آنجا كه راه داشت، از این مقام براى منافع مادى خود استفاده كرد، در نزدیك شام محلّى را بنام رصافه شام، با باغها و تالارها درست كرده بود، و به عنوان محلّى ییلاقى شخصى از آن استفاده مى كرد، آنچنان تجمّل پرست بود كه در سفر حج تنها لباسهاى او را دهها شتر حمل مى كردند.(33)
او براى شكم خوارگى و خودسرى خود از هیچ جنایتى روگردان نبود، حتى به روایت كفعمى، امام سجاد(علیه السلام) را او (در زمان خلافت برادرش یزید بن عبدالملك) مسموم كرد و امام باقر(علیه السلام) نیز بدستور او مسموم گردید.
كوتاه سخن آنكه: هیچ زمانى مانند زمان او بر مردم و ملّت سخت نگذشت.