درس هفتم : عدل الهی
امام علی (علیه السلام) فرمود: «عدل یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش و انجام هر كاری به شكلی شایسته» (1).
البته آنچه مهم است بدانیم این است كه عدل همه جا به معنای مساوات نیست. معلم عادل كسی نیست كه به همهی بچهها نمرهی یكسان بدهد، بلكه معلمی عادل است كه حق هر دانش آموز را بدهد.
پزشك عادل كسی نیست كه به همهی بیماران یك نسخه و دارو بدهد، بلكه پزشكی عادل است كه به هر بیماری داروی مناسب او را بدهد.
خداوند، عادل حكیم است، یعنی عدل او بر اساس حكمت است.
عدل خدا یعنی خداوند حق هیچ موجودی را پایمال نمیكند. بگذریم که هیچ موجودی از آغاز حقی بر خدا ندارد تا پایمال شود. ما قبلا نبودهایم و از خود چیزی نداشتهایم تا اگر از ما گرفته شد، به ما ظلمی شده باشد.
برای توضیح بیشتر به یك مثال توجه كنید: در كلمهی «ادب» حرف «الف» ایستاده و «دال» خمیده و «ب» خوابیده است.
آیا اگر این حروف عقل و شعور داشتند، حق شكایت به نویسنده را داشتند؟ آیا «الف» حق داشت بگوید چرا مرا روی پا واداشتهای یا دال بگوید چرا كمر مرا خم كردهای یا «ب» بگوید چرا مرا خواباندهای؟ هرگز! چون این حروف قبلا نبودهاند و از ما طلبی نداشتهاند. نویسندهای عاقل با هدفی روشن، این سه حروف را در كنار هم گذاشته است و با توجه به اینکه هر حرفی یك صدای خاصی دارد كه تركیب این صداها ادب می-شود.
در آفرینش هم یكی جماد، یكی نبات، یكی حیوان و یكی انسان است و هر چهار دسته، صدها نمونه و شكل و رنگ و اثر خاصی دارند. خدای حكیم و دانا این آفریدهها را آفرید و برای هدفی بزرگ در كنار هم گذاشت. (همچون حروف کلمهی «ادب») و چون هیچكدام از پیش وجود نداشتند، حق اعتراض و شكایتی ندارند.
مثالی دیگر:
اگر قالی بزرگی را با چاقو قطعهقطعه كنیم، به قالی و صاحب آن ظلم شده است، چون این قالی از خود بزرگی داشت. ولی اگر قالیبافی از اول قالی كوچكی بافت، ظلمی صورت نگرفته است. زیرا این قالیچه قبلاً از خود بزرگی نداشته تا بزرگی او را گرفته باشیم. به علاوه ظلم در صورتی است كه توقّع ما از قالی بزرگ و كوچك، یكی باشد، ولی اگر از هر چیزی به مقدار خودش توقّع داشتیم، ظلمی صورت نگرفته است. مثلاً اگر به شخصی هزار تومان و به دیگری ده هزار تومان دادیم و گفتیم شكر بخرند و این دو نفر آنچه داشتند شكر خریدند. در اینجا پاداش هر دو یكسان است، زیرا هر دو یكسان به وظیفه عمل كردهاند. اگر كسی نسبت به دیگری شكر كمتری آورد، تقصیری نداشته، چون پول او كمتر بوده -است.
با این مثالها میفهمیم كه معنای عدالت خداوند آن نیست كه همهی انسانها مثل چوب كبریت و قالب صابون یكسان باشند، بلكه همین كه خداوند چیزهای متفاوتی خلق كند، ولی از هر كدام توقع مناسبی داشته باشد، عادل است. همانگونه كه در مثال كلمه «ادب» و خرید شكر و قالی بافته شده بیان کردیم.
هر كس بهره بیشتری دارد، مسؤولیت بیشتری نیز دارد. همانگونه كه اگر در ماشین بنزین بیشتری ریختیم، از او پیمودن راه بیشتر یا حمل بار بیشتری را انتظار داریم.
خداوند تمام موجودات را با تفاوتهایی حكیمانه آفریده و برای هر موجودی راهی مناسب برای رسیدن به كمال قرار داده است و برای هر دستور و فرمان یا پاداش و كیفری كه میدهد، میان نژادی با نژاد دیگر یا امّتی با امّت دیگر یا فردی با فرد دیگر هیچ تبعیضی قرار نداده است.
هر مهندسی در ساختمان، آهن طبقات پایین را ضخیمتر قرار میدهد، ولی این ظلم نیست.
هر معلمی بر اساس مهارت و پاسخ شاگردان، نمرههای متفاوتی می-دهد، ولی این ظلم نیست.
در كارخانه ماشینسازی هم پیچ و مهره کوچک ساخته میشود هم چرخ و تایر بزرگ و از هر كدام توقعی است، ولی هیچ كس مسؤول كارخانه را ظالم نمیداند.
تفاوتهایی كه در هستی میبینیم، نشانهی قدرت خداست. چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: [وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُم ] (2)، و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهای شماست .
1. نهج البلاغه، حکمت 437.
2. سوره روم، آیه 22.
درس هشتم: عدالت اجتماعی
خداوند خود عادل است و ما را نیز به عدالت و نیكوكاری فرمان داده است، [إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان] (1).
همانگونه كه اگر پدر و مادر میان فرزندان به عدالت رفتار نكنند، فرزندان ناراحت میشوند؛ اگر ما نیز به عدالت رفتار نكنیم، خداوند و مردم از ما ناراضی میشوند.
ما باید حق هر كس را مراعات كنیم. اگر نوجوانی در مسجدی نشسته باشد و او را از سر جایش بلند كنند، هر كس جای او نماز بخواند، نمازش درست نیست، چون در حق این نوجوان ظلم كرده و جایی که ایستاده حقّ او بوده است.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) آبی نوشید، نوجوانی در كنار او نشسته بود، از حضرت خواست كه مقدار باقیمانده آب را برای تبرك و شفا به او بدهد. بعد از این درخواست، افراد بزرگسالی که در کنار پیامبر بودند نیز چنین درخواستی كردند، حضرت فرمود: چون نوجوان قبل از شما درخواست كرده، باید نوبت او مراعات شود و آب را ابتدا به نوجوان داد. حفظ نوبت همان عدالت است.
حضرت علی (علیه السلام) مادری را دید كه دو كودك به همراه دارد و سه خرما بیشتر ندارد، به هر كودكی یك عدد خرما داد و خرمای سوم را با دقت نصف كرد، تا میان كودكان به عدالت رفتار كند، حضرت از این مادر به خاطر این عدالت ستایش كرد.
استفاده بدون اجازه از مال دیگران، ظلم به حق آنهاست.
ریختن آبروی مردم، ظلم به آنان است.
نام بد به دیگران دادن و یا نام افراد را سبك بردن، كتك زدن و حتی ترساندن، ظلم است.
استفاده از اموال دولت بیش از آنچه قانون معیّن كرده، ظلم به جامعه است.
ظلم به مردم، گناهی نابخشودنی است. حتی اگر نوجوانی میوه درختی را بدون اجازه و به ناحق خورد، باید صاحبش را راضی كند و نمیتواند بگوید: چون بالغ نیستم، تكلیفی ندارم.
نماز و روزه بر کسی که به تکلیف نرسیده واجب نیست، ولی احترام مال و جان و آبروی مردم، حتی بر نوجوانان لازم است.
مراعات عدالت در جامعه از خانه شروع میشود و برای حفظ عدالت در جامعه باید حقوق یكدیگر را در خانه و مدرسه و خیابان و ماشین مراعات كنیم. در چیزهایی كه مخصوص افراد خانواده است، بدون اجازه آنها تصرف نكنیم.
آری، اسلام به خاطر مراعات حقوق، نه به فرزند اجازه میدهد مزاحم استراحت پدر و مادر شود و نه به آنان اجازه میدهد حتی بر سر فرزند داد بزنند. نابالغ بودن بهانهای برای نادیده گرفتن و شكستن حق دیگران نیست. از اینجا معلوم میشود كه كودكان و نوجوانان باید قبل از بلوغ با اخلاق اسلامی آشنا باشند.
1. سوره نحل، آیه 90.
درس نهم: راهنمایان بشر
خداوند در قرآن کریم میفرماید: برای هر امّتی پیامبری است. [وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُول] (1). خداوند هیچگاه مردم را بدون راهنما و رهبر آسمانی نگذاشته است. [وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد] (2). یعنی در هر زمان و مكانی باید مردم راهنمای زنده داشته باشند كه آن راهنمای زنده یا پیامبر است یا جانشین او. در ضمن باید بدانیم كه انبیا تنها در منطقه خاصی نبودهاند، هرکجا امتی بوده راهنمایی بوده است. خداوندی كه به مردم لطف و مهربانی دارد هرگز مردم را بدون راهنما نمیگذارد و هرگز زمین خالی از حجت نمیماند.
گرچه انسان گاهی با فكر و عقل و گاهی با علم و مطالعه و گاهی با مشورت و گاهی با احساس و وجدان و گاهی با تجربه خود و دیگران، میتواند راه حق را پیدا كند، اما بسیاری از اوقات، پیدا كردن راه حق نیاز به آگاهی كامل انسان از زمانهای گذشته، حال و آینده و همچنین آگاهی انسان از خودش دارد، و این آگاهیها تنها در اختیار آفریدگار انسان است و علم و تجربه ما به آنها نمیرسد.
به همین دلیل مردم با اینكه از علم و عقل و تجربه استفاده میكنند، هر كدام در طول عمر صدها بار از كرده خود پشیمان میشوند. پشیمانی انسان نشان آن است كه علم و عقل و تجربه او ناقص است. این پشیمانی از قدیم بوده و هست و خواهد بود.
اكنون كه خطا و پشیمانیهای مردم باسواد و بیسواد در كشورهای پیشرفته و عقبمانده را مشاهده میكنیم، میفهمیم باید انسان راهنمایانی داشته باشد كه در کمالات از خود انسان برتر باشند. خطا و خلاف و پشیمانی، جهل و ترس و شك در وجودشان نباشد و از هر جهت امین و مورد اعتماد مردم باشند.
خداوند آنان را از طریق كمالات، معجزات، قدرت بیان، حلم و بردباری، علم و شجاعت بر همهی مردم برتری داده باشد و مردم دست خود را در دست آن افراد بگذارند و با راهنمایی آنان دنیا و آخرت خود را آباد كنند. نام آن راهنمایان، پیامبران آسمانی است.
تنها پیامبرانند كه هرگز پشیمان نمیشوند؛ چون سخن آنان سخن خداست و خداوند هرگز پشیمان نمیشود. علم آنان از علم خداست و علم خدا محدودیت و نهایت ندارد.
انبیا از مردم و با مردم و در مردم و مثل مردم زندگی میكردند.
در كوچه وبازار راه میرفتند؛ [یَمْشُونَ فِی الْأَسْواق] (3) وهر دستوری می-دادند، ابتدا خودشان به آن عمل میكردند. در میان مردم صادق و امین بودند و برای هدایت مردم جانفشانی میكردند.
مردم را برادر خود میدانستند؛ [إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُود] (4) و اجازه نمیدادند كسی در ستایش آنان چاپلوسی كند. خودشان را در زندگی روزمرّه، بشری مثل همهی مردم میدانستند؛ [قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم] (5)
تمام انبیا یك هدف و یك مأموریت داشتند و آن دعوت مردم به خداپرستی و دور كردن مردم از اطاعت ستمگران و خرافات و برداشتن آداب و رسومی بود كه با عقل سازگار نیست. [وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت] (6)، ما در هر امتی رسولی برانگیختیم كه: «خدای یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب كنید!»
تمام انبیا مردم را به عبادت و نماز سفارش میكردند. قرآن از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) میگوید: «پروردگارا! من فرزندانم را به سرزمینی كه قابل كشت نیست، در كنار كعبه آوردهام، تا نماز به پا دارند.» (7)
خدا به موسی میفرماید: [أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْری] (8)، نماز را به پا دار، تا یاد من باشی.
حضرت عیسی میگوید: [وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ] (9)، خداوند مرا به نماز سفارش كرده است.
بنابراین یكی از برنامههای همه انبیا، دعوت مردم به بندگی خدا از طریق نماز بوده است.
اگر خداوند انسان را بدون پیامبر به حال خود رها كند، هر انسانی با سلیقه و مقدار علم خود راهی را انتخاب میكند. در آن راه خیالها، وسوسهها و فشارهای ستمگران هر روز او را به سویی میكشاند. هر روز انسان راهی میرود و فردای آن روز پشیمان میشود. امروز با یكی دوست میشود و فردا با او قهر میكند. امروز یك راه را بهترین میداند و فردا راهی دیگر را.
هرگز خداوند انسان را اینگونه به حال خود رها نمیكند.
خداوند در قرآن میفرماید: [وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْ ء] (10)، آنان كه گفتند خدا چیزی نازل نكرده و پیامبری نفرستاده است، در حقیقت خدا را آنچنان كه باید نشناختهاند.
مگر میشود خداوند انسان را كه بهترین موجودات هستی است، به حال خود رها كند و برای او راهنمایی معصوم نفرستد؟ هرگز چنین نیست. خداوند در قرآن میفرماید: ما هدایت مردم را بر خود واجب كردهایم؛ [إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی] (11)، كوتاه سخن آن كه انسان برجستهترین موجود هستی است؛ یعنی از جمادات و نباتات و حیوانات، برجستهتر و همه چیز برای استفاده او آفریده شده است. اگر خداوند از طریق پیامبران بشر را راهنمایی نكند، همه چیز به هدر رفته است. همانگونه كه اگر مدیر مدرسه برای كلاسها معلم تعیین نكند و بچهها را به حال خود رها كند، تمام بودجههای آموزش و پرورش و مدرسه و آب و گاز و برق و تلفن و كتابخانه و آزمایشگاه به هدر میرود. دنیا مدرسهای است که مردم شاگردان این مدرسه و انبیا معلمان آن هستند، لكن معلمانی كه همه چیز میدانند و هرگز گناه نمیكنند و بهترین بندگی خدا را دارند و دلسوزترین مردم هستند و برای هدایت بشر تا پای جان ایستادهاند و از هیچ كس پاداش و مزدی نمیخواهند؛ [قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرا] (12)، بگو: در برابر این (رسالت و تبلیغ)، پاداشی از شما نمی طلبم!
در عمل به دستوراتشان، خودشان پیشگامند. در دعوت خود، مردم را مجبور نمیكنند؛ بلكه با استدلال و خوشاخلاقی آنها را دعوت میكنند. پیامبران هم مردم را به بهشت آخرت و سعادت دنیا مژده میدادند و هم به مردم درباره كیفر خلافكاریها هشدار میدادند.
كسانی كه دنبال انبیا میروند، راه مستقیم، بیخطر، بدون اشتباه و امیدبخش را میپیمایند و كسانی كه از پیامبران جدا هستند، هر روز ستمگران بیرونی یا وسوسهها و خیالها و آرزوهای درونی و یا آداب و رسوم و تعصبات قومی و منطقهای، آنان را به سویی میكشانند و دنیا و آخرت آنها را تباه میكنند.
اكنون بیاییم همانگونه كه خدا بر انبیا سلام میكند، ما هم به آنان سلام كنیم:
[سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمین] (13). [سَلامٌ عَلی إِبْراهیم] (14). [سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُون] (15). [سَلامٌ عَلی إِلْ یاسین] (16).
و در پایان به پیامبر عزیز اسلام نیز آنگونه كه در نماز است، سلام كنیم: «السلام علیك ایّها النبیّ و رحمة الله و بركاته».
1. سوره یونس، آیه 47.
2. سوره رعد، آیه 7.
3. سوره فرقان، آیه 20.
4. سوره شعراء، آیه 124.
5. سوره کهف، آیه 110.
6. سوره نحل، آیه 36.
7. سوره ابراهیم، آیه 37.
8. سوره طه، آیه 14.
9. سوره مریم، آیه 32.
10. سوره انعام، آیه 91.
11. سوره لیل، آیه 12.
12. سوره انعام، آیه 90.
13. سوره صافّات، آیه 79.
14. سوره صافّات، آیه 109.
15. سوره صافّات، آیه120.
16. سوره صافّات، آیه130.