فهرست کتاب


آشنایی با اسلام برای نوجوانان

حاج شیخ محسن قرائتی

درس پنجم: نماز، تشكر از خدا

همه‌ی انسان‌ها در همه جا، همین‌كه مورد محبت قرار گرفتند، از كسی كه به آنها محبت كرده تشكر می‌كنند. حتی اگر به كودكی كه توان حرف زدن ندارد گلی بدهیم، او با لبخند و نگاه خود تشكر می‌كند. حتی اگر حیوانی مورد محبت قرار گیرد، از خود عملی نشان می‌دهد كه نوعی تشكر است.
ما می‌بینیم كه همه هستی _ از جماد و نبات و حیوان _ در برابر گرفتن چیزی بازدهی دارند؛ خاک در برابر گرفتن دانه، خوشه و درخت در برابر آب و کود، میوه و سایه و چوب می‌دهد و حیوان با خوردن علف، شیر و مرغ در برابر خوردن دانه، تخم می‌دهد و آن بازده، تشكر طبیعی آنها به حساب می‌آید. چرا انسان از خدا تشكر نكند؟
چه كسی به اندازه خدا به ما محبت می‌كند؟
چه كسی مهر ما را در دل پدر و مادر قرار می‌دهد؟
چه كسی خورشید تابان را رایگان و همیشه به ما داده است؟
او به ما آموخت كه چگونه از آب و خاك و گیاهان و حیوانات استفاده كنیم. اگر همه حیوانات وحشی بودند و ما نمی‌توانستیم از آنها استفاده كنیم، چه مشكلاتی پیش می‌آمد؟
خداوند به قدری با ما مهربان است كه یك كار خوب ما را ده برابر پاداش می‌دهد، ولی اگر از ما کار بدی سر زند، به اندازه همان یك كار حساب می‌كند. آیا نباید با این خدای مهربان گفتگو كرد؟ آری. همان‌گونه كه خدا از راه قرآن با ما حرف زده ما هم باید از راه نماز با خدا حرف بزنیم.
البته همه می‌دانیم كه خداوند به تشكر ما نیازی ندارد و این تشكر ما به سود خود ماست. مثلاً اگر گفتیم خانه‌ها را رو به خورشید بسازید، به این معنا نیست كه خورشید به خانه ما نیاز دارد، بلكه ساختمان رو به خورشید به نفع خود ماست. اگر همه‌ی مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد. لكن اگر رو به خورشید خانه ساختیم از روشنی و حرارت و بركات آن بهره خواهیم گرفت و اگر پشت به خورشید خانه بسازیم، از نور و حرارت و بركات آن محروم خواهیم شد.
چنانکه درس خواندن شاگرد و توجه به درس استاد و فراگیری علم، تشكر از استاد است، اما سود این تشكر برای شاگرد است نه استاد.
عبادت ما در برابر خداوند به سود خود ماست.
اگر كودكی دستش را در دست بزرگی گذاشت، خود را قوی می‌بیند و در برابر هر خطری به آن قوی دلگرم است. نمازگزار با گفتگوی با خدا و بندگی او، خود را در پناه لطف خدا قرار می‌دهد و به همین خاطر هرگز خود را تنها و غریب نمی‌یابد. این حالت حتی برای خانه خدا و مساجد نیز هست. مثلاً افرادی كه اهل مسجد هستند، هرگز خودشان را تنها نمی-یابند، حتی اگر در محله‌ای ناآشنا و غریب باشند، مردم مسجد را پشتیبان و یاور خود می‌دانند. با آشنایی و انس با مسجدی‌ها خود را از تنهایی می-رهانند. اهل مسجد برای پیدا كردن دوست، دنبال این و آن نیستند. زیرا در مسجد با افراد با ایمانی كه برای رضای خدا، همه با پاكی و با وضو، به یك سو، با انتخاب یك امام جماعت، بدون هیچ تشریفات و امتیاز، برادرانه، در كنار هم با یك زبان برای یك خدا بندگی می‌كنند، دوست می-شوند.
به هر حال نماز به منزله‌ی آن است كه انسان دستش را در دست خدا بگذارد و مسجد به منزله‌ی رفتن میان دوستان خوب و با ایمان است.
بیاییم این نماز و گفتگوی با خدا را با علاقه و صحیح و در اول وقت و کنار هم در خانه‌ی خدا مسجد به پا داریم.

درس ششم : چگونه نماز بخوانیم؟

برای اینكه مسافران در بیابان‌ها گم نشوند و صحیح و سالم به مقصد برسند، دولت جاده و راههایی تعیین می‌كند و در آن تابلوها و علامت‌هایی می‌زند، پلیس راه می‌گذارد، تا سرعت ماشین‌ها را كنترل كند. اگر این كارها انجام نمی‌شد، مسافران راه را گم كرده و هر كس به سویی می‌رفت و به زحمت می‌افتاد.
خداوند نیز اگر راه بندگی و نماز را از طریق پیامبران و رهبران آسمانی، برای رشد و کمال مردم تعیین نمی‌کرد، هر كس به راهی می‌رفت و خداوند را آنگونه كه خود خیال می‌كرد، ستایش می‌نمود.
خداوند برای آنكه همه‌ی مردم در یك راه مستقیم و سالم حركت كنند، راه نماز را همراه با علامت‌ها و دستوراتی به ما یاد داده است؛
اوّل: دستور داد با وضو و طهارت و با نظافت و نشاط با خدا گفتگو كنند.
دوّم: خداوند واجبات نماز را در حدود 20 كلمه قرار داد، كه فراگیری آن برای همه آسان باشد. این كلمات هم معنا دارد و هم قالب و آهنگ.
سوّم: دستور داد كه همه‌ی مردم به یك سو نماز بخوانند، تا دلها و فكرها پراكنده نشود.
چهارم: دستور داد كه همه‌ی مردم در نماز با یك زبان با خدا سخن
بگویند. همان‌گونه كه تمام خلبان‌های دنیا با فرودگاه هر كشوری باید به زبان انگلیسی گفتگو كنند.
در نماز با لباس پاك به سوی مكه می‌ایستیم و به زبان عربی با خدا سخن می‌گوییم.
اولین كلمه‌ی نماز، «الله اكبر» است. یعنی خدا بزرگتر است؛ بزرگتر از فكر و خیال ما. بزرگتر از دیدنی‌ها و شنیدنی‌ها. كسی كه خدا را بزرگ یافت، همه چیز نزد او كوچك می‌شود. شما زمین فوتبالی را در نظر بگیرید، تا مادامی كه ما در زمین باشیم این زمین نزد ما بسیار بزرگ است. ولی اگر سوار هواپیما شویم و پرواز كنیم و از بالا نگاه کنیم، این زمین نزد ما كوچك و کوچکتر می‌شود. هرچه هواپیما بالاتر می‌رود، زمین كوچكتر می‌شود. انسان می‌تواند به قدری پرواز كند كه تمام زمین در چشم او به قدر یك نخود شود. آری، هر چه ایمان ما به خداوند بیشتر شود و خدا را بزرگتر بیابیم، قدرت‌هایی مثل آمریكا نزد ما كوچكتر می‌شود.
در دعا نیز می‌خوانیم: «چون خداوند در دل مسلمانان بزرگ است، چیزهای دیگر نزد آنان كوچك است.» (1)
امام خمینی (رحمه الله) می‌فرمود: «آمریكا هیچ غلطی نمی‌تواند بكند». زیرا او به قدری ایمانش به خدا زیاد بود كه دیگر آمریكا نزد او كوچك بود.
1. بحارالأنوار، جلد 64، صفحه315.

درس هفتم : عدل الهی

امام علی (علیه السلام) فرمود: «عدل یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش و انجام هر كاری به شكلی شایسته» (1).
البته آنچه مهم است بدانیم این است كه عدل همه جا به معنای مساوات نیست. معلم عادل كسی نیست كه به همه‌ی بچه‌ها نمره‌ی یكسان بدهد، بلكه معلمی عادل است كه حق هر دانش آموز را بدهد.
پزشك عادل كسی نیست كه به همه‌ی بیماران یك نسخه و دارو بدهد، بلكه پزشكی عادل است كه به هر بیماری داروی مناسب او را بدهد.
خداوند، عادل حكیم است، یعنی عدل او بر اساس حكمت است.
عدل خدا یعنی خداوند حق هیچ موجودی را پایمال نمی‌كند. بگذریم که هیچ موجودی از آغاز حقی بر خدا ندارد تا پایمال شود. ما قبلا نبوده‌ایم و از خود چیزی نداشته‌ایم تا اگر از ما گرفته شد، به ما ظلمی شده باشد.
برای توضیح بیشتر به یك مثال توجه كنید: در كلمه‌ی «ادب» حرف «الف» ایستاده و «دال» خمیده و «ب» خوابیده است.
آیا اگر این حروف عقل و شعور داشتند، حق شكایت به نویسنده را داشتند؟ آیا «الف» حق داشت بگوید چرا مرا روی پا واداشته‌ای یا دال بگوید چرا كمر مرا خم كرده‌ای یا «ب» بگوید چرا مرا خوابانده‌ای؟ هرگز! چون این حروف قبلا نبوده‌اند و از ما طلبی نداشته‌اند. نویسنده‌ای عاقل با هدفی روشن، این سه حروف را در كنار هم گذاشته است و با توجه به اینکه هر حرفی یك صدای خاصی دارد كه تركیب این صداها ادب می-شود.
در آفرینش هم یكی جماد، یكی نبات، یكی حیوان و یكی انسان است و هر چهار دسته، صدها نمونه و شكل و رنگ و اثر خاصی دارند. خدای حكیم و دانا این آفریده‌ها را آفرید و برای هدفی بزرگ در كنار هم گذاشت. (همچون حروف کلمه‌ی «ادب») و چون هیچكدام از پیش وجود نداشتند، حق اعتراض و شكایتی ندارند.
مثالی دیگر:
اگر قالی بزرگی را با چاقو قطعه‌قطعه كنیم، به قالی و صاحب آن ظلم شده است، چون این قالی از خود بزرگی داشت. ولی اگر قالیبافی از اول قالی كوچكی بافت، ظلمی صورت نگرفته است. زیرا این قالیچه قبلاً از خود بزرگی نداشته تا بزرگی او را گرفته باشیم. به‌ علاوه ظلم در صورتی است كه توقّع ما از قالی بزرگ و كوچك، یكی باشد، ولی اگر از هر چیزی به مقدار خودش توقّع داشتیم، ظلمی صورت نگرفته ‌است. مثلاً اگر به شخصی هزار تومان و به دیگری ده هزار تومان دادیم و گفتیم شكر بخرند و این دو نفر آنچه داشتند شكر خریدند. در اینجا پاداش هر دو یكسان است، زیرا هر دو یكسان به وظیفه عمل كرده‌اند. اگر كسی نسبت به دیگری شكر كمتری آورد، تقصیری نداشته، چون پول او كمتر بوده -است.
با این مثالها می‌فهمیم كه معنای عدالت خداوند آن نیست كه همه‌ی انسان‌ها مثل چوب كبریت و قالب صابون یكسان باشند، بلكه همین ‌كه خداوند چیزهای متفاوتی خلق كند، ولی از هر كدام توقع مناسبی داشته باشد، عادل است. همان‌گونه كه در مثال كلمه «ادب» و خرید شكر و قالی بافته شده بیان کردیم.
هر كس بهره بیشتری دارد، مسؤولیت بیشتری نیز دارد. همان‌گونه كه اگر در ماشین بنزین بیشتری ریختیم، از او پیمودن راه بیشتر یا حمل بار بیشتری را انتظار داریم.
خداوند تمام موجودات را با تفاوت‌هایی حكیمانه آفریده و برای هر موجودی راهی مناسب برای رسیدن به كمال قرار داده است و برای هر دستور و فرمان یا پاداش و كیفری كه می‌دهد، میان نژادی با نژاد دیگر یا امّتی با امّت دیگر یا فردی با فرد دیگر هیچ تبعیضی قرار نداده است.
هر مهندسی در ساختمان، آهن طبقات پایین را ضخیم‌تر قرار می‌دهد، ولی این ظلم نیست.
هر معلمی بر اساس مهارت و پاسخ شاگردان، نمره‌های متفاوتی می-دهد، ولی این ظلم نیست.
در كارخانه ماشین‌سازی هم پیچ و مهره کوچک ساخته می‌شود هم چرخ و تایر بزرگ و از هر كدام توقعی است، ولی هیچ كس مسؤول كارخانه را ظالم نمی‌داند.
تفاوت‌هایی كه در هستی می‌بینیم، نشانه‌ی قدرت خداست. چنانکه خداوند در قرآن می‌فرماید: [وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُم ] (2)، و از آیات او آفرینش آسمان‌ها و زمین و تفاوت زبان‌ها و رنگ‌های شماست .
1. نهج البلاغه، حکمت 437.
2. سوره روم، آیه 22.