درس چهارم: رابطه با خدا
اولین وظیفهی ما پس از شناخت خدا، رابطه با خداست و اینکه او را به خاطر نعمتهایی كه به ما داده است، دوست بداریم.
اگر كسی یك دوربین عكاسی به ما هدیه كند، تا آخر عمر او را دوست داریم و او را فراموش نمیكنیم. خداوند دو دوربین به ما داده است. دو چشم زیبا، كه یك عمر از دور و نزدیك و از زاویههای مختلف عكس میگیرد. دوربینی سبك، كوچك، ظریف، زیبا، در جایی محكم و مناسب. خداوند این دو دوربین را در گودی قرار داده تا به گونهای مناسب حفاظت شود، علاوه بر آنكه پلك و مژه و ابرو نیز از ورود اشیای خارجی و نور شدید به چشم جلوگیری میكنند.
این دوربینها با همه كوچكی، رابطهی ما را با جهان اطرافمان برقرار میكند و ما میتوانیم شگفتیها و زیباییهای جهان بزرگ را ببینیم.
این دوربینها بین ما و دانشمندان، با مطالعه كتابهای آنان رابطه برقرار میكند. جان ما را از خطرات پیش رو حفظ میكند. از راه مطالعه به دانش ما میافزاید و با آنها همه چیز را میشناسیم. روزانه هزاران عكس میگیرد، ولی خسته نمیشود.
در هر نعمتی از نعمتهای خدای بزرگ كمی فكر كنیم، علاقه ما به آفریدگار زیاد میشود. این علاقه، اولین رابطهی ما با خداست.
رابطهی دیگر، شكر خداوند مهربان است. اگر هدیهی یك دوربین تشكر میخواهد، هدیهی چشمهای زیبا تشكری چند برابر میخواهد.
شكر خدا در چیست؟
شكر خدا آن است كه در بهداشت چشم كوشا باشیم. آب آلوده به صورتمان نزنیم. با شكم پر مطالعه نكنیم. با مطالعه نوشتههای ریز و در فضایی كه نور كافی نیست، به چشمان خود آسیب نزنیم. با چشم خود گناه نكنیم و كسی را نترسانیم.
نگاه مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است. نگاه به قرآن و كعبه عبادت است. نگاه به عالمان و رهبران دینی عبادت است. دیدار بندگان خوب خدا عبادت است و اگر از دنیا رفتهاند، زیارت قبر آنها عبادت است.
گفتن [الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین ] (1) ، شكر زبانی است، ولی بهترین نوع شكر، نماز خواندن است. قرآن میفرماید: [فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفِ] (2). به شكرانهی اینكه خداوند مردم را از ناامنی و گرسنگی نجات داد، باید خدای كعبه را عبادت كنند.
نماز در همهی دینهای آسمانی بوده است.
رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمود: «در دینی كه نماز نباشد، خیری نیست.»
به راستی اگر نماز نباشد خوبیهای دیگر كارساز نمیشود، همانگونه كه اگر سوزن نباشد، نخها چیزی را نمیدوزند.
اگر پلیس از رانندهای گواهینامه رانندگی خواست و او نداشت، اتومبیل را توقیف و راننده را جریمه میكند، حتی اگر مدرك دانشگاهی و یا گواهی مهارتی دیگری داشته باشد.
بیاییم هر روز چند دقیقه با خدای خود حرف بزنیم. راستی چرا با همه كس حرف بزنیم، ولی با او حرف نزنیم؟ ما خدا را دوست داریم و هر كس فردی را دوست دارد، میخواهد با او حرف بزند.
برای اینكه همه ما انسانها به طور یكنواخت با خدای بزرگ حرف بزنیم، خداوند انسان را راهنمایی كرده كه همه به یك سو، رو به قبله و با بدن و لباس پاك، قلب روشن و نیت خالص و با یك زبان به نماز بایستند. همانگونه كه تمام خلبانهای دنیا اگر بخواهند با فرودگاه هر كشوری حرف بزنند باید با زبان انگلیسی سخن بگویند، ما نیز باید نمازمان را به زبان عربی بخوانیم. آری، زبان واحد، نشانهی وحدت خداپرستان است.
این نماز زمانی به ما رشد بیشتری میدهد كه در مكان مقدّسی مثل مسجد و در زمان اول وقت و به جماعت برگزار شود، به شرط آنکه همراه با رسیدگی به بینوایان و دعا به بندگان خدا باشد.
كسی كه نماز میخواند گویا دستش را در دست خدا میگذارد و ریسمان محكمی را میگیرد. و كسی كه ریسمان محكم الهی را گرفته و دستش را در دست قدرت خدا گذاشته، بر هر مشكلی پیروز میشود.
قرآن میفرماید: [وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة] (3)، از صبر و نماز یاری بجویید.
هرگاه برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یا امامان مشكلی پیش میآمد، آنان به نماز پناه میبردند و از نماز و یاد خدا كمك میگرفتند.
نماز، به قدری مهم است كه امام حسین (علیه السلام) ظهر عاشورا در میدان نبرد و در برابر تیرباران دشمن، آن را رها نكرد و در اوّل وقت و به جماعت خواند.
1. سوره حمد، آیه 2.
2. سوره قریش، آیات 3-4.
3. سوره بقره، آیه 45.
درس پنجم: نماز، تشكر از خدا
همهی انسانها در همه جا، همینكه مورد محبت قرار گرفتند، از كسی كه به آنها محبت كرده تشكر میكنند. حتی اگر به كودكی كه توان حرف زدن ندارد گلی بدهیم، او با لبخند و نگاه خود تشكر میكند. حتی اگر حیوانی مورد محبت قرار گیرد، از خود عملی نشان میدهد كه نوعی تشكر است.
ما میبینیم كه همه هستی _ از جماد و نبات و حیوان _ در برابر گرفتن چیزی بازدهی دارند؛ خاک در برابر گرفتن دانه، خوشه و درخت در برابر آب و کود، میوه و سایه و چوب میدهد و حیوان با خوردن علف، شیر و مرغ در برابر خوردن دانه، تخم میدهد و آن بازده، تشكر طبیعی آنها به حساب میآید. چرا انسان از خدا تشكر نكند؟
چه كسی به اندازه خدا به ما محبت میكند؟
چه كسی مهر ما را در دل پدر و مادر قرار میدهد؟
چه كسی خورشید تابان را رایگان و همیشه به ما داده است؟
او به ما آموخت كه چگونه از آب و خاك و گیاهان و حیوانات استفاده كنیم. اگر همه حیوانات وحشی بودند و ما نمیتوانستیم از آنها استفاده كنیم، چه مشكلاتی پیش میآمد؟
خداوند به قدری با ما مهربان است كه یك كار خوب ما را ده برابر پاداش میدهد، ولی اگر از ما کار بدی سر زند، به اندازه همان یك كار حساب میكند. آیا نباید با این خدای مهربان گفتگو كرد؟ آری. همانگونه كه خدا از راه قرآن با ما حرف زده ما هم باید از راه نماز با خدا حرف بزنیم.
البته همه میدانیم كه خداوند به تشكر ما نیازی ندارد و این تشكر ما به سود خود ماست. مثلاً اگر گفتیم خانهها را رو به خورشید بسازید، به این معنا نیست كه خورشید به خانه ما نیاز دارد، بلكه ساختمان رو به خورشید به نفع خود ماست. اگر همهی مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثری ندارد. لكن اگر رو به خورشید خانه ساختیم از روشنی و حرارت و بركات آن بهره خواهیم گرفت و اگر پشت به خورشید خانه بسازیم، از نور و حرارت و بركات آن محروم خواهیم شد.
چنانکه درس خواندن شاگرد و توجه به درس استاد و فراگیری علم، تشكر از استاد است، اما سود این تشكر برای شاگرد است نه استاد.
عبادت ما در برابر خداوند به سود خود ماست.
اگر كودكی دستش را در دست بزرگی گذاشت، خود را قوی میبیند و در برابر هر خطری به آن قوی دلگرم است. نمازگزار با گفتگوی با خدا و بندگی او، خود را در پناه لطف خدا قرار میدهد و به همین خاطر هرگز خود را تنها و غریب نمییابد. این حالت حتی برای خانه خدا و مساجد نیز هست. مثلاً افرادی كه اهل مسجد هستند، هرگز خودشان را تنها نمی-یابند، حتی اگر در محلهای ناآشنا و غریب باشند، مردم مسجد را پشتیبان و یاور خود میدانند. با آشنایی و انس با مسجدیها خود را از تنهایی می-رهانند. اهل مسجد برای پیدا كردن دوست، دنبال این و آن نیستند. زیرا در مسجد با افراد با ایمانی كه برای رضای خدا، همه با پاكی و با وضو، به یك سو، با انتخاب یك امام جماعت، بدون هیچ تشریفات و امتیاز، برادرانه، در كنار هم با یك زبان برای یك خدا بندگی میكنند، دوست می-شوند.
به هر حال نماز به منزلهی آن است كه انسان دستش را در دست خدا بگذارد و مسجد به منزلهی رفتن میان دوستان خوب و با ایمان است.
بیاییم این نماز و گفتگوی با خدا را با علاقه و صحیح و در اول وقت و کنار هم در خانهی خدا مسجد به پا داریم.
درس ششم : چگونه نماز بخوانیم؟
برای اینكه مسافران در بیابانها گم نشوند و صحیح و سالم به مقصد برسند، دولت جاده و راههایی تعیین میكند و در آن تابلوها و علامتهایی میزند، پلیس راه میگذارد، تا سرعت ماشینها را كنترل كند. اگر این كارها انجام نمیشد، مسافران راه را گم كرده و هر كس به سویی میرفت و به زحمت میافتاد.
خداوند نیز اگر راه بندگی و نماز را از طریق پیامبران و رهبران آسمانی، برای رشد و کمال مردم تعیین نمیکرد، هر كس به راهی میرفت و خداوند را آنگونه كه خود خیال میكرد، ستایش مینمود.
خداوند برای آنكه همهی مردم در یك راه مستقیم و سالم حركت كنند، راه نماز را همراه با علامتها و دستوراتی به ما یاد داده است؛
اوّل: دستور داد با وضو و طهارت و با نظافت و نشاط با خدا گفتگو كنند.
دوّم: خداوند واجبات نماز را در حدود 20 كلمه قرار داد، كه فراگیری آن برای همه آسان باشد. این كلمات هم معنا دارد و هم قالب و آهنگ.
سوّم: دستور داد كه همهی مردم به یك سو نماز بخوانند، تا دلها و فكرها پراكنده نشود.
چهارم: دستور داد كه همهی مردم در نماز با یك زبان با خدا سخن
بگویند. همانگونه كه تمام خلبانهای دنیا با فرودگاه هر كشوری باید به زبان انگلیسی گفتگو كنند.
در نماز با لباس پاك به سوی مكه میایستیم و به زبان عربی با خدا سخن میگوییم.
اولین كلمهی نماز، «الله اكبر» است. یعنی خدا بزرگتر است؛ بزرگتر از فكر و خیال ما. بزرگتر از دیدنیها و شنیدنیها. كسی كه خدا را بزرگ یافت، همه چیز نزد او كوچك میشود. شما زمین فوتبالی را در نظر بگیرید، تا مادامی كه ما در زمین باشیم این زمین نزد ما بسیار بزرگ است. ولی اگر سوار هواپیما شویم و پرواز كنیم و از بالا نگاه کنیم، این زمین نزد ما كوچك و کوچکتر میشود. هرچه هواپیما بالاتر میرود، زمین كوچكتر میشود. انسان میتواند به قدری پرواز كند كه تمام زمین در چشم او به قدر یك نخود شود. آری، هر چه ایمان ما به خداوند بیشتر شود و خدا را بزرگتر بیابیم، قدرتهایی مثل آمریكا نزد ما كوچكتر میشود.
در دعا نیز میخوانیم: «چون خداوند در دل مسلمانان بزرگ است، چیزهای دیگر نزد آنان كوچك است.» (1)
امام خمینی (رحمه الله) میفرمود: «آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند». زیرا او به قدری ایمانش به خدا زیاد بود كه دیگر آمریكا نزد او كوچك بود.
1. بحارالأنوار، جلد 64، صفحه315.