طلب مقام محمود
گویا زائر حسین(ع) متوجه است در زیارت آن حضرت تمام دریچههای رحمت خدا گشوده است و لذا به خود جرأت میدهد که تقاضای خود را تا آنجا وسعت دهد که اظهار کند:
(وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ(
و در ازای برائت از دشمنان شما و مودّت به شما و در راستای معیت با آن عزیزان، از خدا میخواهم که مرا به مقام محمودی که شما نزد خدا دارید، برساند.
خداوند در قرآن میفرماید: ای پیامبر مقداری از شب را بیدار بمان و به عبادت بگذران بلکه پروردگار تو، تو را به مقام محمود برساند: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا».(51)
به فرمایش بزرگان، مقام محمود، مقام شفاعت و ولایت است. شما در زیارت عاشورا پس از آن مقدّمات از خدا مقام محمودی را میخواهی که هدیهی خدا به اهلالبیت(ع) است، حق هم داری که چنین جرأتی را به خود بدهی، زیرا که از طریق زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) با همه پیامبران همسو خواهی شد. حضرت صادق(ع) ثواب زیارت امام حسین(ع) را در حدّی میدانند که گناهان هفتاد سال انسان آمرزیده میشود و رسول خدا(ص) با او مصافحه میکنند و آن حضرت و حضرات علی و فاطمه و ائمه(ع) برای او دعا میفرمایند.(52)
چون از طریق آن برائت و آن مودّت به مقام معیت با اهلبیت(ع) امید بستی و در نتیجه به نزدیکی به مقامات عظیم آن خاندان امیدوار شدی، میخواهی به مقامی برسی که هیچ نقصی در مقابل حضرت حق در تو نمانده باشد و موانع قرب، تماماً رفع شده باشد و به همین جهت تقاضای مقام محمود مینمایی.
ملاحظه میفرمائید که زیارت عاشورا عبادتی است بزرگ با اهدافی عالی. چون میخواهید در ذیل نور سیدالشهداء(ع) توحیدی شوید و حالاتی را که بر موحدان بزرگ رسیده است آرزو میکنید. زیرا خواندن زیارت عاشورا، توجه به حادثهای نیست که در گذشته اتفاق افتاده و شما به یادآوری آن میپردازید، بلکه توجه به یک نوع زندگی زیبای دایمی است که در حال تنفس در آن هستید. نظر انداختن و دل سپردن به مقام محمودی است که مقام پیامبر و امامان(ع) است، یعنی از دنیای منجمد مردمِ سرگردان در آمدن و به دنیای روحهای بزرگِ موحدین راستین وارد شدن، چرا که بزرگی هر انسان به بزرگی اهداف اوست. به رسم یگانگی با آن روحهای بزرگ اظهار میداری:
(وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ هُدًى ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ(
و از خدا میخواهم که رزق من گرداند خونخواهی خودم را در کنار امامی هدایت شده و نمایان که به حق میخواند و آشکارا بشریت را هدایت میکند.
در چنین آرزویی است که انسان فقط ناظر جبههی حق و باطل نیست و در تنفّر از باطل و محبّت به امام در حدّ احساسات عاطفی متوقف نمیشود بلکه میخواهد در میدان عمل در اردوگاه پشتیبانی از حق قرار گیرد و فعّالانه این محبّت و آن برائت را در جان خود تثبیت کند و طراوت دفاع از حق را در زندگی خود به فعلیت برساند و عملاً در چنین شور و شعف معنوی وارد شود و حاکمیت حق را تا صحنههای سیاسی و اجتماعی گسترش دهد، زیرا همه جا باید حکم محبوب ما یعنی خداوند حاکم باشد. آن هم در حدّی که زائر سیدالشهداء(ع) به مرتبهی خونخواهی حضرت نایل شود، که بحث آن در فرازهای قبل گذشت. ابتدا حسین(ع) را «ثارالله» خواند که خداوند خونخواه اوست، با شدتیافتن یگانگی بین زائر و امام، میخواهد در کنار امام منصور، خودش خونخواه حضرت باشد و لذا خود را خونخواه حضرت احساس میکند، و باز با شدتیافتن یگانگی در این فراز اخیر میخواهد خونخواه خود باشد، زیرا دیگر جدایی بین خود و مولایش احساس نمیکند و میگوید: «وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی» و سپس اظهار میدارد:
(وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ یُعْطِیَنِی بِمُصَابِی بِكُمْ أَفْضَلَ مَا یُعْطِی مُصَابا بِمُصِیبَتِهِ مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ(
از خدا تقاضا دارم به حق شما و به حقیقتِ شأن و منزلتی که در نزد خدا دارید، مرا به پاداش اندوه و مصیبتی که از شما دارم، برترین عطائی را که به مصیبتزدهای میکند به من عطا کند به خاطر مصیبتی که چقدر در عالم اسلام و در جمیع آسمانها و زمین بزرگ بود.
مقام اتّحاد با امام را ملاحظه بفرمائید که چگونه در راستای آن اتحاد و یگانگی از عمق جان اظهار میدارید: مصیبتی که به شما و سختیهایی که بر شما وارد شده است، همه بر من وارد شده است، حال از خدا میخواهم که اَجر آن مصیبتهای بزرگ را به من نیز عطا کند. چون شیعه در عمل نشان داده است که با امام حسین(ع) و اصحاب کربلا، همتاریخ شده و لذا هر شمشیری که بر آنها فرود آمد، آن را بر جان و روح خود احساس میکند.
انتظار پاداشی بزرگ
توجّه کنید چه حالتی را باید در خواندن این جمله در خود ایجاد کنید تا آن را صادقانه بگوئید. باید متوجّه بود که مصیبت بزرگی بر ما وارد شده است زیرا ما پارهای از جان امام حسین(ع) هستیم، او کلّی است که ما جزئی از پرتو آن کل میباشیم. مگر آن حضرت محبوب جان من و شما نیست؟ پس به اصلِ جان انسانها یعنی به انسانیتِ کل، مصیبت وارد شده است. امام، جانِ جانِ انسانهاست. و این است که هر مصیبتی بر او وارد شود در واقع به عمق جان انسانیتِ هر انسان وارد شده است. به همین جهت وقتی بر پیامبر و ائمه(ع) صلوات میفرستیم، در واقع بر عمق جان خود صلوات فرستادهایم و لذا پرتوی از آن صلوات بر جان ما بر میگردد. امام حقیقت هر انسان و جانِ جانِ هر انسان میباشد و هرکس از او غفلت کند از همهی انسانیتش غافل شده است. به گفتهی مولوی:
هر که مانَدْ زین قیامت بیخبر
تا قیامت وای او، ای وای او
هر که ناگه از چنان مَه دور ماند
ای خدایا! چون بُوَد شبهایاو
خیمه در خیمه، طناب اندر طناب
پیش شاه عشق و لشکرهای او
خیمهی جان را ستون از نورِ پاک
نور پاک از تابش سیمای او
عشقْ شیر و عاشقان اطفال شیر
در میان پنجهی صدتای او
در کدامین پرده پنهان بود عشق
کس نداند، کس نبیند جای او
عشق، چون خورشید ناگه سر کند
برشود تا آسمان غوغای او(53)
امام، شاه عشق و خیمهی جان انسان است. اگر آن حضرت بر ما نظر کند در واقع جان ما به اصل خودش نزدیک میشود چون انسان کامل جنبهی کمالی هر انسان میباشد. حال در مصیبتی که بر امام حسین(ع) وارد شده است ملاحظه کن جانِ بیدار چه حالتی خواهد داشت و این مصیبت را برای خود چگونه احساس میکند و وای اگر کسی مصیبت اهلبیت(ع) را در جان خود و برای خود احساس نکند. در این صورت این انسان از خودِ برتَرَش غافل است. میگویی: ای اباعبدالله من این مصیبت را بر خودم وارد میدانم و خود را صاحب عزا حس میکنم. اظهار میدارید: «بِمُصَابِی بِكُمْ»؛ مصیبت من است آن چه به شما وارد شده و واقعاً مصیبت من است. و از آنجایی که آن مصیبت جهت حفظ دین و دینداری است و زیباترین عملِ عبادیِ ممکن در آن زمان به حساب میآید، انتظار پاداشی بزرگ برای آن هست و در این راستا و با توجه به اتحادی که با اصحاب کربلا پیدا کردید، اظهار میدارید پاداش تحمّل مصیبتِ مرا که به شما وارد شده است از خدا میخواهم. «أَفْضَلَ مَا یُعْطِی مُصَابا بِمُصِیبَتِهِ»؛ آن هم کاملترین پاداشی را که به مصیبتزدگان میدهی. «مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ مصیبتی که مصیبت بزرگی است در اسلام و در همهی آسمانها و زمین. بزرگی این مصیبت را ما بر جان خود احساس میکنیم. مصیبت فقط بر حضرت زینب(س) وارد نشده است، بلکه بر هر کسی که احساس اسلامیت دارد و هر کسی که اهل آسمانها و زمین است، این مصیبت بزرگ بر او هم وارد شد. چه بفهمد و چه نفهمد.
راستی اگر مصیبت وارده بر اباعبدالله(ع) مصیبت وارده بر ما نیست، پس مصیبت بر چه کسی است؟ آری اگر ستمگری در گوشهای از این دنیا بمیرد، مصیبت ما نیست، مصیبت خودش است و اولِ مشکلاتش. ولی مصیبت بر اباعبدالله(ع) به عنوان بزرگترین انسان روزگار خود چنین نیست. هرکس در مصیبتِ وارده بر آن حضرت مجبور است موضع خود را روشن کند و احساس خود را بنمایاند، چون حقیقتاً حسین(ع) یعنی ما، ولی در مرتبهای که جنبهی آرمانی ما به حساب میآید. حسین(ع) یعنی ما با وسعتی بیشتر. پس در صحنهی کربلا ما هستیم که داریم شمشیر میخوریم، و ما را به شهادت کشاندهاند، و ما نیز عزادار خود هستیم، چرا که به اعتباری امام پارهای از جانِ ماست.
پرواز به سوی افقهای برتر
شهادت اباعبدالله(ع) بر عالم هستی گران آمده و مصیبت او بر جمیع آسمانها و زمین طاقتفرسا بود، زیرا که مقصدِ خلقت هستی، انسان است و اصل انسانیت هم امام معصوم است و عالَم به امام نظر دارد و هر مصیبتی که بر امام وارد شود بر جنبهی برتر عالَم یعنی بر قلب عالم وارد شده است. و لذا در راستای عزاداری و احساس مصیبت برای حسین(ع) باید یک نوع یگانگی قلبی در این جریان نه تنها با انسانیت، بلکه با عالم هستی در خود ایجاد کنیم و با این حال و هوا میتوان با زیارت عاشورا زندگی کرد و از دنیای تنگ روزمرّگیها به درآمد، وگرنه مصیبتهای ما در حدّ مریض شدن فرزندمان و گم شدن کفش و کلاهمان تقلیل مییابد و غم ما غم کهنهشدن فرشهایمان میشود.
با زیارت عاشورا میتوان پرواز کرد و بلندتر از این زندگی عادی، به افقهای بسیار برتر نزدیک شد، خود را در صحنهای وارد نمود که صحنهی مقابلهی جبههی حق به فرماندهی امام حسین(ع) در مقابل جبههی باطل است و از این طریق با حسین(ع) زندگی کنیم تا با روزمرّگیها همجوار نگردیم و با پایین و بالا رفتن قیمت کالاهای دنیا، شخصیت ما هم بالا و پایین نرود که به تعبیر قرآن این همان خسران مبین و ضرر کامل است.(54) وقتی توانستیم به آن درجه از بصیرت برسیم که مصیبتهای وارده بر اولیاء الهی را مصیبت خودمان محسوب کنیم، دیگر بالا و پایین رفتن عوامل زودگذر دنیا، غمها و شادیهای ما را تعیین نمیکنند، گفت:
گرچه در خشکی هزاران رنگهاست
ماهیان را با یبوست جنگهاست
این جهان خود حبس جانهای شماست
هین روید آنسو که صحرای شماست
این جهان محدود وآن خود بیحد است
نقش و صورت پیش آن معنی سد است
بنای ما براین است که از این دنیا درآییم و به دنیای محمّد و آل محمّد(ص) وارد شویم و نور حسین(ع) راهنما و عامل جهتدهی خوبی است. در همان راستا که شرایط را جهت طرح عالیترین تقاضاها مناسب دیدید اظهار میدارید:
(اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مَقَامِی هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ(
خدایا! در این مقام، که مصیبت شهادت امام(ع) بر جانم نشسته، مرا جزء کسانی قرار ده که از طرف تو صلوات و رحمت و مغفرت دریافت کردهاند.
اظهار میدارید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مَقَامِی هَذَا»؛ خدایا در مقامی اینچنین، یعنی مقامی که از طریق زیارت عاشورا به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) نایل شدهام و خود را در پرتو یگانگی با آن حضرت قرار دادهام، در مقام برائت از دشمنان امام حسین(ع) و عشق و محبّت به سلطان عشق و یارانش، در مقامی که مقام زندگی واقعی است، مرا شامل صلوات و رحمت و مغفرت خود قرار ده. اگر این زیارت و عزاداری شرایط قابلیت چنین صلوات و رحمت و مغفرتی را فراهم نمیکرد، چنین تقاضایی، تقاضای بیهودهای بود. پس معلوم است در شرایطی قرار گرفتهاید که امکان صلوات و رحمت و مغفرت الهی بر جانتان فراهم است و بر این اساس اظهار چنین تقاضای مهمی را به ما آموختهاند، از طریق این تقاضا از خدا میخواهی تا همهی نیکیها را به طور یک جا به شما عطا کند. از خدا تقاضا میکنی! هم صلواتی که بر پیامبر خودت میفرستی، بر جان من بِوَزان، تا جان من بهار شود و هم رحمتت را که بر هستی سرازیر میداری، بر جان من بریز، تا جانم شکوفا گردد و با اتّصال به نور ربوبیت تو سرمست گردد، هم مغفرتت را بر من بیفشان تا موانع اتّصال به مقام قربت رفع گردد.