مرحلهی عبور از غرب و حساسیت آن
11- چنانچه بتوان دوران گذار از فرهنگ غرب به تمدن اسلامی را درست و بدون افراط و تفریط طی کرد، به عالیترین نقطهی آرمانی انقلاب اسلامی دست خواهیم یافت.
آری! ابتدا باید غرب به درستی شناخته شود - چیزی که عمدتاً در محافل مذهبی مورد غفلت قرارگرفته و تکنیک غرب را جدای از انحطاطهای فرهنگی آن میدانند- سپس باید از هدف اصلی انقلاب اسلامی غافل نماند.(32) هدف اصلی انقلاب اسلامی آن است که با ایجاد حکومت جهانی، زندگی زمینی با آسمانِ معنویت مرتبط شود و این از طریق شریعتِ تحریف نشده -که همان شریعت اسلام است- و اسلامِ منحرف نگشته -که همان مکتب تشیع است- عملی است.
در مسیر رسیدن به تمدن اسلامی، مرحلهی عبور و گذار از فرهنگ غربی به تمدن اسلامی، حساسترین مرحلهای است که در پیش روی انقلاب اسلامی قرار دارد و این عبور فقط با حکمتی که مخصوص ائمهی شیعه(ع) است ممکن میباشد، وگرنه یا گرفتار روشهای افراطی و ارتجاعی طالبانیسم میشویم و یا در مسیر لیبرالهای به ظاهر مذهبی قرار میگیریم که سعی دارند اسلام را با معیارهای غربی ببینند و انقلاب اسلامی را به همان اهداف غربی سوق دهند.(33)
آنقدر روح غربی بر روان انسانها حاکم است که اکثراً قبول ندارند تکنیک غربی از فرهنگ غربی جدایی ناپذیر است، میگویند هواپیما و تلویزیون و ماشین سواری چه ربطی به گسستگی خانواده و فرار دختران و پسران دارد؟ فعلاً هم جای بحث آن اینجا نیست ولی میخواهم عرض كنم تکنیک غربی براساس فرهنگ غربی ساخته شده و این دو از همدیگر جدایی ناپذیرند و لذا هر جا آن تکنیک آمد به صورت نامرئی فرهنگ خود را با خود میآورد و همواره این را تجربه کردهاید.(34) البته نمیخواهم بگویم كه شما میتوانید از فردا تكنیك غربی را كنار بگذارید ولی میخواهم عرض كنم عزیزان روی این موضوع فكر كنید که تکنیک غربی در بستری که فرهنگ غربی اقتضا میکرده ساخته شده و هرجا پای گذارد فرهنگ خود را نیز به همراه میآورد.
در هر صورت ابتدا باید غرب شناخته شود و اهدافی که آن تمدن برای بشر تعریف کرده دقیقاً بررسی گردد، تا بتوانیم نسبت به هدف اصلی انقلاب اسلامی حساس باشیم. هدف اصلی این انقلاب آن است كه با ایجاد حكومت جهانی، زندگی زمینی با آسمان معنویت مرتبط شود و این از طریق شریعت تحریف نشده که همان شریعت اسلام است، عملی است. عنایت دارید که اتصال زندگی زمینی به حقایق غیبی فقط از طریق شریعت الهی ممکن است، آنهم از طریق تنها شریعتِ تحریفنشدهی موجود، یعنی شریعت اسلام، زیرا مسیحیت و یهودیت هیچ كدام مدعی نیستند كه گرفتار تحریف نشدهاند، از طرفی درست است که اسلام؛ شریعتِ تحریفنشده است ولی در دل اسلام، اسلامِ منحرفشده و اسلام منحرفنشده داریم و اسلام منحرفنشده همان تشیع است. پس تنها از طریق تشیع میتوان زندگی زمینی را به معنی واقعی به آسمان معنویت متصل کرد و تنها مکتب الهی که میتواند بدون تناقضگوئی حرفش را بزند و حقانیت همهی ابعاد خود را ثابت كند، تشیع است.(35)
عرض شد در مسیر رسیدن به تمدن اسلامی، مرحلهی عبور و گذار از فرهنگ غربی، حساسترین مرحلهای است كه در پیش روی انقلاب اسلامی قرار دارد و نیاز به بصیرت و حکمت همهجانبه دارد تا مرحلهی گذار، بدون افراط و تفریط انجام گیرد. همان بصیرت و حكمتی که مخصوص ائمهی شیعه(ع) است که توانستند در رویارویی با حاکمانی مثل بنیامیه و بنیعباس، شیعه را در تاریخ جلو ببرند. در فصل نهم كتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» بحث شده است كه چه قواعدی را باید در مرحلهی گذار رعایت کرد تا در دامی نیفتیم که لیبرالهای به ظاهر مذهبی در آن افتادند و سعی کردند اسلام را با معیارهای غربی ببینند و انقلاب اسلامی را به سوی اهداف غربی سوق دهند.
در موضوع گذار از غرب به سوی تمدن اسلامی و جایگزینی ابزارهایی که نظر به فرهنگ دینی دارند، بررسیهای دقیقی باید انجام گیرد، به همین جهت هم تأکید میشود مرحلهی گذار، قواعدی دارد و هوشیاری دقیقی میطلبد که اندیشمندان روی آن فكر کردهاند و باز هم جای فکر دارد. از كسانی كه با دقت فراوان متوجه حساسیت موضوع هستند که از یک طرف تمدن اسلامی یک لحظه از منظر ما خارج نشود و از طرف دیگر راه حل عبور از غرب را هم پشتکردن مستقیم به تکنیک مدرنیسم ندانیم، مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی» میباشند. زیرا از جمله نكاتی كه در مرحلهی گذار از فرهنگ غربی نباید غفلت کرد، حاکمشدن بر نظام تکنیکی مدرنیته است، تا پس از در اختیار گرفتن آن، بتوان آن را به سوی فرهنگِ خودی جهت داد و یا با جایگزینی مناسب از آن عبور کرد.(36) این توقع مورد ندارد که فکر کنیم تکلیف همهچیز باید از پیش و با برنامه معین گردد، باید در راه حق جهد و تلاش کرد تا راه گشوده شود، همچنانکه خداوند فرمود: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»(37) آنهایی که در راه ما تلاش کنند حتماً آنها را بهسوی راههای خود هدایت میکنم، و خداوند با نیکوکاران است. بههرحال این ما نیستیم که اسلام را محقق میکنیم، بلکه اسلام از طریق انقلاب اسلامی در ما و در همهجا إنشاءالله متحقق میشود و با این تحقق مسائل صورت دیگری پیدا میکند.
رجوع به حقیقت و ویرانی مدرنیسم
12- بشر جدید با روحیهی تصرفِ افراطی در طبیعت از اُنس با طبیعت محروم شده و راه ارتباط با آسمانِ معنویت را نیز از دست داده است، خدای او نفس امّاره و بانک و پول شده است. چنین بشرِ بیریشهای منشأ هیچ تحولی در سرنوشت شوم خود نخواهد شد. ولی شیعه به جهت فرهنگ عمیق و قدسی خود توانست برای فاصلهگرفتن از سرنوشت شوم بشر جدید، انقلاب اسلامی را در این مرحله از تاریخ شکل دهد، تا شور و شوق باورهای معنوی و بندگی خدا دوباره به زندگی بشر برگردد و او بتواند با خدا گفتگو کند و خدا نیز با او گفتگو نماید.
از جمله نکاتی که باید به آن فکر کرد موضوعِ توان تغییر سرنوشت یک ملت است به دست خودش. شیعه به جهت فرهنگ عمیق و قدسی خود، در طول تاریخ بر خلاف ارادههای حاکمان، هضم ارادهی آنها نشده و همواره برای خود اهدافی قائل بوده که مطابق آن اهداف سرنوشت خود را در دست داشته است و در راستای همین توانایی توانست برای فاصلهگرفتن از سرنوشت شوم بشر جدید، انقلاب اسلامی را در این شرایط تاریخی شكل دهد و در مقابل آنچه فرهنگ مدرنیته برای تمام مردم جهان تعریف کرده بود بایستد و به مرگی که فرهنگ مدرنیته برای روح و روان خود و سایر ملل ترسیم کرده بود، تن ندهد - که آن مرگ، مرگ جدایی از معنویت بود- انقلاب اسلامی به عنوان ظهور فرهنگ تشیع توانست در دوران ظلمات مدرنیته، شور و شوق باورهای معنوی و بندگی خدا را به بشریت متذکر شود تا دوباره بشر بتواند با خدا گفتگو كند.
بعضی از صاحبنظران دنیا با توجه به ساختار مدرنیته، معتقدند مردمی که تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گیرند دیگر نمیتوانند انقلاب كنند و جهت زندگی خود را به طرفی دیگر سوق دهند. با توجه به روح مدرنیته حرف آنها درست است و این به شرطی است که بپذیریم فرهنگ مدرنیته، فرهنگ حاکم بر همهی ذهنها شده است. ولی ملاحظه فرمودید در آن فضایی كه دیگر بشر قدرت انقلابکردن را از دست داده بود، ناگهان انقلاب اسلامی بهوجود میآید، زیرا در این انقلاب نظرها به جای اصالت دادن به اهداف فرهنگ مدرنیته، به حقیقت افکنده شده بود و بنای رجوع به حقیقت در میان آمد، و از این طریق امکان اقدام فراهم شد.
مدرنیته برای هر نوع زندگی راههایی را گشوده بود، حتی برای مذهبیشدن، منتها مذهبیکه زیر بنای آن سکولاریسم است و در آن همهچیز نسبی است و هیچ حقیقت ثابتی در میان نیست، تا زمانی که انسان در چنین فضایی قرار داشته باشد امکان هیچ اقدام و انقلابی برایش نمیماند مگر آن که رویکرد او تغییر کند و بخواهد به حقیقت رجوع نماید، در این حال کاخِ به ظاهر بلند مدرنیته فرو میریزد.
استراتژیستهای تفکر مدرنیته میگفتند: دیگر نباید منتظر حادثهی جدیدی خارج از جهان مدرن بود، کمال بشر در به تمامیترساندن مدرنیته است. اینها از اینکه بشریت در طلبی غیر از طلبِ عالَم مدرنیته باشد بهشدت غافل بودند، با اینکه نه خدای انسانها راضی به آن نوع زندگی است که مدرنیته به بشریت تحمیل کرده و نه فطرت انسانها تحمل آن نوع از زندگی را دارد.
بشر؛ طبیعت را پارهای از وجود خود میداند و معنی زندگی را در اُنس با طبیعت به دست میآورد و نه با ساختن ماشینهای غولآسا که به جنگ با طبیعت روند. بشر جانی دارد که وسعت آن از عالم ماده گستردهتر است و به دنبال راهی است که بتواند جان خود را بهسوی آن ساحت سیر دهد و گستردگی خود را با اُنس با عالم معنویت فعلیت بخشد، نه اینکه با اصالتدادن به حسّ و عالم محسوسات، خود را در آن عالم محدود و محبوس کند.
برعکسِ فرهنگ مدرنیته، فرهنگ شیعه با توجه به جنبههای قدسی انسان، امکان تغییر سرنوشت را به شیعیان میدهد و نه تنها تا تحقق انقلاب اسلامی که تا ظهور تمدن اسلامی آنها را جلو میبرد. زیرا انقلاب اسلامی گشایش افق دیگری غیر از افقی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر قرار داده است را گوشزد میکند و از این جهت نقش تاریخی آن بسیار عظیمتر از آن است که خیلیها میپندارند.
آفات غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی
13- انقلاب اسلامی دعوت به تفکری است که میخواهد از فلکزدگی بشر امروز عبور کند، و چقدر از زمانه به دورند آنهایی که با چنین انقلابی صرفاً سیاسی برخورد میکنند و از فهم عمیق آن فکری که به صورت إشراقِ معنوی بر قلب بنیانگذار انقلاب تابید و منشأ چنین انقلابی شده، بیبهرهاند. غافل از اینکه انقلاب اسلامی - چه غربزدهها بخواهند، و چه نخواهند- میرود تا بنبست فلکزدگی بشر مدرن را بشکند و انسان را در یافتن فهم جدیدی از زندگی ناب الهی یاری برساند، تا انسان بتواند با اندیشهی قرآنی و نور ائمهی معصومین(ع)، با وضع تاریخی موجودِ فرهنگ مدرنیته با صحیحترین شکل ممکن، مواجه شود.
انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است و نه یک انقلاب حزبی و یا نظامی، تا بخواهد برای گسترش خود به سایر کشورها، روشهای نظامی یا حیلههای حزبی را به کار گیرد. انقلاب اسلامی با توجه به فلکزدگی بشر مدرن، با طرح فهم جدیدی از زندگی ناب الهی، انسانها را از وضع خودشان آگاه میکند تا خود اقدام کنند و در این اقدام، زیباترین شکل مواجهه با فرهنگ مدرنیته را به آنها گوشزد میکند، تا به اسم مبارزه با غرب به طریقی دیگر گرفتار غرب نشوند، لذا متذکر قرآن و توجه به فرهنگ اهلالبیت(ع) است.
اینکه عرض شد انقلاب اسلامی انسانها را یاری میکند تا از فلکزدگی دوران به روشی درست و تا حدّ ممکن خارج شوند، ظهور آن را در سالهای اخیر در کشور ترکیه میتوان دید. مسئولان اسلامگرای تركیه میگویند: انقلاب اسلامی، تركیهی لائیك را به ترکیهی مسلمان انقلابی تبدیل کرد. با کمی دقت و توجه به لایههای اصلی جوامع دنیا و بهخصوص کشورهای مسلمان، متوجه حضور انقلاب اسلامی در ذکر و ذهن انسانها میشویم. فعلاً کشورهای دنیا بهخصوص کشورهای اسلامی در قبضهی حاکمانی هستند که بهشدّت سکولارند و سعی دارند با پیشفرضهای ذهنی خود صدای ملتهای خود را نشنوند، ولی تفکر چیزی نیست که بتوان از مردم گرفت و بتوان فلکزدگی بشر امروز را برای او توجیه کرد. انقلاب اسلامی همهی ذهنها را فرا گرفته و آنها را به چگونگی برونرفت از فرهنگ غربی دعوت میکند و در مقابلِ انواع راههای کاذب، جهت برونرفت از فلکزدگی دوران - که همگی به غربزدگی بیشتر رجوع دارد- برگشت به زندگی ناب الهی را متذکر میشود.
بشر امروز در شرایطی است که برای نجات از فلکزدگی، در مقابل انواع راههایی قرار دارد که همه مدعی نجات دهندگیاند، در عین اینکه در نهایتِ تضاد با یکدیگر قرار دارند، و همین امر موجب شده که ما سرانجام به راهی فکر کنیم که از جنس دیگری است، همان راهی که در آن راه، «وَلِی» همان «والی» باشد وگرنه باز در مقابل انواع تئوریهای پُر از ابهام قرار خواهیم گرفت.