جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم

اصغر طاهرزاده

راز شکست‌ناپذیری انقلاب اسلامی

6- تحقق رابطه‌ی وِلایت با وَلایت در نظام اجتماعی، مقصد و مقصود همه‌ی انبیاء الهی است و راهی است که خداوند پیروزی آن را تضمین کرده است و به گفته‌ی امام خمینی(ره)؛ «... آن مقدار برکاتی که در دنیا هست، همه از برکات انبیاء بزرگ و اولیاء الهی است...».(24) و همچنان که حرکت انبیاء هیچ‌گاه عقیم و بی‌ثمر نمانده، حرکت انقلاب اسلامی برای تحقق اهدافش هرگز عقیم و بی‌ثمر نخواهد ماند و نباید متشابهات، ما را از توجه به محکمات غافل گرداند.
هیچ وقت كار انبیاء و امامان معصوم(ع) به معنی حقیقی شكست نمی‌‌خورد. به همین جهت هم امروزه با آن همه تبلیغاتی که مدرنیته بر ضد مذهب انجام می‌دهد و تلاش می‌کند علم تجربی را به‌جای دین بنشاند، پس از چهارصدسال تبلیغ در مقابل مذهب، مردم جهان با سرعت غیر قابل پیش‌بینی به مذهب رجوع کرده‌اند، به طوری که توجه به دین الهی اصلی‌ترین دغدغه‌ی مردم در قرن بیست و یکم شده است و هرچند با تبلیغاتی که فرهنگ غربی می‌کند ظاهر قضیه به شکل دیگری به چشم می‌خورد ولی فرهنگ مدرنیته بخواهد یا نخواهد موضوع رجوع به دین الهی موضوع مردم در قرن بیست و یکم است. شخصی بعد از واقعه‌ی کربلا با توجه به کشته‌شدن امام حسین(ع) و یارانشان، از امام سجاد(ع) می‌پرسد: «مَن غَلَب؟»؛ چه كسی پیروز شد؟ حضرت می‌‌فرمایند اگر می‌خواهی بدانی چه کسی پیروز شد بگذار اذان بشود تا ببینی.(25) مگر آن‌ها نمی‌‌خواستند كه انوار قدسی پیامبر(ص) از صحنه‌ی اجتماع و تاریخ حذف شود؟ ولی با آن همه تلاش و جنایت به مقصد خود نرسیدند، پس امام حسین(ع) پیروز است. پیروزی امام حسین(ع) در این بود كه نگذارد رابطه‌ی عالم قدس با زندگی بشریت تعطیل شود و در این امر موفق شد، تا آن حدّ که پس از شهادت آن حضرت جهان اسلام به بازخوانی گذشته‌ی خود پرداخت. پس هر جا پیروزی واقعی نصیب بشر شده آن‌جایی بوده كه بشر سعی کرده وِلایت و وَلایت در كنار هم قرار گیرد. و این فرهنگی است که انبیاء پایه‌گذاری كردند و از آن طریق تاریخ را جلو بردند، با توجه به این امر نتیجه می‌‌گیریم هیچ‌گاه حركت انقلاب اسلامی‌ كه از محكماتش تحقق اتحاد وِلایت با وَلایت است، شكست نمی‌‌خورد و هرچند در امور فرعی ضعف‌هایی به چشم بخورد، مهم محکمات یک نهضت است. مگر در زمان امیرالمؤمنین(ع) فساد نبود؟ ولی حقیقتِ آن حاکمیت جهت دیگری داشت و برای کسی که می‌خواست زندگی خود را به آسمانِ معنویت متصل کند زمینه‌ی بسیار خوبی فراهم شده بود.

برکات شناخت محکمات انقلاب اسلامی

آن‌هایی که برای بررسی یک نظام متوجه محكمات آن نظام هستند، این‌ها انسان‌های سطحی‌نگر نیستند تا فریب بخورند، چون متوجه‌اند نظام، نظر به حاكمیت امام معصوم دارد و به اندازه‌ای كه حاکمیتِ آن را بپذیرند نورانی می‌‌شوند. این‌ها محكمات‌ را می‌شناسند. بعضی از آدم‌های ساده مشكلات جزئی حاکمیت علی(ع) را می‌‌دیدند - که عمدتاً از طریق امویان و معاویه ایجاد می‌شد- و می‌‌گفتند این حکومت چه فرقی كرد با حكومت عثمان؟ مشكل همیشه همین بوده است. خیلی مهم است كه آدم بتواند در هر جریان تاریخی محكمات را بشناسد. کشورهای غربی سعی می‌کنند به فقرایشان كمك ‌كنند و حقوق بیكاری هم به بیکاران می‌دهند، برخی افراد این‌ها را می‌‌بینند ولی روند كلی را كه در آن فرهنگ انسان‌ها در حال نابودی‌اند را نمی‌‌بینند. این‌ها محكمات نظام غرب را نمی‌‌فهمند. یكی از رؤسای قبایل در زمان حضرت امیرالمومنین(ع) شیطنتی كرده بود، حضرت به شُرطه‌ها دستور دادند بروید و او را بیاورید. هر قدر آن شخص به شرطه‌ها اصرار كرد كه بعداً می‌‌آیم و... آن‌ها قبول نکردند. بالأخره به هر قیمتی بود او را آوردند و با حقارت هم آوردند، آن شخص با حالت عصبانی به حضرت گفت «چه كنم كه اگر حرفت را نشنوم به جهنم می‌‌روم، اگر هم پیش تو بمانم و پیش معاویه نروم این طوری حقیر می‌‌شوم». حضرت فرمودند: «آن خطایت را به خاطر این عقیده‌ات بخشیدم.» گاهی از یك عقیده‌ی درست خیلی كار برمی‌‌آید. این شخص متوجه محكمات نظام وَلایی امیرالمؤمنین(ع) می‌باشد، می‌‌فهمد كه ماندن در زیر حاکمیت امیرالمؤمنین(ع) انسان را به سعادت ابدی می‌رساند.
شناخت محكمات انقلاب اسلامی‌ اساسی‌ترین کاری است که انسان را از لغزش‌های این دوران نجات می‌دهد. كسی كه تاریخ و روند تاریخ را می‌‌شناسد می‌‌فهمد كه جایگاه تاریخی این انقلاب كجاست و در قرن بیستم از طریق انقلاب اسلامی چه حادثه‌ی بزرگی پیش آمده است، چنین کسی توانسته است انقلاب اسلامی را از زاویه‌ی نظر به محکمات آن انقلاب بنگرد و متوجه شود انقلاب اسلامی تحولی است در نظام سیاسی جهان تا بشر را به فطرت اصلی خود برگرداند و کسانی از آن طرفداری می‌کنند که طالب چنین برگشتی هستند. کسانی که دل و جانشان به عالَم غرب پیوسته است، تغییر را محدود به تغییر رژیم سیاسی می‌دانند و نمی‌خواهند نظامِ معادلات و مناسبات غربی بر هم بخورد.

انقلاب اسلامی؛ راهی به سوی عالَم قدس

7- انقلاب اسلامی یک حادثه‌ی سیاسی نیست، بلکه راهی است که هرکس معتقد به عقل قدسی و عالم معنا باشد می‌تواند در آن پای گذارد، همان‌هایی که به جای ماندن در جدال‌ها و پرسش‌های دوری از حقیقت، به ثباتِ ارتباط با حقایق آسمانی رسیده‌اند.(26)
به جهت جنبه‌ی قدسی انقلاب اسلامی است که در دوران حاکمیت فرهنگ مدرنیته، همه‌ی افراد نمی‌توانند در کنار انقلاب بمانند و می‌‌بینیم كه مرتباً انقلاب ریزش دارد. این انقلاب اگر رویش‌های متعالی دارد، ریزش‌هایی نیز دارد. عده‌ای زندگی خود را طوری تعریف نکرده‌اند که آن را به عالم قدس وصل كنند بلكه به این امید وارد انقلاب شده‌اند که کشور ایران را به کشوری شبیه ژاپن تبدیل نمایند. هراندازه انقلاب جلوتر رود و به اهداف اصلی‌اش نزدیک‌تر شود، كشش ادامه‌ی همراهی با انقلاب در این افراد کاهش می‌یابد. كسانی می‌‌توانند انقلاب اسلامی‌ را به عنوان یك راه ببینند و در آن پای بگذارند كه معتقدند عالم مادون باید به عالم اعلی وصل شود و افق جان خود را متوجه عالم معنویت کرده‌اند تا به جای ماندن در جدل‌ها و پرسش‌های دوری از حقیقت، بگویند:
گر شوم مشغول اشکال و جواب

تشنگان را کی توانم داد آب

شعر فوق سخن کسانی است که به ثباتِ ارتباط با حقایق آسمانی رسیده‌اند، لذا هم جان تشنه‌ی خود را از طریق ارتباط با حقیقت سیراب می‌کنند و هم کسانی را که به دنبال حقیقت می‌باشند دستگیری می‌نمایند. به قول عطار:
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید کرد

در حال حاضر ما دو نوع روحیه داریم: یکی روحیه‌هایی که پیش از آن که حرکت کنند تا به حقیقت برسند، همواره نسبت به حقیقت چون و چرا می‌نمایند و دیگر روحیه‌هایی که تشنه‌ی ارتباط با حقیقت‌اند.
روحیه‌ی غربی تحت عنوان پرسش‌گری، روحیه‌ی جدل و انكار حقیقت و نپذیرفتن حقیقت است. برعکسِ روحیه‌ای که دنبال مقاصد عالی و حقایق قدسی است. این روحیه وقتی با پیامبر(ص) روبه‌رو شود چون به دنبال حقیقت است، به جای آن‌كه بگوید به چه دلیل شما پیامبر هستید با تمام وجودش حضرت را می‌پذیرد. به گفته‌ی مولوی:
در دل هر امتی کز حق مزه است

روی و آواز پیامبر معجزه است

ابوذر وقتی پیامبر(ص) را دید با یك كلمه که آن حضرت فرمودند، حقیقت را گرفت. ابوذر داستان عجیبی دارد. بالأخره در خفقانی که ابوسفیان در مکه ایجاد کرده بود پیداکردن حضرت محمد(ص) کار مشکلی بود و حضرت هم دوران مخفی رسالت خود را می‌گذراندند. حضرت علی(ع) ابوذر را که پس از چند روز جستجو، راه به جایی نبرده بود در کنار مسجدالحرام پیدا کردند و با زحمت توانستند او را به پیامبر(ص) برسانند. ابوذر یك كلمه از حضرت نبی‌الله(ص) پرسید: تو مردم را به چه می‌‌خوانی؟ حضرت فرمودند: به توحید، كه خالق هستی است. ابوذر متوجه شد حقیقت جز این نمی‌تواند باشد، راحت مسلمان شد. در حالی‌که در دوران جوانی‌اش نسبت به ایمان به بت‌های غفار آن‌همه دغدغه داشت، اما این‌جا با یك كلمه، سخن رسول خدا(ص) را پذیرفت، چون به دنبال حقیقت بود نه به دنبال پرسش‌گری و جدل‌های بی‌هدف.
انقلاب اسلامی‌ برای كسانی كه به دنبال ارتباط با حقایق آسمانی‌اند فوق العاده ارزشمند است ولی نه برای كسانی كه در این وادی‌ نیستند و هر روز به دنبال آن‌اند که یك ایرادی بگیرند و فاصله‌ی خود را از انقلاب اسلامی زیادتر کنند، با این‌که موضوع این‌همه روشن است باز می‌پرسند نكند این انقلاب مقدمه‌ی ظهور حضرت صاحب‌الامر(عج) نباشد؟ از خود نمی‌پرسند مگر انقلابی که مقدمه‌ی ظهور آن حضرت است چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ آیا انقلابی که محکمات اصلی‌اش اتحاد وِلایت با وَلایت است، نزدیک‌ترین راه به ظهور ولی‌‌الله نیست، و راه نزدیک‌تری می‌توان پیدا کرد؟ آیا جز این است که انقلاب اسلامی گشایش افق جدیدی است تا بشریت را به عهد الهی خود برگرداند؟
تجربه نشان داده است آن‌هایی که عالَمی جز عالَم غرب را به رسمیت نمی‌شناسند اگر هیچ دلیلی هم برای مخالفت با انقلاب نداشته باشند از دشمنی آن‌ها چیزی کم نمی‌شود، زیرا در عالمی که به آن تعلق دارند انقلاب اسلامی و تحقق حقیقت دین جایی ندارد. اگر قیدهای بستگی اشخاص و گروه‌ها به غرب محکم باشد، گوش‌ها و هوش‌ها هم تابع آن فکر و فرهنگ است و از انقلاب اسلامی چیزی نمی‌فهمند.