انسان و نظر به ذات آسمانی خود
2- وقتی متوجه شویم بشریت در عین اینکه ساکن زمین است، در ذات خود آسمانی است و خلقت او در «اَحْسَنِ تَقْویم» واقع شده است.(13) از آن طرف؛ فرهنگ مدرنیته مناسبات اجتماعی- سیاسی بشر را از آسمان منقطع کرده است، میفهمیم چرا جهان از فرهنگ مدرنیته در نظام زندگی خود به ستوه آمده و امام خمینی(ره) عملاً و در این راستا، انقلاب اسلامی را که مربوط به تمام بشریت است، و هنوز بشریت به آن وقوف ندارد، به بشریت نشان دادند، ولی با همهی تبلیغات منفی که ضد انقلاب اسلامی شد، به جهت تنگناهای زندگی در فرهنگ مدرنیته، چشمها سخت به آن انقلاب توجه کرد.
خداوند در خصوص آفرینش انسان در قرآن میفرماید: «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»؛(14) چون جسم انسان متعادل شد و از روح خود در آن دمیدم. این کلام الهی ما را متوجه میکند که بشر حقیقتاً موجود آسمانی است، منتهی فعلاً نظر به زمین دارد. یعنی ای انسانها درست است فعلاً نگاهتان به زمین است ولی اگر آن نگاه را از زمین بردارید میبینید كه در عالم معنا حاضرید، چون حقیقت انسان که همان نفس ناطقهی اوست حقیقت مجردی است با ظرفیت و وسعت فوقالعاده گسترده.(15)
از آنجایی که بشریت در عین اینكه ساكن زمین است در ذات خود آسمانی است و خلقت او در اَحْسَنِ تَقْویم واقع شده، و از آن جایی که مدرنیته مناسبات اجتماعی- سیاسی بشر را از آسمان منقطع كرده است، مردم جهان از زندگی مدرن به ستوه آمدهاند. بشر ذاتاً میخواهد آسمانی باشد و این موضوع ربطی به مذهب خاصی ندارد، بلکه طلبی است که در ذات هر انسانی نهفته است، منتها فرهنگ مدرنیته در زیر پوشش «علم» میخواهد انسان را زمینی كند و چون این نوع زندگی با روح بشر تناسب ندارد از آن فرهنگ به ستوه آمده است و امام خمینی(ره) در چنین موقعیت تاریخی، انقلاب اسلامی را مطرح کردند انقلابی که پیام اصلیاش مربوط به تمام بشریت است تا بشر بداند چگونه از تنگنای زندگی مدرن آزاد شود، ولی به جهت غلبهی فرهنگ مدرنیته هنوز بشریت به پیام انقلاب وقوف پیدا نکرده است.
همیشه انسانهای الهی به جهت آمادگی قلبی که دارند و إشراقی که از عالم معنا بر قلب آنها تجلی میکند، زودتر از زمان خود نیاز زمانه را میشناسند و درصدد برمیآیند تا روح زمان را تغذیه كنند و چون نیاز حقیقی انسانها را درست تشخیص میدهند، مردم زمانه به آنها نظر میکنند. از این روست که میبینیم در غوغای پر سر و صدای مدرنیته، باز چشمها به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) دوخته شد. از خودتان بپرسید چرا بعضی از حادثهها و افراد پس از مدتی از صحنهی تاریخ محو میشوند ولی بعضی از حادثهها و افراد نهتنها پا به پای تاریخ جلو میآیند، بلکه تاریخ را تغذیه میکنند و جلو میبرند. چطور شد طالبان در افغانستان به اسم یک حکومت آمد، اینهمه شلوغی هم به راه انداخت ولی نتوانست بماند، هوشیمینه در ویتنام آمد و رهبری مبارزه با آمریکا را به عهده گرفت ولی پس از پیروزی مردم ویتنام، از صحنهی تاریخ بیرون رفت، تا آنجا که ویتنام باز همان غربزدگی خود را ادامه داد، چرا دنیا به امثال آن حادثهها و آن افراد، نظرِ ادامهدار ندارد؟ ولی پس از سالها که از انقلاب اسلامی گذشته، ذهنها بیش از پیش به طرف این انقلاب متوجه است و چرا حساسیت مردم جهان نسبت به اموری که در ایران میگذرد بیشتر است از آنچه در کشور خودشان میگذرد؟ علت را باید در این امر جستجو کرد که اولاً: بشر از فرهنگی كه به نام مدرنیته به وی پیشنهاد شد به ستوه آمده و به دنبال راه برونرفت از آن است. ثانیاً: با توجه به اینكه ذات انسان آسمانی است و امام خمینی(ره) متذکر آن ذات است، به انقلاب اسلامی چشم دوختهاند. و مسلماً طبق همین دو نکتهی اخیر، هرچه زمان بگذرد به جهت غلظت ظلمات مدرنیته، توجه به انقلاب اسلامی بیشتر و بیشتر میشود.
انسانِ گرفتار در فرهنگ مدرنیته به راحتی به فكر نمیافتد که چگونه ماوراء زندگی غربی، به نوعی دیگر از زندگی بیندیشد. و با توجه به این امر، قبل از اینكه به فلکزدگی و غربزدگی خود واقف شود و بخواهد از آن بهدر آید، ناگهان امام خمینی(ره) به او نشان دادند میتوان به نوعی دیگر از زندگی فکر کرد که آفات زندگی غربی را ندارد، به همین جهت از این به بعد هر زمان که بشر فرصت فکرکردن پیدا کند که چگونه از ظلمات مدرنیته خود را خارج نماید، به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) فکر میکند.
نهایت تلاش فرهنگ مدرنیته آن است که امکان فکرکردن را از بشر بگیرد ولی این چیزی نیست که بتواند ادامه یابد. مثل یك آدم گرسنه که هرچند او را به چیزهای دیگری مشغول کنی، وقتی به خود آمد باز با گرسنگی خود روبهرو است و به آن فکر میکند، حال اگر نداند گرسنگی را چطور باید رفع كرد منتظر راهی جهت برونرفت از آن است، ولی اگر در این حالت نان را به او نشان دهیم هرچه فكر كند فقط به همان نان فکر میکند. به همین جهت مردم جهان، ماوراء اینهمه تبلیغاتی که بر ضد انقلاب اسلامی میشود، به انقلاب اسلامی فكر میكنند. روزنامههای آمریكا نوشتند بر خلاف چهل سال گذشته، تنها بیست درصد مردم آمریكا به روزنامهها و رادیو و تلویزیون کشورشان اعتماد دارند و به این معنی است که فكرها به جای دیگری نظر دارند و منتظر شنیدن حرفهای دیگری هستند.(16) یك زمانی مردم اروپا و آمریکا منتظر بودند كه روزنامهی صبح و یا روزنامهی عصر بیاید تا بدانند در دنیا چه خبر است ولی امروزه به جهت دروغهایی که آنها در رابطه با انقلاب اسلامی به مردمشان گفتهاند دیگر توجهی به آنها نمیشود. به همین جهت میتوان گفت: انقلاب اسلامی بستر آغاز عصر دیگری در تاریخ معاصر است که منجر به ظهور تفکری جدید برای بشر خواهد شد.
آری هنوز بشرِ به ستوهآمده از زندگی مدرن به انقلاب اسلامی به عنوان راه برونرفت وقوف نیافته است ولی با اینهمه تبلیغاتی که بر ضد انقلاب اسلامی میشود، تمام شواهد حاکی از آن است که آن وقوف در حال تحقق است.
انقلاب اسلامی؛ ندای حق بر گوش امام خمینی(ره)
3- امام خمینی(ره) زندگی خود را جزیی از زندگی عمومی بشریت به شمار میآوردند و انقلاب اسلامی حاصل بصیرت و إشراق انسانی است که با چشم اسلام و مکتب تشیع به عالم و آدم و مشکلات آنها مینگرد و نه با چشم خودخواهیهای خود. به همین جهت معتقدیم انقلاب اسلامی راه حل خداوند است تا بشریت بتواند از ظلمات مدرنیته نجات یابد و ندای حق است به گوش انسانی که دغدغهی نجات بشریت را داشت.
این از خصوصیات اصلی پیامبران و اولیای خداوند است که به شدت در غم مردم با مردم شریک و همواره در طلب بهترین راه برای نجات مردم بودهاند(17) و به همین جهت همهی مردم جهان آنها را از خودشان میدانستند. مسئول اموال دفتر امام خمینی(ره) نقل میكردند عموماً از سراسر دنیا برای حضرت امام هدیههایی میآمد، امام آنها را به دفتر میدادند تا جزء اموال قرار دهیم، میدانستیم كه یك گردنبند از طرف یك خانم سرخپوست از آمریكا آمده ولی امام آن را برنگرداندند و نزد خود نگه داشتند، دو سه روز بعد ساعتی از شب گذشته بود که یکی از همسران شهدا كه منزلشان نزدیك خانه امام(ره) بود، گریان آمد كه دخترم خوابش نمی برد و سراغ پدرش را میگیرد و ناراحت است. امام گفته بودند بگو او را بیاورند، وقتی آمده بود دختر را در آغوش کشیده گردنبند را به گردنش انداخته بودند، او هم آرام شد.
قصدم از نقل آن خاطره این بود که عرض كنم خانمی سرخپوست از آمریكا چگونه امام خمینی(ره) را از خودش میداند و در نامهای که در کنار آن هدیه میفرستد مینویسد «این تنها هدیهی شوهر من است كه در جنگ كشته شده. دیدم بیشترین اظهار ارادتی كه میتوانم به شما بكنم این است كه بهترین چیزی را كه دوست دارم به شما هدیه کنم.» باید از خود بپرسیم چرا از آن گوشهی دنیا این خانم به امام فکر میکند؟ آیا جز به خاطر آن است که امام هم به تمام مردم جهان فكر میكردند؟
کشف تام محمدی(ص)
قبل از اینكه پیامبر اسلام(ص) به پیامبری مبعوث شوند، به بشریتی فكر میكردند که سراسر زندگیشان را جهالت و گمراهی فرا گرفته بود و چون به همهی بشریت فكر میكردند و از خدا میخواستند عالیترین برنامه را برای نجات آنها بفرستد، خدا هم اسلام را برای برآوردهشدن همان هدف، به آن حضرت وَحی نمود. در همین راستا عرض میکنم که این انقلاب حاصل بصیرت و اشراق امام خمینی(ره) است كه با چشم اسلام و مكتب تشیع به عالم و آدم مینگرد و در جستجوی راه نجات برای بشری است که در کلافههای پیچیدهی فرهنگ مدرنیته گرفتار شده است.
این یك قاعده است كه هر قلبی، به اندازهای كه ظرفیت هدایت دارد نورِ هدایت الهی به آن میرسد، حال اگر قلبی ظرفیت هدایت جهان را داشت، نوری مناسب آن ظرفیت بر آن قلب تجلی میکند. تفاوت برخورد خدا با تقاضای یك آدم متدینی كه غصهاش این است كه فرش ندارد، با كسی كه غصهاش این است كه مردم جهان در ظلماتی غلیظ گرفتارند و از خدا راه نجات مردم جهان را میخواهد، بسیار زیاد است. شاید قبل از پانزده خرداد سال 1342 یك نفر هم نداشتیم كه عمیقاً متوجه باشد با تمامیتیافتن مدرنیته، چه چیزی در جهان در حال شکلگیری است. سخنان امام خمینی(ره) در همان سالها حکایت از توجه ایشان به افقهای دوری دارد که در حال تحقق است و در صدداند که برای آیندهی بشر کاری بکنند. به همین جهت باید از خود پرسید اگر انقلاب اسلامی در جهان واقع نشده بود دنیا در چه جهتی حرکت میکرد، تا مشخص شود امام(ره) تا کجاها را میدید. آنجا كه ایشان فریاد میزنند؛ «ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید»(18) به جهت آن بود که شرایط را طوری تنظیم کرده بودند تا اسلامی که برای نجات بشریت میتواند کاری بکند، در حجاب ظلمت نظام امریكایی و صهیونیستی از صحنه بیرون رود و این بزرگترین ضربهای بود که به انسانیت وارد میشد و ایشان تحمل چنین ظلم بزرگی را نداشتند. آن مرد الهی در بیش از چهل سال پیش بهخوبی فهمید دنیا به سوی چه سمتی در حرکت است و خداوند نیز توفیق مقابله با آن جریان را به او داد. زیرا اگر کسی بخواهد به نور اسلام واقعی هدایت بشریت را بهعهده گیرد، خداوند نیز همان نور را به قلب او متجلی میکند، چون قلب خود را در حدّ تجلی چنین نوری آماده کرده است.
معارف الهی از یک طرف و دقت در حرکات و سخنان امام(ره) از طرف دیگر به ما توجه میدهد که حضرت امام؛ انقلاب اسلامی را از كتاب و درس نیافتند بلكه آن اشراقی است الهی بر قلب ایشان، قلبی كه دغدغهی هدایت كل جهان را داشته است. از این رو هر اندازه بیشتر به انقلاب اسلامی و جوانب آن بیندیشیم نسبت به عظمت آن حیرانتر میشویم. با این بحث بسیاری از سؤالات عزیزان جواب داده میشود كه آیا امام(ره) حوادث آیندهی انقلاب را میدانستند؟ مثلاً آیا میدانستند که بعد از انقلاب، علمای مجلس خبرگان قانون اساسی، موضوع ولایت فقیه را به عنوان اصل اساسی قانون اساسی تصویب میكنند؟ یا موضوع چیز دیگری است، یك نور است كه میآید و وقتی آمد پی در پی خودش جای خود را باز میكند. در بعضی از مصاحبههایشان میفرمایند من به وظیفهام عمل میکردم، کارها قدم به قدم جلو میرفت. زیرا إشراق الهی آن نوری است كه رعایت همهی جوانب در آن هست و آرام آرام جای خود را در تاریخ باز میكند، به همین جهت معتقدیم انقلاب اسلامی راه حل خداوند است تا بشر بتواند از ظلمات مدرنیته نجات یابد و مسیر عبودیت انسان را هموار کند تا زندگی او منجر به تمدنی شود که در عین زندگی در زمین، از آسمان معنویت منقطع نگردد.(19)