پیامبر(ص) و آل او(ع) یک حقیقتاند
قبل از آنکه بحث را ادامه دهم عنایت داشته باشید که پیامبر(ص) و آل او(ع) یک حقیقت هستند منتهی در مظاهر مختلف، و لذا به عنوان نمونه روایتی را خدمتتان عرض میکنم.
در احتجاجی که حضرت امام رضا(ع) با مخالفان امامتِ حضرت درمجلس هارون داشتند، آن حضرت می فرمایند:
فَقَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» وَ قَدْ عَلِمَ الْمُعَانِدُونَ مِنْهُمْ أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا التَّسْلِیمَ عَلَیْكَ فَكَیْفَ الصَّلَاةُ عَلَیْكَ؟ فَقَالَ تَقُولُونَ «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّیْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّكَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ»(24) فَهَلْ بَیْنَكُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ فِی هَذَا خِلَافٌ قَالُوا لَا قَالَ الْمَأْمُونُ هَذَا مِمَّا لَا خِلَافَ فِیهِ أَصْلًا وَ عَلَیْهِ الْإِجْمَاعُ فَهَلْ عِنْدَكَ فِی الْآلِ شَیْ ءٌ أَوْضَحُ مِنْ هَذَا فِی الْقُرْآنِ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) نَعَمْ أَخْبِرُونِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِیمِ، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» فَمَنْ عَنَی بِقَوْلِهِ «یس» قَالَتِ الْعُلَمَاءُ «یس» مُحَمَّدٌ (ص) لَمْ یَشُكَّ فِیهِ أَحَدٌ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) فَإِنَّ اللَّهَ أَعْطَی مُحَمَّداً(ص) وَ آلَ مُحَمَّدٍ مِنْ ذَلِكَ فَضْلًا لَا یَبْلُغُ أَحَدٌ كُنْهَ وَصْفِهِ إِلَّا مَنْ عَقَلَهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یُسَلِّمْ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا عَلَی الْأَنْبِیَاءِ فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» وَ قَالَ «سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ» وَ قَالَ «سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ» وَ لَمْ یَقُلْ سَلَامٌ عَلَی آلِ نُوحٍ وَ لَمْ یَقُلْ سَلَامٌ عَلَی آلِ مُوسَی وَ لَا آلِ إِبْرَاهِیمَ وَ قَالَ سَلَامٌ عَلَی آلِ یس یَعْنِی آلَ مُحَمَّدٍ(ص) فَقَالَ الْمَأْمُونُ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ فِی مَعْدِنِ النُّبُوَّةِ شَرْحُ هَذَا وَ بَیَانُهُ.(25)
امام رضا(ع) میفرمایند: پس در رابطه با گفتارخداوند که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، معاندان چون این آیه نازل شد مقصد آن را دانستند ولی سؤال کردند یا رسول الله ما سلام بر تو را دانستیم ولی چگونه صلوات بر تو فرستیم؟ فرمود بگوئید «خدایا رحمت فرست بر محمد و آل محمد چنانچه رحمت فرستادی بر ابراهیم و آل ابراهیم به راستی تو حمید و مجیدی». سپس حضرت پرسیدند آیا ای گروه مردم! میان شما در این اختلافی است؟ گفتند نه. مأمون گفت در آن خلافی نیست و مورد اجماع است. آیا نزد تو در باره «آل» چیزی واضح تر از این در قرآن هست ای أبو الحسن؟ حضرت فرمودند آری. سپس پرسیدند؛ به من خبر دهید از قول خدای(جله جلاله) که میفرماید: «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِیمِ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» مقصود از«یس» كیست؟ علماء گفتند مقصود از آن محمد است و كسی در آن شك ندارد. امام رضا(ع) فرمودند پس خدا به محمد و آل محمد فضلی داده كه احدی به كنه آن نرسد و این برای آن است كه خدا بر كسی سلام نداده جز به پیغمبران و فرموده است «سلام بر نوح در عالمیان» و فرمود «سلام بر ابراهیم» و «سلام بر موسی و هرون». و نفرموده «سلام بر آل نوح» و «سلام بر آل موسی» و «بر آل ابراهیم»، ولی فرمود «سلام بر آل یاسین» یعنی آل محمد - پس معلوم است که برای آل محمد فضیلتی در نظر گرفته که برای آل هیچ پیامبری در نظر نگرفته - مأمون گفت دانستم كه در معدن نبوت شرح و بیان آن موجود است.
در روایت فوق حضرت امام رضا(ع) علاوه بر استناد به روایت مربوطه در رابطه با اینکه صلوات بر پیامبر(ص) باید همراه با صلوات بر آل او باشد، به آیه قرآن استناد میکنند که در کنار «یس» یعنی محمد(ص)، آل او را آورده و بر هر دو سلام فرستاده، زیرا بین آنها، دوگانگی نیست.
در راستای امر فوق رَسُولُ اللَّه(ص) می فرمایند: «مَنْ صَلَّی عَلَیَّ وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَی آلِی لَمْ یَجِدْ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام» (26)
هر كه بر من صلوات فرستد و بر آل من صلوات نفرستد بوی بهشت را كه از مسافت پانصد سال بوئیده شود، نبوید.
صلوات؛ عامل وسعت جان
وقتی خدا و ملائكه بر پیامبر(ص) صلوات میفرستند، یعنی عالم هستی برآن حضرت نظر دارند، و لذا رسول خدا(ص) نفسی وسیع و گسترده دارند كه همه نعمتهای عالم بر آن جان جاری است و پیروی از چنین پیامبری موجب گسترش نفس است در برابر نعمتهای هستی و عامل قرارگرفتن انسان ذاکر صلوات در معرض فیض حق، است. به طوری که دنیا و آخرت نعمتهایشان را در اختیار او قرار میدهند تا او در ابعاد جسمی و روحی به فعلیت برسد. در روایت داریم که حضرت امام موسیبنجعفر(ع) میفرمودند:
«مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ أَوْ یُكَلِّمَ أَحَداً «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً»، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ قَضَی اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِینَ فِی الدُّنْیَا وَ ثَلَاثِینَ فِی الْآخِرَةِ.
قَالَ قُلْتُ مَا مَعْنَی صَلَاةِ اللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِكَتِهِ تَزْكِیَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِینَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ»(27)
كسی كه پس از نماز صبح و نماز مغرب قبل از اینکه پا به پا شود و یا سخنی بگوید، بگوید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ»؛ خداوند یك صد حاجت او را برآورده می سازد، هفتاد حاجت او را در دنیا و سی حاجت او را در آخرت.
راوی می گوید پرسیدم: مراد از صلاة خدا و فرشتگان خدا و مؤمنان چیست؟! فرمود: صلاة خدا، رحمت خداست و صلاة فرشتگان خدا، به منزله ثنا و ستایش آنها از رسول خدا (ص) است، و صلاة مؤمنان، دعای آنان در حق اوست.
پس ملاحظه فرمودید که وقتی خدا و ملائكه بر پیامبر (ص)صلوات میفرستند، همه هستی در اختیار پیامبر(ص) است و همه فیضها و رحمتها و كمالات بر جان آن حضرت جاری است و نور خود را بر آن حضرت مینمایانند و لذا با صلوات بر آن حضرت و نزدیکی به جان مبارک او، آن نور به جان ذاکر صلوات تجلی میکند تا در دنیا و آخرت از هرگونه ظلماتی مصون باشد.
صلوات و نورانیت قبر و صراط و بهشت
پیامبر(ص) فرمودند: «أكثروا الصّلاة علیّ فإنّ الصّلاة علیّ نورٌ فی القبر و نورٌ علی الصّراط و نورٌ فی الجنّة.»(28) بر من بسیار درود بفرستید، زیرا درود فرستادن بر من، نوری در قبر و نوری بر صراط و نوری در بهشت است.
این روایت راز و رمزهای بسیاری را میگشاید، زیرا قیامت باطن دنیا است، پس اگر کسی با صلوات بر پیامبر(ص) در «قبر» و «صراط» و «بهشت» نورانی میگردد و افقهای آن عوالم برایش روشن میشود که چنین انسانی در دنیا نیز با حقایق عالم مرتبط خواهد بود و حجابهای بین او و حقایق مرتفع میگردد و با باطنی نورانی در دنیا زندگی میکند. به امید روزی که بتوان به عمق این روایت دست یافت تا به عمق صلوات بر محمد و آل او(ع) دست یابیم.