مقدمه
باسمه تعالی
1- كتابی كه در پیش رو دارید، مجموعهی چند سخنرانی از استاد طاهرزاده است كه در آنها از زوایای مختلف موضوع زن و خانواده مورد بررسی قرار گرفته، به اضافهی مجموعهی سؤال و جوابهایی كه در مورد ازدواج از ایشان شده است.
چون معتقدیم موضوع زن و خانواده و ازدواج، موضوعات بسیار حساسی است كه باید با تعریف درست با آنها برخورد كرد، بر آن شدیم تا مباحث را به صورت كتاب در اختیار عزیزان قرار دهیم.
2- سخنران محترم موضوع زن و خانواده را در آینهی جهان معاصر بررسی كرده و معتقد است در شرایط جدید نمی توان با تعریفی كه در گذشته از زن و خانواده داشتیم با آنها برخورد كرد و اساساً باید موضوع باز خوانی شود، وگرنه بحران خانواده همچنان باقی می ماند. لازم است عزیزان با دقت كامل مطالب را دنبال بفرمایند تا تصور نكنند دیگر كار از كار گذشته است و باید تسلیم وضع موجود شد و یا اصرار داشته باشند همسرانشان باید مثل مادر و مادر بزرگانشان عمل كنند.
3- با اینكه موضوعات بحث شده بیشتر مربوط به زنان است ولی گویا به همان اندازه كه زنان باید در شرایط جدید تعریف درستی از خود داشته باشند تا تعریف فرهنگ مدرنیته از زن بر روح و روان آن ها غالب نشود، مردان نیز باید متوجه باشند در شرایط جدید ضروری است موقعیت زنان را درست ارزیابی كنند وگرنه یا هنوز چشم در گذشتهای دارند كه قابل برگشت نیست و یا چیزی را دربارهی زنان میپذیرند كه فرهنگ ظلمانیِ مدرنیته بر آنها تحمیل كرده است و لذا پیشنهاد میكنیم آقایان نیز مباحث كتاب را با حساسیت كامل دنبال فرمایید.
4- نقطه ضعفی كه در بعضی از خواهران و برادران متدین به چشم میخورد، نشناختن جایگاه لذات حلال با محرم خود است، به طوری كه با روحیهای مقدس مآبانه نسبت به آن بیتوجه هستند.
در این كتاب سعی شده است آفات چنین روحیهای بررسی و تحلیل شود و این كه اگر موضوع درست دیده شود نه تنها هیچ تنافی با سلوك دینی ندارد، بلكه موجب نشاط در انجام واجبات نیز میشود.
5- در بحث «ازدواج؛ تولدی دیگر» استاد به سؤالاتی جواب دادهاند كه عموماً خواهران و برادران در ابتدای زندگی با آنها روبهرو هستند، كه اگر درست با آن سؤالات برخورد كنند و جواب درستی بگیرند، منجر به تصمیماتی نمی شود كه بعد از سالها از انجام آن تصمیمات پشیمان باشند.
6- زیبایی «خدمت» به جای «قدرت» از نكات دقیقی است كه كتاب در بحث «زن؛ قدرت یا خدمت؟» بدان پرداخته تا حجابِ «ارادة معطوف به قدرت» كه شاخصهی فرهنگ غربی است، جایگاه حساس زن را نادیده نگیرد و ما از بصیرت بزرگی كه باید نسبت به زنان در نظام هستی داشته باشیم محجوب گردیم، بصیرتی که رسول خدا(ص) در سخن خود ما را بدان آگاه كردند که؛ «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ»(1) محبت سه چیز از دنیا به قلب من افتاده است، زنان، عطر و قرار داده شده است نور چشم من در نماز.
7- از نكاتی كه متأسفانه دشمنان دانا و دوستان نادان به آن دامن میزنند موضوع عدم مشورت با زنان است، و روایاتی را نیز به عنوان نمونه مطرح میكنند. استاد در بحث «مشورت با زنان» با دعوت ما به آیات قرآن و تدبّر در آنها، ابتدا به خوبی روشن میكنند، محال است از نظر ارزش و رسیدن به كمال، ذرهای بین زن و مرد تفاوت باشد و سپس به جایگاه روایات پرداختهاند تا معلوم شود اگر خاستگاه روایات درست روشن گردد نه تنها كوچكترین تحقیری در آنها برای زنان نخواهد بود، بلكه برعكس آن روایات حساسیت جایگاه زنان را برای داشتن بستری مناسب در امر تربیتِ فرزند مدّ نظر دارند.
8- در بحث «عوامل بحران خانواده و راه برونرفت از آن» سعی شده با دقت در مشكلاتی كه فرهنگ مدرنیته برای خانواده ایجاد كرده، ابتدا موضوع موشكافی شود سپس با نقد پیشنهادهایی كه بدون در نظر گرفتن آفات فرهنگ مدرنیته، می خواهند نظام خانوادة از دست رفته را به آن برگردانند، احیاء خانواده را با عبور از مدرنیته مدّ نظر قرار دهد.
9- اگر بدانیم که زنان در تعیین شخصیت و سرنوشت جامعه نقش اساسی دارند و هرگونه اخلاق و منش و شخصیتی پیدا کنند، تأثیر مستقیم و ماندگار بر فرزندان و همسرانشان میگذارند، زن و مرد دست به دست هم میدهیم تا برای رسیدنِ جامعه به افقهای متعالی، نسبت به جایگاه زنان نهایت هوشیاری را به صحنه آوریم.
امید است این کتاب قدمی در راستای فهم جایگاه زن و خانواده باشد. إنشاءالله
گروه فرهنگی المیزان
مقدمه مؤلف
باسمه تعالی
1- با آنکه میدانم بحمدلله در دهۀ اخیر بسیاری از اندیشمندان، متوجه بحران خانواده و جایگاه واقعی زن در کشور عزیزمان شدهاند و هر کدام به سهم خود تلاشهای موثری نمودهاند؛ ولی از آن جائی که باید قبل از نظر به آرمانها، بستر تحقق آنها را شناخت و تحلیل نمود. من نیز بر آن شدم که مباحث مربوط به زن و خانواده را از زاویهای خاص خدمت عزیزان عرض کنم.
با توجه به این که نباید در مقابل سؤالهای جدید، جوابهای کهنه را تکرار کرد، باید عرض کنم فرهنگ مدرنیته، عالَم جدیدی را برای ما پیش آورده که در ظلمات آن همه چیز گم شده است.
قصۀ ما قصۀ آن روستایی در مثنوی است، که در روشنایی روز گاو خود را به طویله برده و شب هنگام در تاریکی رفته است، تا آن را بجوید و چون شیر، گاو را خورده و به جای آن نشسته، روستایی بدون آنکه بداند دست به پشت و پهلوی شیر میکشد، به تصور اینکه گاو خود را نوازش میکند.
دسـت میمـالید بـر اعضای شـیر
پــشت و پــهلو، گـاه بالا، گـاه زیر
گفت شیراَر روشنی افزون شـدی
زهرهاش بِدریدی و دلخون شـدی
ما نیز پدیده ها را در شرایط جدید نمی بینیم و برنامه های خود را برای پدیده هائی پیشنهاد می کنیم که به آن شکل وجود خارجی ندارد.
فکر میکنیم ماشین سواری همان اسب است که کمی تندتر میرود و یا بیل مکانیکی همان بیل است که با حجم بیشتری خاکها را جابجا میکند؛ غافل از اینکه اینها تمام زمین را در اختیار خود قرار می دهند و چهرۀ زندگی را به کلی نسبت به گذشته تغییر دادهاند.
در مباحث کتاب روشن خواهد شد در دنیای جدید انسان، تعریف دیگری از خود دارد و به تبع آن زن نیز معنی دیگری به خود گرفته که اگر بستر مناسبی برای ارتباط با او فراهم نشود؛ با نگاههای گذشته و در بسترهای گذشته نمیماند و موجب بحران خانواده و جامعه می شود، و این در حالی است که بهشت زیر پای مادران است. و اگر مادرانِ جامعه درست عمل نکنند؛ جامعه به جهنمی تبدیل می شود که نه مرد می تواند ادامۀ حیات دهد و نه زن.
2- همان طور كه زنان با مبانی دینی در شرایط گذشته توانستند تعریف صحیحی برای خود تدوین كنند و زندگی انسان را رونق بخشند، در شرایط جدید نیز باید تلاش كنند بر مبنای نگاه الهی به زن، تعریف مناسبی از خود داشته باشند، تا بتوانند نقشهایی كه همیشه در تاریخ اسلامیِ ما آفریدهاند، ادامه دهند. چارهی كار نه ماندن در زندگی گذشته است در حالی كه شرایط، شرایط گذشته نیست؛ و نه تسلیمشدن به آن نوع زندگی كه فرهنگ مدرنیته به زنان پیشنهاد میكند؛ كه بیشتر زنان عضوی مزاحمند و باید كاری كرد که از شرّ آنها آزاد شد؛ و یا اسباب دست كمپانیهای بزرگ خواهند شد و عامل هرچه بیشترِ سقوط جامعه.
با حساسیت به موضوع فوق است كه در مباحث كتاب سعیشده موضوع زن و خانواده طرح شود و در حدّی كه بضاعت بنده اجازه میداده، افق حركت روشن گردد. آنچه بر آن تأكید دارم این است كه اگر خانوادة كنونی دچار پریشانی است، این پریشانی امری عارضی نیست كه بر اثر عوامل خارجی بهوجود آمده باشد تا عواملی از همان نوع بتواند آن را مرتفع كند، این پریشانی به تعریفی بر میگردد كه در شرایط جدید برای عالم و آدم میشود. باید علت گسستگی از زندگی دینیِ گذشته پیدا شود تا درمانها مؤثر افتد و این بدون شناخت تمدن جدید كه علت این گسست است امكان ندارد.
3- همهی ما معتقدیم وقتی ارزش خانواده را شناختیم، می فهمیم باید در مراقبت از آن سخت كوشا بود. ولی حرف ما این است كه:
آه زندانی این دام بسی بشنیدم
حال مرغی كه رهیده است از این دام بگو
راه حلی نیاز است كه در شرایط جدید حیات توحیدی خانواده حفظ شود و آزاد از روحیهی غربزدگی بتوان از طریق خانواده به سكنیگزیدن روحی رسید. لازم است همه تلاش كنیم تا بیش از آنكه هنوز پدیدهی زن و خانواده را در گذشته بنگریم و افسوس رفتن آن شرایط را بخوریم - در حالی كه به گذشته برگشتن محال است - واقعیت را درست بنگریم و امكان تحقق آرمان ها در شرایط جدید را برنامهریزی كنیم، كاری كه از طریق انقلاب اسلامی انجام دادیم، درست در شرایطی كه نظامهای سیاسی كشورها تماماً سكولار بود و همه میگفتند دوره دین گذشته - چون برگشت به گذشته را محال میدانستند- انقلاب اسلامی نشان داد در شرایط جدید نیز میتوان نظامی سیاسی بر مبنای تفكر دینی پدید آورد، كه در عین مترقی بودن و قدم به جلو برداشتن، تعریفی از انسان دارد كه بندگی انسان و معبودیت خدا در آن محفوظ خواهد ماند.
4- شاید اگر كسی بخواهد یكی از خطرات بزرگی كه آیندهی كشورِ ما را تهدید میكند بشناسد و پیشاپیش از آن خطر عبور كند و خدمت بزرگی به جامعه بنماید، باید در رابطه با خطر فروپاشی خانواده فكر كند و راه حلّی مطابق روح زمانه ارائه نماید. و متوجه باشد هر چند كار، كار مشكلی است ولی اولاً: مبانی فطری و تكوینی خانوادة توحیدی در جان انسان ها نهفته است. ثانیاً: سرمایة بزرگی چون قرآن و سنت و عترت در دست ما است. ثالثاً: بحران غرب كه به اذعان همهی كارشناسان مربوطه با بحران خانواده شروع شد، پدیدة عبرت آموزی است كه زمینه را برای بهخودآمدن نسل موجود آماده می كند.
5- ریشهی فروریختن خانـواده در دورة مدرنیتـه را باید در امانیسم یا خودبنیادی بشر -كه اصالت نفسانیات است- جستجو نمود. آیا جمع اصالت نفسانیات با هر عنوان، با حفظ خانواده ممكن است؟ خانوادهای كه شرط بنایش عدم حاكمیت نفسانیات است. زیرا در حاكمیت نفسانیات هیچ جمعی به عنوان جمعِ همدل موجود نمیشود، یا همه پراكندهاند و یا همه مقهور قدرت یك فرد، كه هیچكدام از این دو حالت، خانواده نیست.
6- خانواده مركب از اجزای پراكندهای نیست كه در كنار هم آمدهاند، بلكه جمع یگانهای است كه همه سعی دارند برای هدف توحیدی آن جمع، منیت و انانیت خود را نفی كنند، و لذا هرگز با پذیرش تمدن غربی خانواده باقی نمی ماند. و نیز متوجه باشیم جمعی كه طبق عادتِ خشك و خالی كنار هم آمدهاند خانواده نیست و اصرار برای حفظ این نوع خانواده دور شدن از مطلب و باقی ماندن در سرگردانی است.
7- پند و اندرز در یك جمعْ متذكر هدف پذیرفتهای است كه مورد غفلت قرار میگیرد و لذا مؤثر هم خواهد بود، ولی در شرایط حاضر با پند و اندرز نمی توان خانوادهای را كه به جهت اومانیسم فرو ریخته است برپا نگهداشت.
تا حدّی كه برای بنده ممكن بوده سعی شده است بر اساس نكتهی فوق روشن شود عامل برپاداشتن خانواده، برگشت به روح بندگی است و موضوع از این زاویه پیگیری میشود.
8- اومانیسم به معنی تصرف نفس امّاره انسان در همه چیز، حتی در انسان است و این با استیلا همراه است، بشر در این فرهنگ معنیاش عوض میشود و انانیت محور میگردد، در چنین فرهنگی نمیتوان به خانوادهای نظر كرد كه نمایش وحدتِ در عین كثرت و كثرت در عین وحدت است، و همه در عین اینكه هركدام خودشان هستند، مستغرق در آرمان توحیدی حاكم بر خانوادهاند.
9- با فروپاشیدن خانواده در غرب، مأواهای دروغینی جایگزین شد كه هرگز روح انسان را ارضاء نمیكند، كابارههای نیمه شب و عشرتكدههای زنانِ هر جایی چگونه میتواند جایگزین خانواده باشد و روح بشر را به آرامشی برساند كه از اینهمه خشونت رهائی یابد.
انقلاب دینی تنها راه امید برای احیاء خانواده است تا بشر از خشونت پیشآمده دست بردارد و به بقای خود در آینده امیدوار گردد. زیرا شهر خدا در زمین با خانوادة توحیدی شروع میشود وگرنه شیاطین زمین را اشغال میكنند.
10- سالهای سال در هسته توحیدی خانواده زندگی كردیم و بالیدیم و آن طور كه باید و شاید متوجة نقش اساسی آن نبودیم، اما با حضور فرهنگ مدرنیته و تضعیف نقش خانواده، تازه بشر فهمید در چه شرایط مباركی زندگی می كرده، باید بیماری هایی كه خانواده را گرفتار كرده شناخت و استبدادهای جزئی بعضی پدران در گذشته را بهانه نكرد و بهراحتی دست از خانوادهی دینی برداشت، مگر با استبداد حاكمان در جامعه از جامعه باید صرف نظر كرد؟ خانوادهای كه به جای مسئولیت الهی پدر، گرفتار پدر سالاری شود، محكوم است ولی راه حل آن انصراف از خانوادهی دینی نیست، زیرا در آن صورت به سرنوشتی دچار میشویم که امروز غرب دچار آن شده است.
طاهرزاده
زن؛ آنگونه که باید باشد
بسماللهالرحمنالرحیم
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً * یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ كِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَئِكَ یَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً»(2)
ما بنیآدم را گرامى داشتیم و وسیله مسافرت آنان را در خشكى و دریا فراهم نمودیم و از رزقهاى پاكیزه به ایشان روزى دادیم و به طور آشکار آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى بخشیدیم.
هر گروهى را با امامشان فرا مى خوانیم پس كسی که كارنامه اش را به وجه یمین و مبارکش دهند كارنامه خود را مى خواند و به قدر رشتهی درونِ شکافِ هستهی خرما به آنها ستم نمى شود.