علت سختشدن مرگ
روح هر انسان یک حقیقت مجرد و غیرمادی است که هر چه به عالم ماده نزدیک شود از حقیقت خود فاصله میگیرد. در حالت رفاه، تعلق و توجه روح به بدن و دنیا بسیار زیادتر است، به گونهای كه خود را محدود به دنیا حس میكند. سختیهای جهتدار که برای آزاد نگهداشتن روح از امور دنیایی است میتواند از این تعلق و توجه بكاهد و انسان را متوجه عالم غیب کرده و وصل به آن عالم نماید و او را به حضور قلب برساند، در این راستا است که گفتهاند: اگر میخواهید ابعاد معنوی نفستان قوی شود، باید از سختیها نترسید و اگر میخواهید از سختیها نهراسید، باید توجه به قیامت و زندگی در فضای معنوی آن عالَم دائماً مدّ نظر انسان باشد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْكُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ».(32) من از دو چیز بر شما بیم دارم: پیروى از هوس، و آرزوى دراز. امّا پیروى از هوس مانع از ارتباط با حقّ است، و آرزوى دراز آخرت را از یاد انسان مى برد.
شاید با مقدماتی که گذشت پذیرفته باشید كه چرا تأکید میشود رفاه و آرزوهای بلند دنیایی، مرگ را سختتر میكند و تعلق نفس به بدن را محكمتر مینماید، زیرا مرگ عبارت است از آن که تعلق روح به بدن و امور جسمانی تمام شود. حال اگر مرگ كسی از نظر طبیعی فرا برسد، ولی آن شخص تمام عمر خود را صرف راحتی و خوشیِ بدنش كرده باشد از یک طرف روح او علاقهی بسیار به بدنش دارد و از طرف دیگر باید آن روح به طور طبیعی و تکوینی از بدن جدا شود، آنوقت است که فشار جانكاهی را باید تحمل كند، مثل این که در دریا سوار كشتی شدهاید و ساعتتان كه بسیار به آن علاقه دارید به داخل دریا میافتد، از آن طرف چارهای جز برگشتن به ساحل و رهاكردن ساعت ندارید، از طرف دیگر دلتان با ساعت و در گرو تعلق به آن است. حال اگر به بدنتان خیلی تعلق داشته باشید و به آن سختی نداده باشید، وقتی که باید از آن جدا شوید بسیار سخت است، اما اگر مرگ در كنار زندگی و رفیق ما بود، همچنانكه روح به صورت تكوینی آماده میشود كه آرامآرام بدن را رها كند، شما هم به صورتی انتخابی در همان راه قدم میگذارید و این میشود هنر مردن، و در «هنر مردن» است كه هنر درست زندگی كردن نهفته است و لذا میخواهیم بگوییم:
انبیاء را حق بسیار است از آن
كه خبر دادند از پایانمان
انبیاء(ع) از آن جهت که نگذاشتند از مرگ غافل شویم حق بسیاری بر گردن ما دارند.
آنچه تا اینجا گفته شد، مطالب مختصری بود در موضوع «مرگاندیشی» كه زوایای دیگر آن باید در وقت دیگری مورد بررسی قرار گیرد.(33) در پایان باز توجه فرمایید به آیاتی كه میفرماید: «ای یهود! اگر واقعاً متدین و دوست خدایید، باید مرگ را بپذیرید و آرزوی مرگ كنید» یعنی تمدن ضدّ مرگ و همراه با غفلت از مرگ را دامن نزنید، بعد میفرماید: «وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛(34) ای پیامبر! اینها مرگ را نمیخواهند، چون محور روحشان زندگیِ دنیایی شده است و لذا ظالماند و خداوند به ظالمان آگاه است. در ادامهی آیه میفرماید: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛(35) آن مرگی كه شما از آن فرار میكنید به سراغتان میآید و ملاقاتتان می كند و شما را به طرف خدا میكشاند، آنوقت با حاصل حیاتتان و آنچه كردید روبهرویتان میکند.
پس همهی حرف آیات فوق را در این جمله باید جستجو كنید که؛ «چشم از مرگ برداشتن، مرگ را از بین نمیبرد، بلكه بدمردن و بد روبهروشدن با خدا را به همراه دارد.»
بیماریها و سختیها، آینهی درست نگاهکردن به مرگ است و آنها رسولان خداونداند جهت تذكر به مرگ، و هركس سختیها و بیماریها را رسول الهی ببیند كه آمدهاند تا مرگ را در مذاق ما شیرین كنند، دیگر چهرهی مرگ برایش همچون كابوسی ترسناک نخواهد بود و زندگی او بازیچهی فرار از مرگ نمیگردد. گفت:
جزو مرگ اَر گشت شیرین مر ترا
دان كــه شیرین میكنـد كل را خـدا
دردهــا از مرگ میآیـــد رســول
از رسولش رومگردان ای فضول
باید به تمدنی اندیشید که بتواند «هنر مردن» را به بشریت باز گرداند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»
منابع
قرآن
نهجالبلاغه
تفسیر المیزان، علامهطباطبایی«رحمةاللهعلیه»
فصوصالحکم، محیالدین
بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی«رحمةاللهعلیه»
الکافی، ابیجعفر محمدبنیعقوب کلینی«رحمةاللهعلیه»
مثنوی معنوی، مولانا محمد بلخی
غرر الحكم و درر الكلم
تفسیر علی بن ابراهیم
تحف العقول، ابن شعبه حرانى
معادشناسی، آیتالله حسینی تهرانی
توحید صدوق
إرشاد القلوب إلى الصواب، شیخ حسن دیلمى
وسائل الشیعه، شیخ حرّعاملی
اعتقادات امامیه، شیخ صدوق و شیخ مفید
علل الشرائع، شیخ صدوق
چگونگی فعلیتیافتن باورهای دینی، طاهرزاده
مستدرك الوسائل، محدث نوری
سیطرهی کمیت، رنهگنون
الارشاد، شیخ مفید
كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق
عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق
اسفار اربعه، ملا صدرا
نهج الفصاحة، مجموعهی كلمات قصار حضرت رسول(ص)،
الإحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى
گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی، طاهرزاده
الخصال، شیخ صدوق
قتل عام در پزشکی، ایوان ایلیچ
پاورقی ها
1 - سورهی جمعه، آیهی 6.
2 - سورهی انبیاء، آیهی 35.
3 - سورهی عنکبوت، آیهی 64.
4 - اسفار اربعه، ج 9، ص 85 .
5 - اینکه جناب صدرالمتألهین«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: «نفس جسمانیةالحدوث» است به این معنی نیست که علت حقیقی نفسِ انسان جسم او باشد، بلکه به این معنی است که جسم انسان علت مُعِدّه و آمادهکنندهی شرایط است تا خداوند روح یا نفس را در آن جسمِ خاص نازل فرماید، و مطابق و مناسب آن جسمِ خاص، روح در آن دمیده شود و در آن حال نفسِ خاصِ جزئی شکل گیرد که قبل از آن به صورت کلی موجود بود و دارای تشخّص خاص نبود مگر در علم خدا.
6 - سورهی جمعه، آیهی 6.
7 - سورهی حدید، آیهی 21.
8 - سورهی منافقون، آیهی 10.
9 - سورهی جمعه، آیات 7 و 6.
10 - بحار الأنوار، ج 53، ص 127.
11 - نهج الفصاحة، مجموعهی كلمات قصار حضرت رسول(ص)، ص 741.
12 - مستدرک الوسائل، ج 2، ص 106.
13 - سورهی صاد، آیهی 26.
14 - نهجالبلاغه، نامهی 31.
15 - نهج البلاغه، نامهی 31.
16 - احمد بن على طبرسى ، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 1، ص 101.
17 - به کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچهی بینش توحیدی» از همین مؤلف رجوع شود.
18- شیخ صدوق ،الخصال، ج 2، ص 630.
19 - حُمَیدبنمسلم در رابطه با روحیهی حضرت سیدالشهداء(ع) در هنگامهی جنگ میگوید: «فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَى جَنَاناً مِنْهُ(ع)إِنْ كَانَتِ الرَّجَّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَتَنْكَشِفُ عَنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ انْكِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهَا الذِّئْبُ» بهخدا مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز ندیدم كه فرزندان و خاندان و یارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد، چون پیادگان بر او حمله میافكندند او با شمشیر بدانان حمله میكرد و آنان از راست و چپش میگریختند چنانچه گلهی گوسفند از برابر گرگى فرار كنند.
20 - بحار الأنوار، ج 70، ص 76.
21 - نهج البلاغه، نامهی 31.
22 - نهجالفصاحه، حدیث شماره 630.
23 - مستدركالوسائل، ج 13 ص 31.
24 - مستدرکالوسائل، ج 13، ص 28.
25 - جهت بررسی جایگاه رزق انسان، به کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» از همین مؤلف رجوع فرمایید.
26 - الكافی، ج 2، ص 319.
27 - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 104.
28 - بحارالأنوار، ج 72، ص 127.
29 - سورهی عنکبوت، آیهی 64.
30 - بحار الأنوار، ج 68، ص 267.
31 - سورهی جمعه، آیهی 6.
32 - أمالی المفید، ص 207.
33 - جهت تعمیق بیشتر در موضوع مرگاندیشی به جلد دوم کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» مراجعه فرمائید.
34 - سورهی جمعه، آیهی 7.
35 - سورهی جمعه، آیهی 8.