هنر مردن

اصغر طاهرزاده

ملاک اُنس با حقیقت

خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛(9) به یهویان بگو اگر می‌پندارید كه فقط شما دوستان خدایید و خدا نیز شما را دوست دارد، اگر در ادعای خود صادق هستید، با حركات و سكنات خود نشان دهید كه طالب مرگ هستید در حالی‌كه هرگز به جهت اعمالی كه انجام داده‌اید، چنین تمنایی ندارید و خدا هم به ظالمان عالم است.
خداوند در آیات فوق خطر تفکر یهودی‌گری را متذكر می‌شود که چگونه در عین رعایت آداب دین از نتایج دین که اُنس با معنویات و عالم ابدی است محرومند. می‌فرماید: ای پیامبر! به این مدعیان دینداری بگو اگر شما واقعاً دیندارید و خود را جزء اولیاء الهی می‌دانید، باید خدا را دوست داشته باشید و اگر دوست و عاشق خدا هستید، باید دوستدار ملاقات با او باشید و ملاقات با خدا از راه مرگ تحقق كامل می‌یابد، پس باید مرگ را دوست داشته باشید و از آن فرار نكنید، زیرا مرگ، شرایط حضور بهتر انسان را در محضر حضرت حق فراهم می‌کند و انسان بدون حجاب‌هایی که در زندگی دنیایی گرفتار آن بود با خدا ملاقات می‌کند.
عالم قیامت نسبت به دنیا دارای درجه‌ی وجودی شدیدتری است و به همان اندازه بهتر می‌تواند مظهر اسماء الهی باشد. با توجه به این امر، اگر کسی طالب خدا باشد نه تنها از مرگ هراسی ندارد بلکه طالب آن است و به عنوان یک مطلوب به آن می‌نگرد. با تدبّر در آیه‌ی «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقِین»؛ می‌فهمیم نگاه ما باید به زندگی تا کجا باشد و به واقع اگر دوستدار خدا هستیم و حقیقت را در جایی بالاتر از زندگی دنیایی جستجو می‌کنیم، مثل انسان منتظری که چشم او به در خانه است تا در گشوده شود و کسی که انتظارش را می‌کشید ملاقات کند، باید در تمنای مرگ به‌سر ببریم، چون می‌دانیم در زیر سایه مرگ به دیدار معبود خود نایل می‌گردیم و لذا حركات و سكناتمان را طوری تنظیم می‌کنیم که هرگز شائبه‌ی فرار از مرگ در آن پدیدار نگردد، بلكه برعكس علاقمندی به مرگ از آن پیدا باشد.
در ادامه‌ی آیه خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: به یهودیان بگو: شما هرگز تمنّا و آرزوی مرگ ندارید، زیرا به گونه‌ای زندگی‌كرده‌اید كه نتیجه‌ی آن جز گریز از مرگ نمی‌تواند باشد. اگر زندگی شما دینی است باید مناسبات شما طوری باشد که همت‌هایتان در راستای فرار از مرگ نباشد، بلكه باید در عین آن که زندگی می‌كنید و وظایف خود را انجام می‌دهید نوع رویکرد شما رویکرد کسی باشد که مرگ‌دوست است و مرگ را همچون كابوسی در كنار زندگی تصور نمی‌کند که همه‌ی تلاش‌هایش صرف نمردن باشد. می‌فرماید: «وَلَا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»؛ هرگز تمنای مرگ ندارید چون اعمالتان برای هرچه بیشتر در دنیا ماندن شکل گرفته و برای ماندنِ بیشتر تصمیم گرفته‌اید. زندگی را به گونه‌ای تنظیم كرده‌اید كه هرگز نمی‌توانید طلب و تمنای مرگ را در آن جای دهید و هدف اصلی خود را در ابدیتِ خود دنبال کنید.
حتماً توجه دارید كه اوّلاً؛ مرگ‌دوستی و تمنّای مرگ داشتن به معنای خودكشی و یا بی‌مهری به زندگی نیست ثانیاً؛ مرگ‌دوستی و از مرگ نهراسیدن ربطی به پیر بودن یا جوان‌بودن ندارد، بلكه مربوط به یك «مقام معنوی» در انسان است كه انسان در عالَمی به سر می‌برد که نسبت به مرگ احساس آرامش و امنیت دارد.

مرگ؛ ادامه‌ی زیباتری از زندگی

در قرآن كریم بیش از همه قصه‌ی یهود و توجه دادن به انحرافاتشان ذكر شده است، به این معنی که برای مسلمانان خطر فرو افتادن در آن انحرافات بسیار زیاد است، شاید بتوان گفت بیش از هفتاد درصد سوره‌ی بقره یهودشناسی است. پیامبر(ص) نیز می‌فرمایند: «سَیَكُونُ فِی أُمَّتِی كُلُّ مَا كَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ حَتَّى لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلْتُمُوه »؛(10) به زودی در امت من واقع می‌شود آنچه در بنی‌اسرائیل واقع شد حتی اگر یکی از آن‌ها به سوراخ سوسماری خزیده باشد، شما نیز چنین خواهید كرد. و لذا توجه به اخلاقیات یهود، در واقع توجه به خطری است كه ما را تهدید می‌كند، در نتیجه نیاز است كه به امثال آیه‌ی مورد بحث بیشتر پرداخته شود.
تجربه كرده‌اید كسانی‌كه در طول زندگی خود از مرگ نمی‌ترسیدند و نسبت به آن هراسی به دل راه نمی‌دادند و اساساً مرگ برایشان زندگی بود، بسیار خوب زندگی كردند. یعنی اگر كسی مرگ را خوب بفهمد، آن را ادامه‌ی زیباتری از زندگی می‌داند. این که پیامبران و ائمه(ع) بسیار خوب زندگی كردند، چون مرگ را دشمن زندگی خود نمی‌دانستند بلکه آن را مسیر لقاء الهی می‌دیدند. رسول خدا(ص) در همین رابطه می‌فرماید: «مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ كَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ كَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ»؛(11) هركه دیدار خدا را دوست دارد خدا دیدار وى را دوست دارد و هركه دیدار خدا را ناخوش دارد خدا نیز دیدار وى را ناخوش دارد.

معنی واقعی بصیرت

امام خمینی«رضوان‌‌الله‌‌تعالی‌علیه» و بسیجی‌های تابع ایشان از مرگ نمی‌هراسیدند، به همین جهت خوب زندگی کردند و خوب مردند. تمام بركات زندگی امام خمینی«رضوان‌‌الله‌‌تعالی‌علیه» به جهت آن بود که عالم قیامت را بهتر از دنیا می‌دانستند و در تمام طول زندگی نظرشان به آن طرف بود و در دنیا برای ابدیت خود زندگی می‌کردند. آدم‌های افسرده‌ی بی‌نشاط عموماً کسانی‌اند که از مرگ خوششان نمی‌آید و زندگی را به وسعت ابدیت نمی‌بینند، اگر هم به ظاهر آرزوی مرگ می‌كنند، برای فرار از آن نوع زندگی است که در آن قرار دارند و می‌خواهند از خودشان فرار کنند، نه به خاطر شوق به مرگ. از خود فرار كردن غیر از استقبال‌نمودن از مرگ است.
همچنان که در روایت رسول خدا(ص) ملاحظه فرمودید: هر اندازه که انسان مرگ و لقاء الهی را دوست داشته باشد، خدا هم ملاقات او را دوست خواهد داشت و با ورود به قیامت با چهره‌ی محبت‌آمیز خداوند روبه‌رو می‌شود و لذا به گفته‌ی مولوی می‌توان گفت:
مرگ هر كس ای پسر همرنگ اوست


آینه صافی یقین همرنگ اوست

آن‌كه می‌ترسی ز مرگ اندر فرار


آن زخود ترسانی ای جان، هوش‌دار

پیش تُرک، آیینه را خوش‌رنگی است


پیش زَنگی، آینه هم زنگی است

پس مرگ به خودی خود مشکل‌زا نیست، بستگی به نوع زندگی و نگاه ما به مرگ دارد و اگر یاد مرگ را در منظر خود نگهداریم به تعبیر امام صادق(ع) یاد مرگ حجاب‌های حرص و شهوت را پاره می‌کند و «یحَقِّرُ الدُنْیا»؛(12) و دنیا را در چشم انسان حقیر می‌گرداند و معنی واقعی بصیرت همین است، و چنین انسانی در انتخاب امور زندگی بهترین نوع از انتخاب‌ها را دارد.
با توجه به آیه‌ی مورد بحث که خصوصیات اولیاء الهی را آن می‌داند که مطلوب خود را مرگ قرار داده‌اند و به ابدیت خود بیشتر نظر دارند تا به دنیا، می‌توان نتیجه گرفت كه در تحلیل یك تمدن یا یك فرهنگ و یا جامعه، باید به نوع نگاه و بینش و موضع‌گیری آن تمدن نسبت به مرگ توجه داشت تا به خوبی دریافت آیا آن تمدن یا جامعه در مسیر درستی حركت می‌كند یا نه. از دیدگاه قرآن تمدنی كه مرگ را به عنوان یک مرحله‌ی دوست‌داشتنی در كنار زندگی تلقی نكند، در مسیر حق حركت نمی‌كند و به انتخاب‌های ناصحیحی دست می‌زند که نمونه‌ی بسیار روشن آن را امروز در تمدن غربی می‌بینیم.
قرآن می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ»؛(13) برای آن‌هایی که از مسیر الهی منحرف شدند عذاب دردناکی هست، و علت این که از مسیر الهی منحرف شدند غفلت و فراموشی آن‌ها از مرگ و روز حساب بود.