راه تربیت(نامه 31 نهج البلاغه)

محمد موحدی نژاد

* ضرورت یاد مرگ

68- وَ أَنَّكَ طَرِیدُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِی لاَ یَنْجُو مِنْهُ هَارِبُهُ (وَ لاَ یَفُوتُهُ طَالِبُهُ ) وَ لاَ بُدَّ أَنَّهُ مُدْرِكُهُ
69- فَكُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرٍ أَنْ یُدْرِكَكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ سَیِّئَةٍ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَكَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ فَیَحُولَ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ ذَلِكَ فَإِذَا أَنْتَ قَدْ أَهْلَكْتَ نَفْسَكَ
70- یَا بُنَیَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ اَلْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ وَ تُفْضِی بَعْدَ اَلْمَوْتِ إِلَیْهِ حَتَّى یَأْتِیَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لاَ یَأْتِیَكَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَكَ
71- وَ إِیَّاكَ أَنْ تَغْتَرَّ بِمَا تَرَى مِنْ إِخْلاَدِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا إِلَیْهَا وَ تَكَالُبِهِمْ عَلَیْهَا فَقَدْ نَبَّأَكَ اَللَّهُ عَنْهَا وَ نَعَتْ لَكَ نَفْسَهَا وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَسَاوِیهَا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
300- طَرِیدُ: شكار 301- هاربُهُ: فراركننده آن 302- ما تَهْجُم: به سوی آن می‌روی 303- تُفْضِی: قرار گرفتن در آن 304- أَزْرَكَ: كمر همت 305- فَیَبْهَرَكَ: مغلوب سازد 306- إِیَّاكَ: بر تو باد 307- تَغْتَرَّ: فرورفتن و عدم توجه 308- إِخْلاَدِ: علاقه و وابستگی جاودانه 309- تَكَالُبِهِمْ: هجوم حریصانه 310- نَعَتْ: توصیف كرد 311- تَكَشَّفَتْ: پرده برداشته شده 312- مَسَاوِیهَا: بدی‌هایش

68- سرانجام حتمی
و (بدان) تو رانده شده مرگ هستى (و مرگ پیوسته در تعقیب توست و سرانجام تو را شكار خواهد كرد) همان مرگى كه هرگز فرار كننده اى از آن نجات نمى یابد و هركس را او در جستجویش باشد از دست نمى دهد و سرانجام وى را خواهد گرفت.
69- توبه سریع
بنابراین از این بترس كه مرگ زمانى تو را بگیرد كه در حال بدى باشى (حال گناه) در صورتى كه تو پیش از فرا رسیدن مرگ با خویشتن گفتگو مى كردى كه توبه كنى؛ ولى مرگ میان تو و توبه حایل مى شود و اینجاست كه خویشتن را به هلاكت افكنده اى.
70- بیاد مرگ
پسرم! بسیار به یاد مرگ باش و به یاد آنچه به سوى آن مى روى و پس از مرگ در آن قرار مى گیرى به گونه اى كه هرگاه مرگ به سراغ تو آید تو خود را (از هر نظر) آماده ساخته و دامن همت را در برابر آن به كمر بسته باشى. نكند ناگهان بر تو وارد شود و مغلوبت سازد.
71- دوری از حرص و غرور
و سخت بر حذر باش كه دلبستگى‌ها و علاقه شدید دنیاپرستان به دنیا و حمله حریصانه آنها به دنیا، تو را نفریبد و مغرور نسازد زیرا خداوند تو را از وضع دنیا آگاه ساخته و نیز دنیا خودش از فنا و زوالش خبر داده و بدى هایش را براى تو آشكار ساخته است.

* شناخت دنیاپرستان

72- فَإِنَّمَا أَهْلُهَا كِلاَبٌ عَاوِیَةٌ وَ سِبَاعٌ ضَارِیَةٌ یَهِرُّ بَعْضُهَا بَعْضًا وَ یَأْكُلُ عَزِیزُهَا ذَلِیلَهَا وَ یَقْهَرُ كَبِیرُهَا صَغِیرَهَا نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ
73- وَ أُخْرَى مُهْمَلَةٌ قَدْ أَضَلَّتْ عُقُولَهَا وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَهَا سُرُوحُ عَاهَةٍ بِوَادٍ وَعْثٍ لَیْسَ لَهَا رَاعٍ یُقِیمُهَا وَ لاَ مُسِیمٌ یُسِیمُهَا
74- سَلَكَتْ بِهِمُ اَلدُّنْیَا طَرِیقَ اَلْعَمَى وَ أَخَذَتْ بِأَبْصَارِهِمْ عَنْ مَنَارِ اَلْهُدَى فَتَاهُوا فِی حَیْرَتِهَا وَ غَرِقُوا فِی نِعْمَتِهَا وَ اِتخَذُوهَا رَبّاً فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِهَا وَ نَسُوا مَا وَرَاءَهَا
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
313- كِلابْ: سگ 314- عَاوِیَةٌ: درنده 315- سِبَاعٌ: درندگانی 316- ضَارِیَةٌ: وحشی و بی‌رحم 317- یَهِرُّ: هجوم می‌آورند 318- یَقْهَرُ: مغلوب می‌سازند 319- مُعَقَّلَةٌ: دست و پا بسته 320- مُهْمَلَةٌ: رهاشده 321- رَكِبَتْ: گام نهاده 322- سُرُوحُ: جاده‌های 323- عَاهَةٍ: نامعلوم 324- بِوَادٍ: سرزمین 325- وَعْثٍ: پر آفت 326- رَاعٍ: راهبر، چوپان 327- مُسِیمٌ: چراننده 328- اَلْعَمَى: كوری 329- مَنَارِ: چراغ 330- فَتَاهُوا: بیراهه 331- لَعِبَتْ:‌به بازی گرفته

72- دنیا طلبان درنده
جز این نیست كه دنیاپرستان همچون سگ هایى هستند كه پیوسته پارس مى كنند (و براى تصاحب جیفه اى بر سر یكدیگر فریاد مى كشند) یا درندگانى كه در پى دریدن یكدیگرند، در برابر یكدیگر مى غرند، و زوزه مى كشند، زورمندان، ضعیفان را مى خورند و بزرگ ترها كوچك ترها را مغلوب مى سازند یا همچون چهارپایانى هستند كه دست و پایشان (به وسیله مستكبران) بسته شده (و بردگان سرسپرده آنهایند)
73- شهوت پرستان آواره
و گروه دیگرى همچون حیواناتى هستند رها شده در بیابان (شهوات) عقل خود را گم كرده (و راه هاى صحیح را از دست داده اند) و در طرق مجهول و نامعلوم گام گذارده اند. آنها همچون حیواناتى هستند كه در وادى پر از آفتى رها شده و در سرزمین ناهموارى به راه افتاده‌اند نه چوپانى دارند كه آنها را به راه صحیح هدایت كندو نه كسى كه آنها را به چراگاه مناسبى برساند.
74- دنیای بازی دهنده
(در حالى كه) دنیا آنان را در طریق نابینایى به راه انداخته و چشم هایشان را از دیدن نشانه هاى هدایت برگرفته، در نتیجه در وادى حیرت سرگردانند و در نعمت‌ها و زرق و برق هاى دنیا غرق شده اند، دنیا را به عنوان معبود خود برگزیده، و دنیا نیز آنها را به بازى گرفته است و آنها هم به بازى با دنیا سرگرم شده اند و ماوراى آن را به فراموشى سپرده‌اند.

* واقع نگری

75- رُوَیْداً یُسْفِرُ اَلظَّلاَمُ كَأَنْ قَدْ وَرَدَتِ اَلْأَظْعَانُ یُوشِكُ مَنْ أَسْرَعَ أَنْ یَلْحَقَ
76- وَ اِعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ مَنْ كَانَتْ مَطِیَّتُهُ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهَارَ فَإِنَّهُ یُسَارُ بِهِ وَ إِنْ كَانَ وَاقِفاً وَ یَقْطَعُ اَلْمَسَافَةَ وَ إِنْ كَانَ مُقِیماً وَادِعاً
77- وَ اِعْلَمْ یَقِیناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ وَ أَنَّكَ فِی سَبِیلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ
78- فَخَفِّضْ فِی اَلطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِی اَلْمُكْتَسَبِ فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَبٍ قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَبٍ وَ لَیْسَ كُلُّ طَالِبٍ بِمَرْزُوقٍ وَ لاَ كُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ
79- وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى اَلرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَیْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اَللَّهُ حُرّاً
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
332- رُوَیْداً: اندكی مهلت دادن 333- یُسْفِرُ: برطرف می‌شود 334- اَلظَّلاَمُ: تاریكی 335- یُوشِكُ: نزدیك است 336- اَلْأَظْعَانُ: مسافران به منزل رسیده 337- مَطِیَّتُهُ: وسیله‌اش 338- وَادِعاً: ایستاده و آرام 339- أَمَلَكَ: آرزوی تو 340- جَرَّ: به سوی می‌برد 341- دَنِیَّةٍ: پستی 342- سَاقَتْكَ: برساند تو را
343- اَلرَّغَائِبِ: اهداف 344- لن تَعْتَاضَ: بدست نخواهی آورد 345- حُرّاً: آزاد

75- توجه به منزلگاه آینده
آرام باش (و كمى صبر كن) كه به زودى تاریكى برطرف مى شود (و حقیقت آشكار مى گردد) گویا این مسافران، به منزل رسیده اند (و پایان عمر را با چشم خود مى بینند.) نزدیك است كسى كه سریع حركت مى كند به منزلگاه (مرگ) برسد.
76- مسافران رونده
پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز است، او را مى برند و در حركت است، هرچند خود را ساكن پندارد و پیوسته قطع مسافت مى كند، گرچه ظاهراً ایستاده است و استراحت مى كند.
77- پرهیز از آرزوهای هلاك كننده
و به یقین بدان هرگز به همه آرزوهایت دست نخواهى یافت و (نیز بدان) هرگز از اجلت تجاوز نخواهى كرد (و بیش از آنچه مقرر شده عمر نمى كنى) و تو در همان مسیرى هستى كه پیشینیان تو بودند (آنها رفتند و تو هم خواهى رفت).
78- میانه روی و اعتدال پاینده
حال كه چنین است، در به دست آوردن دنیا زیاده روى مكن و در كسب و كار میانه رو باش، زیرا بسیار دیده شده كه تلاش فراوان (در راه دنیا) به نابودى منجر گردیده (اضافه بر این) نه هر تلاش گرى به روزى رسیده و نه هر شخص میانه روى محروم گشته است.
79- بزرگواری بازدارنده
نفس خویشتن را از گرایش به هر پستى گرامى دار (و بزرگوارتر از آن باش كه به پستى‌ها تن در دهى) هرچند گرایش به پستى‌ها تو را به خواسته هایت برساند، زیرا تو هرگز نمى توانى در برابر آنچه از شخصیت خود در این راه از دست مى دهى بهاى مناسبى به دست آورى و برده دیگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است.

80- وَ مَا خَیْرُ خَیْرٍ لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِشَرٍّ وَ یُسْرٍ لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِعُسْرٍ وَ إِیَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَایَا اَلطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ اَلْهَلَكَةِ
81- وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَكُونَ بَیْنَكَ وَ بَیْنَ اَللَّهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قِسْمَكَ وَ آخِذٌ سَهْمَكَ وَ إِنَّ اَلْیَسِیرَ مِنَ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ اَلْكَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ
82- وَ تَلاَفِیكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِی اَلْوِعَاءِ بِشَدِّ اَلْوِكَاءِ وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْكَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدِ غَیْرِكَ
83- وَ مَرَارَةُ اَلْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ اَلطَّلَبِ إِلَى اَلنَّاسِ وَ اَلْحِرْفَةُ مَعَ اَلْعِفَّةِ خَیْرٌ مِنَ اَلْغِنَى مَعَ اَلْفُجُورِ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
346- لاَ یُنَالُ: به دست نیاید 347- تُوجِفَ: ببرد 348- مَنَاهِلَ: آبشخورها مَطَایَا: مركب‌ها 349- فَتُورِدَكَ: بیندازد تو را 350- سَهْمَكَ: اندازه تو
351- تَلاَفِیكَ: جبران برای تو 352- فَرَطَ: از دست دادن 353- صَمْتِكَ: سكوت تو 354- اَلْوِعَاءِ: مشك 355- اَلْوِكَاءِ: دهانه مشك 356- مَرَارَةُ: تلخی ناامیدی 357- اَلْعِفَّةِ: پاكدامنی

80- دوری از طمع هلاك كننده
آن نیكى كه جز از طریق بدى به دست نیاید نیكى نیست و نه آن آسایش و راحتى كه جز با مشقت زیاد (و بیش از حد) فراهم نشود. بپرهیز از اینكه مركب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاكت بیندازند.
81- خداوند نعمت دهنده
و اگر بتوانى كه میان تو و خداوندت، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنین كن، زیرا تو (به هر حال) قسمت خود را دریافت مى كنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار كمى كه از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زیادى كه از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت‌ها (حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد) از ناحیه خداست.
82- سخن آزاردهنده
(فرزندم!) جبران آنچه بر اثر سكوت خود از دست داده اى آسان تر از جبران آن است كه بر اثر سخن گفتن از دست مى رود، و نگه دارى آنچه در ظرف است با محكم بستن دهانه آن امكان پذیر است و حفظ آنچه در دست دارى، نزد من محبوب تر از درخواست چیزى است كه در دست دیگرى است.
83- پرهیز از تقاضای خواركننده
تلخى یأس (از آنچه در دست مردم است) بهتر است از دراز كردن دست تقاضا به سوى آنها و درآمد (كم) همراه با پاكى و درست كارى بهتر از ثروت فراوان توأم با فجور و گناه است.

84- وَ اَلْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ وَ رُبَّ سَاعٍ فِیمَا یَضُرُّهُ مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَرَ
85- قَارِنْ أَهْلَ اَلْخَیْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ اَلشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ بِئْسَ اَلطَّعَامُ اَلْحَرَامُ وَ ظُلْمُ اَلضَّعِیفِ أَفْحَشُ اَلظُّلْمِ إِذَا كَانَ اَلرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ اَلْخُرْقُ رِفْقاً
86- رُبَّمَا كَانَ اَلدَّوَاءُ دَاءً وَ اَلدَّاءُ دَوَاءً وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَیْرُ اَلنَّاصِحِ وَ غَشَّ اَلْمُسْتَنْصَحُ وَ إِیَّاكَ وَ اَلاِتِّكَالَ عَلَى اَلْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ اَلنَّوكىَ
87- وَ اَلْعَقْلُ حِفْظُ اَلتَّجَارِبِ وَ خَیْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ بَادِرِ اَلْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً لَیْسَ كُلُّ طَالِبٍ یُصِیبُ وَ لاَ كُلُّ غَائِبٍ یَئُوبُ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
358- مَرْءُ: انسان 359- رُبَّ: چه بسا 360- سَاعٍ: تلاش كننده 361- أَكْثَرَ: پرحرفی می‌كند 362- أَهْجَرَ: سخن ناروا و به معنای زیاد 363- قَارِنْ: نزدیك شو 364- بَایِنْ: جدا شو 365- تَبِنْ: جداشوی 366- خُرْقاً: درشتی كردن 367- دَاءً: درد 368- غَشَّ: دغل كار 369- اَلْمُسْتَنْصَحُ: نصیحت كننده 370- اَلاِتِّكَالَ: تكیه كردن 371- اَلْمُنَى: آرزوها 372- بَضَائِعُ: سرمایه 373- اَلنَّوكىَ: احمق‌ها 374- جَرَّبْتَ: تجربه‌ها 375- یَئُوبُ: باز نمی‌گردد 376- بَادِرِ: غنیمت شمار

84- حقایق با دقت بیننده
و انسان اسرار خویش را (بهتر از هر كس دیگر) نگه دارى مى كند و بسیارند كسانى كه بر زیان خود تلاش مى كنند. كسى كه پرحرفى كند سخنان ناروا و بى معنا فراوان مى گوید. هر كس اندیشه خود را به كار گیرد حقایق را مى بیند و راه صحیح را انتخاب مى كند.
85- همراهی نیكوكاران
به نیكوكاران و اهل خیر نزدیك شو تا از آنها شوى و از بدكاران و اهل شر دور شو تا از آنها جدا گردى. بدترین غذاها غذاى حرام است و ستم بر ناتوان زشت ترین ستم هاست. در آنجا كه رفق و مدارا سبب خشونت مى شود خشونت مدارا محسوب خواهد شد.
86- بیماری‌های شفادهنده
چه بسا داروها سبب بیمارى گردد و چه بسا بیمارى هایى كه داروى انسان است، گاه كسانى كه اهل اندرز نیستند اندرزى مى دهند و آن كس كه (اهل اندرز است و) از او نصیحت خواسته شده خیانت مى‌كند. از تكیه كردن برآرزوها برحذر باش كه سرمایه احمق‌ها است.
87- تجربه‌های اندرزدهنده
عقل، حفظ و نگهدارى تجربه هاست و بهترین تجربه هاى تو آن است كه به تو اندرز دهد، فرصت را پیش از آنكه از دست برود و مایه اندوه گردد غنیمت بشمار. نه هركس طالب چیزى باشد به خواسته اش مى رسد و نه هركس كه از نظر پنهان شد باز مى گردد.