اول) اهمیت و ارزش
1- هستی برای بشر
ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای انسان، خداوند میفرماید: «خَلَقَ لَكُم»(1) برای شما خلق کردم. «سَخَّرَ لَكُمُ»(2) در تسخیر و اختیار شما قرار دادم. «مَتاعاً لَكُم»(3) جهت بهرهبرداری شما قرار دادم. خورشید و آسمان و دریاها، هستی برای بشر است.
2- بشر هم برای عبادت است
قرآن میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(4) من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینكه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)!
خوراک و پوشاک و مسکن سه اصل مشترک انسان و حیوان است، انسان برای اینها آفریده نشده است، بلکه به عکس دنیا و نعمتهای بیشمار آن برای انسان است، پس هستی برای بشر است تا بشر قدمی بالاتر از حیوانها بر دارد، و آن عبادت است.
3- عبادت هم برای تقواست
خداوند درقرآن میفرماید:
«اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون »(5) پروردگار خود را پرستش كنید آن كس كه شما، و كسانى را كه پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزكار شوید.
پس هستی برای بشر و بشر برای عبادت و عبادت برای تقوا و تقوا تربیت صحیح است.
4- اول معلم و مربی خداست
«الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (6) خدای رحمان معلم است علم برای خداست. و در آیه دیگر: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» حمد خدایی را که مربی عالمیان است.
5- جبرئیل معلم است
«عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوى »(7) آن كس كه قدرت عظیمى دارد [جبرئیل امین ] او را تعلیم داده است .
6- بعثت انبیاء برای تربیت انسان است
قرآن میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(8) خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى كه در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بیاموزد. پیغمبر(ص) فرمود: «بِالتَّعْلِیمِ أُرْسِلْتُ»(9) من مبعوث شدم برای این كه به مردم آموزش دهم.
دوم) اهداف؛
1- شکوفا شدن استعدادها
2- کنترل غرائز
3- هماهنگی با جامعه
4- رسیدن و اشباع خواستههای فطری
5- اصلاح روابط
رابطه انسان: با خداوند، با خود، با مردم، با تاریخ و با طبیعت.
مثلاً: - رابطه انسان با خود، مثل؛ حفظ چشم و تن و بدن.
- رابطه انسان با خدا؛ مثل نماز.
- رابطه با خلق؛ مثل پدرو مادر، همسایه، شاگرد، معلم، شریک.
- رابطه با تاریخ؛ تاریخ پیشینیان و پیشکسوتان.
و خلاصه اینکه؛ تربیت دینی همه اهداف فوق را در بردارد تا انسان از هوسها به حق، و از شرک به توحید، و از تفرقه به وحدت و از کدورت به صفا واز تنگ نظری به سعه صدر و از کینه به گذشت و از غفلت به توجه برسد، که قرآن میفرماید:
«یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(10) خروج از ظلمت به نور. از ظلمت جهل به نور علم و از ظلمت کینه به نور وحد و صفا و...
سوم) آثار تربیت الهی
1- عزت
زمانی که میگوئیم: «الْحَمْدُ لِلَّه»(11) ستایش مخصوص خداست. دیگر بله قربانگوی هر کس و ناکس نمیشویم.
امام حسین(ع) هم در سخنان خود در قیام عاشورایی بعد از حمد و ثنا و ستاش خداوند، میفرماید: «هیهات منّا الذله، والموت اولی من رکوب العار»
«إِیَّاكَ نَعْبُدُ»(12) فقط تو را میپرستم، در مقابل تو رکوع و سجده میکنم و سر به خاک میسایم، بنده تو، نه بنده زور، نه بنده شرق، نه بنده غرب. «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» ایستادن و نشستنم به حول و قوه تو است. اینجا بدمستی معنا ندارد، وقتی انسان بنده خدا شد، خودش را به خدا واگذار کرده و اطاعت از او مطلوب است.
2- عبادت
خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ»(13) اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنید آن كس كه شما، و كسانى را كه پیش از شما بودند آفرید.
عبادت سازنده و تربیت کننده است، کلماتش، حرکاتش، نظم، نظافت، رعایت حق الناس، استقلال، اتحاد، هدف واحد، ایستادگی، تغذیه، رعایت بهداشت، تقوا، دوری از کبر و غرور، ورزش، فریاد، و... از آثار نماز و عبادت است.
مسجد، پایگاه تربیت است، مسئولین متعهد و خدوم نظام و انقلاب ما کسانی هستند که در مسجد تربیت شدهاند.
3-الگو شدن
یکی از دعاها و درخواستهای تربیت شدگان الهی این است که:
«وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»(14) و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان .
انسانهای باتقوا بندگان خوب خدا هستند، آرزو دارند در جهت تربیت، اصلاح، رشد و ترقی جامعه الگو و رهبر دیگران باشند.
4- فرو بردن خشم
خداوند درباره اخلاق انسانهای تربیت شده در قرآن میفرماید: «وَ الْكاظِمینَ الْغَیْظَ»(15) (مؤمنان کسانی هستند که به هنگام خشم) خشم خود را فرو مینشانند.
«وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ»(16) و زمانی که (از دست دیگران) خشمناک میشوند، میبخشند.
قرآن در داستان دو فرزندان حضرت آدم(ع)، (هابیل و قابیل) میفرماید: زمانی که یکی از آنها (قابیل) به برادرش (هابیل) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت، برادرش (هابیل) در جواب او گفت:
«لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَكَ لِتَقْتُلَنی ما أَنَا بِباسِطٍ یَدِیَ إِلَیْكَ لِأَقْتُلَكَ»(17) اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من هرگز برای کشتن تو دست نمیگشایم، این معنای تربیت الهی است.
5- احسان و نیکی به والدین
قرآن میفرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصیرُ»(18) و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كردیم مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه اى را متحمّل مى شد)، و دوران شیرخوارگى او در دو سال پایان مى یابد (آرى به او توصیه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت (همه شما) به سوى من است! و در آیه دیگر میفرماید:
«وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»(19)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیكى كنید!
6- شدت و خشم با دشمن
-«أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» (20) در برابر كفّار سرسخت و شدید هستند.
-«لیغیظ بهم الکفار» (21) این براى آن است كه كافران را به خشم آورد.
7 - تواضع
سیره پیغمبر(ص) درجلسات این بود که به صورت دایره مینشستند، یكی وارد شد متوجه نشد كه كدام یک پیغمبر است، گفت: «أَیُّكُمْ رَسُولُ اللَّهِ»(22) كدام یك از شما پیغمبر است.
خداوند در باره تواضع پیامبر(ص) میفرماید:
«وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفینَ»(23) من (در بین شما) تكلّف ندارم (و راحت معاشرت میکنم).
8- عشق و نشاط
خداوند در جهت امتحان و آزمایش به بنیاسرائیل فرمود: گاوی را ذبح کنند، بهانه کردند که چه رنگی باشد؟ زرد، چه سن باشد؟ نه پیر باشد و نه جوان، پیغمبرشان را خیلی اذیت كردند، برای این خاطر میگویند: بهانههای بنی اسرائیلی بالاخره ذبح کردند ولی قرآن میفرماید:
«قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما كادُوا یَفْعَلُونَ» (24)كشتند ولی انگار نكشتند. چرا؟ برای اینكه با رغبت و میل نبود.
- درباره کسانی هم که بارغبت زکات نمیدهند، میفرماید:
«وَ هُمْ كارِهُونَ» (25) باکراهت زکات میدهند.
- در قرآن دو مرتبه داریم كه «وَ هُمْ كُسالى » (26)یعنی آنها با كسالت نماز میخوانند، نماز با كسالت مورد انتقاد است.
امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی به درگاه خداوند میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ» (27)به خدا پناه میبرم از بینشاطی!
9- دلسوزی و محبت
حدیث داریم: افراد از حضرت زهرا(س) سئوال میكردند، حضرت بارها با صبر و حوصله، محبت ودلسوزی جواب میدادند، طرف اظهار خجالت و شرم میکرد، حضرت میفرمود: هر یک دفعه که تکرار میکنم ثواب بیشتری میبرم. قرآن هم گاهی مطلب را در قالبهای گوناگون بیان میفرماید:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا» (28){ما در این قرآن} براى مردم از هر چیز نمونه اى آوردیم.
10- عدالت خواهی
عقیل برادر حضرت علی(ع) گفت: یا علی من برادر تو هستم تو هم رئیس حكومت اسلامی هستی، عیال وار هستم، چند كیلو گندم و جو بیشتر به ما بده، حضرت آهنی داغ كرد و از عقیل خواست دستش را بگذارد، بعد فرمود همانطور كه تو از آهن داغ میترسی من هم از آتش جهنم میترسم، چرا که بیت المال حق همه مردم است.