مقدمه
باسمه تعالی
1- گفتگو از حضرت صاحبالزمان(عج) به نحو صحیح و با تصور واقعی، موجب آمادگی برای انتظار حقیقی و تحقق آن و در نتیجه ظهور با برکت حضرت میشود و لذا بر هر مسلمان معتقد به وجود و ظهور آن حضرت لازم است که در راستای معرفی صحیح فرهنگ مهدویت و انتظار، هیچگونه کوتاهی به خود راه ندهد.
2- فروپاشی کمونیسم و سقوط لیبرالیسم در درة ابتذال و خودکامگی امپریالیسم، دفتر تمامی تئوریهای سیاسی اجتماعی را که مدعی اصلاح آیندة بشر هستند فرو بست و به همین جهت قرن اخیر را قرن فقر تئوریها میدانند و معتقدند هرگز بشر تا این اندازه دچار ضعف تئوری نبوده است، زیرا دیگر حرفی برای گفتن ندارد، و این است که بهخوبی احساس میشود اگر بشریت به خود آید زمینه برای ظهور حجت خدا (عج) فراهم است. غفلت از معرفت و تصور صحیح از حجّت حی خداوند(عج)، موجب در پردهشدن آن حضرت و عامل ادامة سرگردانی جهان خواهد بود. حال چه این غفلت به جهت ضعف تئوریک باشد، و چه به جهت انحراف از موضوع، و تقلیلدادن مطلب در حدّ جشن پانزده شعبان. و بهواقع اگر تا این حدّ از نظر معرفتی از موضوع مهدویت وانتظار غفلت نمیشد، وضع مسلمین تا این اندازه بحرانی نبود و تنها چارة نجات جهان در حال حاضر رویآوردن و آویختن به دامن حجّتی است که به تمامی در برابر حجّتهای غیر الهی و غیر حقیقی میایستد، و از تمامیت فرهنگ معنوی حمایت میکند.
3- کتاب حاضر سعی دارد با توجه به نکات فوق؛ اولاً: به کمک متونِ آیات و روایات مربوطه تصور صحیحی نسبت به نقش حضرت حجت(عج) ارائه دهد. ثانیاً: با نظر به انقلاب اسلامی به عنوان دورة گذار از وضع موجود جهان به وضع مطلوب، نظرها را متوجه تمدن اسلامی نماید تا مسئله انتظارِ فرج هرچه کاربردیتر وارد زندگی امروزین مسلمانان گردد و فعالیت نسل جوان به جای فروافتادن در ظلمات روزمرّگی آخرالزمان، به زندگی فعّال منتظران پیوند بخورد.
4- سخنران محترم در دو مبحث از این کتاب به شرح و تبیین فرازهایی از دعای ندبه پرداخته تا بتواند نمونههایی از فرهنگ انتظار و نتایج آن را در حین بحثِ خود روشن کند و این کار غیر از کاری است که در شرح بر دعای ندبه تحت عنوان «دعای ندبه؛ نظر به فردایی نورانی» انجام داده، زیرا که در شرح دعای ندبه موضوعْ از زاویة دیگری مورد بررسی و پیگیری قرار گرفته و سعی در رعایت انسجام کلی دعا و توجه به پیام کلی آن میباشد.
5- پس از تدوین کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» در رابطه با «براهین وجود و چگونگی حضور و ظهور حضرت حجت(عج) در هستی» مجموعة مباحثی که در این کتاب پیش رو دارید سخنرانیهای استاد در رابطه با«تبیین مقام واسطة فیضبودن وجود مقدس حضرت صاحبالامر(عج)» است که از نوار پیاده شده و پس از تکمیل مباحث توسط خود ایشان، به صورت کتاب حاضر خدمت عزیزان عرضه می داریم، باشد که إنشاءالله درآینده بتوانیم در موضوع مهدویت از زاوایای دیگر کتابهایی را خدمت عزیزان عرضه نماییم.
روش ما در ویراستاری کتاب
شاید در ابتدا انتظار عزیزان این باشد كه مباحث كتاب به صورت یك مقالة علمی كه عموماً هم معمول است، ارائه شود. ولی همچنانكه ملاحظه مینمایید به دلایل زیر تلاش شده است در ویراستاری متنِ كتاب فضای گفتاری آن حفظ شود.
1- فرق متون دینی با مقالههای صرفاً علمی این است كه متون دینی - از جمله این كتاب- باید علاوه بر آنكه جنبة اطلاعرسانی داشته باشد، جنبة حضوری و بازیگرانة مخاطب خود را نیز حفظ كند، زیرا هدف دین تربیت انسان است و نه آموزش او، و جایگاه باورهای دینی قلب انسان است و نه ذهن او. در این روش است كه انسان، متذكر و متأثر میگردد و مطالب دینی، او را در تغییر رفتار یاری میكند، و لذا باید ارتباط حضوری متون دینی با مخاطب خود حفظ شود و آنچه توسط سخنران در حالت حضور بیان شده است با همان حال و هوا به صورت نوشتار در آید تا همان سیر و سفر حضوری در قلب خواننده محقق گردد.
2- در دریافت حصولی از واقعیات به هیچوجه پیوندی میان ما و واقعیات برقرار نمیشود و آنهایی كه عادت كردهاند در حدّ آگاهی از واقعیات، متوقف شوند انتظار دارند در موضوعات مورد بحث یك مقالة شُسته و رُفته خدمتشان عرضه شود، ولی ما تلاش میكنیم عقل و قلبِ مخاطب، در محضر خودِ حقیقت قرار گیرد و از پرتو مقدس آن بهرهمند گردد و این كار با علم حصولی نسبت به حقایق مقدس، ممكن نیست. آری «زِگوهر سخنگفتن آسان بود» ولی آن را یافتن و در حضور آن قرارگرفتن و از تَلَؤلؤِ آن بهرهمندگشتن راه دیگری میخواهد، آنهم راهی كه بس طولانی است، راه سیر از مفهومِ وجود، به سوی خودِ وجود، راهی كه عارف در وصف آن میگوید:
رهرو منزل عشقیم و زسر حدّ عدم
تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمدهایم
3- خصوصیات متون دینی میطلبدكه یك نحوه «از خویش برون آمدن» را درپی داشته باشد، تا عزم عمل در خواننده شعلهور شود كه گفت:
شهر خالی است زعشاق، بود كز طرفی
مردی از خویش برون آید و كاری بكند
4- متون بزرگ دینی كه منشأ تحول در اقوام و ملل شده و میشود چیزی جز مخاطبه و محاوره گوینده با خواننده نیست، آنهم با ارائه انبوه مثالها. مسلّم مولوی بنا ندارد در مثنوی و یا در دیوان شمستبریزی اطلاعات خود را با خواننده در میان بگذارد، بلكه تلاش او این است كه راهی در مقابل مخاطب خود بگشاید و لذا نمیتواند به نحوة دیگری غیر از نحوهای كه مثنوی یا دیوان شمس را ارائه داده است، سخن بگوید و اگر حسامالدینچلپی آن سخنان را مینویسد، حالت مخاطبه و محاورة آن را نیز حفظ میكند، و به همان اندازه كه انسان دارای ابعاد گوناگون و تو در توست، باید مولوی هم كه انسان را مخاطب خود قرار داده است تو در تو حرف بزند، هرچند تصور بعضی در ابتدای امر این باشد كه مثنوی نظم ندارد و مولوی پراكنده سخن گفته است؛ مگر انسان سنگ است كه یك وجه داشته باشد و عقل و خیال و عاطفه و فطرت او هركدام بر دیگری تنیده نباشد؟
حتماً مستحضرید كه تفسیر قیّم المیزان نیز حاصل محاوره و مخاطبة علامهطباطبایی(ره) با شاگردان خاص ایشان در شبهای جمعه در منزلشان و روزهای چهارشنبه در مدرسة حجت بود و حضرت علامه(ره) حاصل آن مخاطبه و محاوره را با وسعت بیشتر تدوین نمودند و همین موجب میشود كه در خواندن آن تفسیر گرانقدر حالت حیات و «از خویش برون آمدن» در خواننده ایجاد شود.
از همه مهمتر خود قرآن است كه سراسر محاوره و مخاطبه با خوانندة خود است و آنهم محاورهای با ابعاد گوناگون و شخصیتِ تو در توی انسان، انسانی كه عقل و خیال و عاطفه و فطرت او تماماً بر هم تنیده شده است، به طوری كه هركس میخواهد با قرآن به عنوان یك كتاب علمی صِرف برخورد كند - و نه كتابِ به باوركشیدن روح و قلب انسان- ممكن است سؤال كند كه چرا مثلاً داستان حضرت موسی(ع) را اینهمه پراكنده و هر وَجه آن را در جایی گفته است؟ از نظر چنین فردی شاید قرآن نظم یك مقالة علمی را نداشته باشد، ولی اگر متوجه شد قرآن كتاب تربیت است و هرلحظه با تمام ابعاد انسان سخن میگوید و در مثال حضرت موسی(ع) در هر موقعیتی وجهی را پیش میكشد كه مربوط به همان وجه مخاطَب قرآن است و بقیة وجوه در فضای محاوره و مخاطبهای دیگر باید به میان آید، میفهمد كه قرآن به اندازة انسان منظم است.
5- این كتاب مجموعهای از سخنرانیهای استاد طاهرزاده است كه به صورت نوشتار درآمده و ایشان پس از بررسی، حذف و اضافاتی را اِعمال نموده تا خوانندگان محترم بتوانند بیشترین استفاده را ببرند و لذا چون بعضاً مطالب مفصلی به بحث اضافه شده است ممكن است در هنگام مطالعة كتاب احساس شود حالت سخنرانیبودن بحث تغییر كرده است، كه از آن گریزی نیست. ولی به طور كلی چون معتقدیم هدف متون دینی تربیت انسان است و نه صرفاً آموزش او و جایگاه تربیت قلب است و نه ذهن، سعی شده است تا حدّ امكان فضای محاورهای آن محفوظ بماند.
گروه فرهنگی المیزان
مقدمه مؤلف
1- انسانهای هوشیار و متوجه سنن الهی به کمک ابواب گشودة خداوند و واسطههای فیض ربّانی، از بندهای پیچیدهشده بر قلب و ذهن و زبان خود میرهند و وارد مجلس اُنس با خدا میشوند و از پایگاه بصیرت توحیدی، زندگی و تاریخ را تحلیل نموده و عمل خود را بر آن اساس شکل میدهند و تاریخ جدید جهان را شروع مینمایند، و لذا ضرورت توجه به واسطة فیض عالَم، یعنی حضرت صاحبالامر(عج)، ضرورتی است که غفلت از آن، غفلت از همة زندگی در ابعاد فردی و اجتماعی است.
2- در مورد فرهنگ مهدویت؛ انسان از غنای منابع و فقر تدبّر و تأمل در آن آثار، در شگفت میماند. به واقع فرهنگ مهدویت که گوهر اصلی دینداری در عصر غیبت است و شیعه افتخار توجه به آن را به نحو خاص برای خود حفظ کرده، میطلبد که با آن با دقت و تعمق برخورد شود و از این طریق برکات فوقالعادهای برای امروز و فردای خود به دست آورد و پایههای تمدن اسلامی را بنیان نهاد.
3- معرفت به مقام امامی که تجلی جامع اسماء حُسنای الهی و آیت غیبالغیوب پروردگار و خاتم اوصیاء و کعبة آمال همة انبیاء و اولیاء و واسطة فیض خدا است، و بدون او هستی در هم میریزد(1) و زمین اهلش را فرو میبرد، چرا باید اینچنین ساده مطرح باشد که مجبور باشیم برای طرح چنین عقیدهای بزرگ در موضع دفاعی قرار گیریم؟ و دشمنان این عقیده تصور نمایند حرفی برای گفتن دارند.
4- گویا شیطان همة سوارهنظام و پیادهنظام خود را بسیج کرده تا این حقیقت بزرگ به فراموشی سپرده شود، چرا که مرگِ او با ظهور حضرت(عج) رقم خورده است. شیطان از خداوند تا روز قیامت مهلت میخواهد، ولی خداوند تا روز «معلوم» به او مهلت میدهد. «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِینَ* إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»(2) امام صادق(ع)؛ « یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » را عصر ظهور معرفی میکنند.(3) پس عصر ظهور، عصرِ شکستن شیشة عمر شیطان است. از همین رو؛ شیطان سرسختترین دشمن امام زمان(عج) بهشمار میرود و تمام تلاش او برای تخریب این حقیقت بزرگ و به تأخیر انداختن ظهور آن حضرت است، و لذا شیعیان باید برای مقابله با شیطان و اعوان وانصار او به منطق عقل و نقل معتبر مجهز گردند تا به خوبی شرایط ظهور آن وعدة بزرگ خدا را محقق نمایند.
5- در موضوع مهدویت یک کار؛ طرحِ متون روایی بسیار ارزشمندی است که وجود مقدس حضرت ولیعصر(عج) را مطرح میکند - اعم از روایات مربوط به وجود مقدس آن حضرت، یا روایات مربوط به چگونگی و شرایط ظهور آن حضرت - و کار دیگر؛ تحلیل در مورد آن متون و روشننمودن جایگاه حضرت از نظر روایات است، که این کتاب در عین نظر به کار اول، بیشتر کار دوم را بهعهده گرفته است، زیرا تدبّر و تحلیل در متون روایی و ادعیة مربوطه موجب میشود حقانیت و عظمت جایگاه معرفتی آن ادعیه و روایات هر چه بیشتر برای ما روشن شود و با امیدواری بیشتر به آنها تکیه کنیم.
6- بیش از سه دهه است که غرب با استعداد شیطانی خود متوجه مسأله مهدویت شده است و برای به انحرافکشیدن آن از طریق منابع و روایات مسیحی و یهودی و از جمله مطالعات اسلامی، تلاش پیگیر نموده است، و عملاً با تأسیس صدها سایت و ساخت فیلم و انتشار کتاب، در صدد است موضوع مهدویت را به حجاب ببرد و با بازداری مردم برای رسیدن به بلوغ معنوی، برای ادامة حیات شیطانی خود، ظهور حضرت را به تأخیر میاندازد و اینجاست که منتظران واقعی باید همة همت خود را جهت خنثیکردن آن حیلهها بهکار گیرند و به کمک ائمه معصومین(ع)، تصور صحیح و مؤثری از مهدویت و فرهنگ انتظار داشته باشند تا إنشاءالله در عین دفع ظلمات آخرالزمان، هرچه زودتر از برکات ظهور آن حقیقت بزرگ برخوردار شویم.
7- توجه درست و دقیق به حجّتِ حی خداوند(عج) به خودی خود احیاء فرهنگی است که میتواند مبانی و صورت فرهنگ مدرنیته را به نقد بکشد و جایگاه تاریخی آن را بهخوبی نمایان کند و این کار از هیچیک از عناصر فرهنگی گذشته و حال بهجز فرهنگ انتظار و مهدویت بر نمیآید و لذا است که با طرح درست مهدویت میتوان با سرعتی غیر قابل تصور از حجاب ظلمات مدرنیته گذشت و جبهة ظهور مقدس حضرت صاحبالامر(عج) را گشود.
8- اگر روزی جامعة ما به درجهای از خودآگاهی تاریخی برسد که از عمق جان تمنّای تجدید حیات فرهنگ ناب محمدی(ص) در آن شعلهور شود، فرهنگ مهدویت و توجه به حضرت مهدی(عج) - به عنوان جان مایة تفکر دینی و شیعی- تنها نقطة اتکاء ما برای برگشت به هویت اصیلمان میباشد و لذا است که عاقلانهترین کار برای نجات جامعه، احیاء هرچه دقیقتر فرهنگ مهدویت است و امید فراوان داریم در این راستا توفیق برداشتن قدمی - هرچند کوچک - نصیب ما بشود. إنشاءالله
طاهرزاده