عوامل ورود به عالم بقیت اللهی

اصغر طاهرزاده

5- عالَم لطف

با ظهور حضرت بقیت الله اعظم(عج) همه چیز غیر از آن خواهد بود که در دنیای مدرنیته هست. حضرت امیرالمؤمنین(ع)در توصیف آن عالَم می‌فرمایند: «لَتَعْطِفَنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ كَمَا تَعْطِفُ الضَّرُوسُ عَلَى وَلَدِهَا»(60) دنیا به ما رو مى آورد مانند ماده‌ی شتر كه به فرزند خود روى مى آورد، آن ماده‌ی شترى كه كمال حمایت را از فرزند خود دارد.
این روایت حکایت از شرایطی دارد که عالَم، عالَم لطف خواهد شد و خدا با اسم لطف با بشر روبه‌رو می‌شود مثل روز عید فطر برای نمازگزاران یا مثل رویارویی خدا با حجاج در مكه و منی و عرفات، با این تفاوت که در آخرالزمان و در عالم بقیت الله غلبه با لطف خدا است ولی در عالم موجود که حجابِ بین انسان‌ها و خدا غلیظ شده غلبه با قهر الهی است، چون انسان‌ها در عالمی به‌سر می‌برند که از بقیت الله جدا هستند و همه چیز طوری به صحنه آمده كه انسان‌ها را از لطف خدا دور كند. اکثراً گرفتار زمان فانی‌اند و از «وقت» محمدی(ص) دور شده‌اند، در بیشتر مناسبات، قهر و عدم وحدت حکم‌فرما است، انسانِ منتظر می‌تواند دریچه‌های عالَمِ لطفِ بقیت اللّهی را بر روی خود و جامعه بگشاید، مشروط بر آن‌که در انتظار حقیقتی قرار گیرد و امام زمان خود را بشناسد.
در عالم بقیت اللّهی و شرایط انتظارِ بقیت الله به این دلیل خدایِ لطف به سراغ انسان می‌آید که انسان حقیقتاً به حق رجوع کرده و از زمان‌زدگی که عین عدم است، فاصله گرفته و به مقام بقاء که عین قرارگرفتن در ذیل سایه‌ی رحمت الهی است، رجوع کرده. هر چقدر انسان به زمان فانی نزدیک شود در بیابانِ دوری از خدا گرفتار خواهد شد و جایی برای تجلی نور لطف و رحمت خدا باقی نمی‌ماند.
خداوند در قرآن در وصف قیامت می‌فرماید: «وَالأمْرُ یَومَئِذٍ ِلله»(61) یعنی امر در آن روز از آنِ خداست. از خودتان نمی‌پرسید مگر هم‌اکنون امر از آن غیر خداست كه می‌فرماید فردا امر از آنِ خداست؟ آری همیشه امر از آن خدا است ولی در دنیا خداوند بعضی امور را به واسطه‌ها و اسباب و اراده‌ی انسان‌ها واگذار می‌کند اما در قیامت واسطه‌ها و اسباب‌در میان نیست و خداوند در وصف آن عالم می‌فرماید: «وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ»(62) وسیله‌ها از انسان‌ها منقطع و برداشته می‌شود. با توجه به این نكته است که گفته می‌شود مقام این عالم، مقام دوری از خداست و هر اندازه حضور خدا شدیدتر شود و حجاب واسطه‌ها و اسباب‌و منیت‌ها رقیق‌تر گردد، حضور خداوند بیشتر می‌شود و عالَمِ بُعد به عالمِ قرب تبدیل می‌گردد. حضرت حق در قیامت ندا می‌کند «لِمَنِ الْمُلْكُ الْیوم؟» امروز ملک از آن کیست؟ خودِ خداوند جواب می‌دهد «لِلّهِ الواحِدِ القَهّار»(63) از آنِ خدای واحد قهار است. به این معنی که در آن شرایط موجودیتی برای کسی نمی‌ماند تا جواب دهد و با تجلی واحد قهار هرگونه واسطه‌ای از میان می‌رود، برعکسِ این دنیا که اجازه داده انسان‌ها با اراده‌های خود عمل کنند ولی باید بدانید به همان اندازه که به خود تکیه کنند از خدا دور می‌شوند. بر این مبناست که می‌توان گفت این دنیا از جهتی، مقامش مقام دوری از خداست و ظرفیت ظهور مالکیت مطلق خدا را ندارد و این در حالی است که در نظام بقیت اللهی انسان‌ها خود را به حاکمیت خدا می‌سپارند و با حاکمیت امام معصوم(عج)، خدا حکومت می‌کند و از این جهت آن عالم یک نحوه نزدیکی به عالم قیامت دارد و درجه‌ی وجودیِ حضور الله در آن عالم نزدیک به درجه‌ی وجودی قیامت است و به اعتباری می‌توان گفت آن عالم مرز بین دنیا و قیامت می‌باشد.
یکی از شاخصه‌های قیامت آن است که خداوند در آن عالم ندا سر می‌دهد «وَامْتازُوا الْیَوْمَ اَیُّهَاالْـمُجْرِمُون»(64) ای مجرمین، امروز از مؤمنین فاصله بگیرید. و این نشان می‌دهد در قیامت نظامی حاکم می‌شود كه نفاق نمی‌تواند حضور داشته باشد و از آن جهت که نظام بقیت اللّهی نیز نظامی است كه در آن نفاق رو سیاه است و مرز بین اشقیا و سُعدا کاملاً جدا است، شبیه قیامت است و به این معنی حضرت گردن شیطان را می‌زنند.(65) شیطان امکان اخلال در نظام بقیت اللّهی را ندارد، همان‌طور که شیطان در برزخ و قیامت فرصت اغوای بندگان را ندارد و از این جهت آخرالزمان یکی از «اَشْراطُ السّاعَة» یعنی از شرط‌های تحقق قیامت می‌باشد، هرچند ممكن است میلیون‌ها سال طول بكشد تا قیامت محقق شود.
آخرالزمان به معنی شكوفائی نهایی همه‌ی حیات دنیایی با خصوصیات خاص خود می‌باشد. خداوند در وصف قیامت در قرآن می‌فرماید: «وَیَوْمَ یَقُولُ كُن فَیَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّوَرِ»(66) قیامت روزی است که خداوند می‌گوید: بشو و می‌شود و این سخن او حق و محقق شدنی است، روزی که در صور دمیده می شود مُلک از آن خدا است. یعنی در آن شرایط صورت لطف خدا همه‌ی عالم را فرا می‌گیرد. حال عده‌ای که به جهت زندگی باطلِ دنیایی نمی‌توانند خود را با آن «وقت» و حال تطبیق دهند خودشان برای خود مشکل ایجاد کرده‌اند. عالم بقیت اللّهی عالم نزدیکی به قیامت است یعنی عالَم نزدیکی به خدایی که بدون اسباب و با «کُنْ» کارها را انجام می‌دهد، حال اگر کسی در عالَم بقیت اللّهی زندگی نکرد، گرفتار واسطه‌ها است و در عالَم دوری از خدا به سر می‌برد، چنین کسی نماز شب خواندنش هم ادامه‌ی همان دوری از خدا است که با غفلت از عالم بقیت الله برای خود ایجاد کرده است.
آن‌کس که در ظلمات آخرالزمان به عشق و انتظارِ نظام بقیت اللّهی زندگی می‌کند روزنه‌ای از فضای نورانیِ عالم بقیت اللّهی در زندگی خود باز نموده و از نسیم جانفزای آن عالم بهره‌مند می‌گردد. در آن حال و «وقت»، فارغ از گذران آینده و گذشته به‌سر می‌برد. مگر قیامت تماماً عالَم آزادی از زمان نیست؟ و مگر آخرالزمان شرط نزدیکی به قیامت نمی‌باشد؟ و مگر ظهور كامل حضرت بقیت الله، در آخرالزمان محقق نمی‌شود؟ پس چگونه آن‌کس که «وقت» ندارد می‌تواند در آخرالزمان در نور بقیت اللّهی به‌سر برد، در حالی که از ظلمتِ سرعت و شتاب، به نور بقاء سیر نکرده‌است؟

6- به سراغ آمدن خدایِ لطف

از خود نمی‌پرسید چرا در حال حاضر جهان اسلام در نشان‌دادن حقایق آسمانی این اندازه ضعیف است؟ چرا آن‌هایی که در آسمان ضعیف نشده‌اند و در زمین ضعیفشان کرده‌اند و مستضعفین‌فی‌الارض هستند، حاکمان زمین نیستند تا زمین را به آسمان متصل کنند؟ چه شرایطی باید فراهم شود تا ضعیف‌شدگانِ در زمین- که در آسمان مورد احترام‌اند- امکان ظهور حقایقی را داشته ‌باشند که اهل زمین از ظلمات به‌در آیند و از بی‌تفاوتی نسبت به حقایق آسمانی دست بردارند؟
خداوند در قرآن می‌فرماید: «و نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی‌الاَرض وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»(67) اراده كرده‌ایم تا منت گزاریم برآن‌هایی كه در زمین ضعیف شده‌اند و آن‌ها را رهبران مردم و وارثان زحمات همه‌ی انبیاء قرار دهیم. می‌فرماید عده‌ای در زمین هستند که ارزش آن را دارند که در معادلات قدرت نقشی اساسی ایفاء کنند ولی فرهنگی در میان است که این‌ها را مستضعف کرده و با این‌که ضعیف نیستند از دایره‌ی تصمیم‌گیری و تأثیرگذاری بر جهان پیرامون خود خارج‌شان نموده‌اند، خداوند می‌فرماید: ما اراده کرده‌ایم ارزش این انسان‌ها را به آن‌ها برگردانیم و آن‌ها را رهبران جهان قرار دهیم. حضرت علی(ع)در مورد آیه‌ی مذکور می‌فرمایند: «هِی لَنَا وَ فِینَا»(68) این آیه برای ما و درباره‌ی ما است و نیز پس از خواندن آن آیه همچنان که عرض شد فرمودند: «لَتَعْطِفَنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى أَهْلِ الْبَیْتِ كَمَا تَعْطِفُ الضَّرُوسُ عَلَى وَلَدِهَا»(69) دنیا به ما رو مى آورد مانند ماده‌ شتری كه به فرزند خود روى مى آورد، آن ماده شترى كه كمال حمایت را از فرزند خود دارد.
خداوند در آیه‌ی فوق می‌فرماید: ما اراده كرده‌ایم در زمان بقیت الله یعنی زمانی که ملاک‌ها دیگر نزدیک به قیامت است و از زمان‌زدگی آزاد است، آن‌هایی كه در منظر اهل زمین مستضعفند حاکمان زمین شوند. اعم از حضرت مهدی(عج)و یا آدم‌های الهی كه در عالم بقیت اللّهی زندگی می‌كنند و منتظر حضرت هستند و معنی و افق انتظار را می‌شناسند و سعی دارند معنی انتظار را به عنوان یک فرهنگ، وارد ادبیات جهان بنمایند. از خودتان نمی‌پرسید چرا در حال حاضر جاهل‌ترین افراد بر بشر حکومت می‌کنند و نقشه‌ها‌ی سیاسی و تربیتی جهان را ترسیم می‌نمایند؟ مبنای چنین سرنوشتی که فعلاً بر بشر جاری شده چیست، چرا خدا با ما قهر كرده است؟ چرا خدای لطف با ما ارتباط ندارد؟ چه كنیم كه خدا سراغ ما را بگیرد؟ چه باید كرد تا امام منتَظَر به سراغ آدم‌ها بیاید؟ در جواب همه‌ی این حرف‌ها می‌خواهم این نکته را عرض کنم که:
تا وقتی زمانِ باقی سراغ انسان نیاید و انسان از زمان فانی، خود را آزاد نكند اصلاً كسی به فكر انقلاب جهانی نمی‌افتد و تا وقتی كسی به فكر انقلاب جهانی نباشد وضع موجود را می‌پذیرد و وقتی وضع موجود پذیرفته شد عالم بقیت اللهی به سراغ ما نخواهد آمد و شرایط حاكم شدن مستضعفان در زمین، فراهم نمی‌گردد.
در کتاب «عالَم انسان دینی» روشن شد انسان به جهت ذات مجردش استعداد آن را دارد كه از گذشته و آینده آزاد شود و در «حال» زندگی كند. همان‌طور که مایلید در نمازِ خود در «حال» باشید؛ و نه گذشته سراغتان بیاید و نه آینده ، فقط خودتان باشید و خدا. چون خدا آزاد از هر زمانی در «حال» قرار دارد؛ همین كه سراغ گذشته و آینده رفتید دیگر در محضر خدا نیست. امیرالمؤمنین(ع)می‌فرمایند:
مافاتَ مَضی وَ ماسَیَأتِی فَاَیْن

قُمْ فَاغْتَنِمِ الفُرصَه بَینَ العَدَمَین

یعنی گذشته كه رفت، آینده هم كه نیامده است، پس در بین دو عدم بپا خیز و آن را غنیمت شمار و از گذشته‌ای که رفته و آینده‌ای که نیامده خودت را نجات بده و «حالِ» بین این دو عدم را از دست نده. این «حال» را مقام بقیت اللّهی می‌گویند همین طور که انسان فقط در ارتباط با خدا در «حال» واقع می‌شود و اگر در «حال» قرار گیرد خدا را در منظر خود می‌یابد و اگر حال را شناخت دیگر گذشته و آینده گرفتارش نمی‌كند. مولوی به صورت شکایت از گرفتاری‌اش در چنگال‌های گذشته و آینده می‌گوید:
عمر من شـد فدیه‌ی فردای من

وای از این فردای نا پیدای من

می‌گوید: این فردا فرداگفتن‌ها عمر من را فانی كرده و همواره نظرم را از حضور در «حال» به ناکجاآباد مشغول کرده است. وقتی فردا فرداگفتن وارد زندگی‌ها شد هرگز زندگی به نتیجه‌ی مطلوب نخواهد رسید. در ادامه می‌گوید:
هین مگو فردا كه فرداها گذشت

تا از این هم نگذرد ایام كَشـت

فردا فرداگفتن بس است، بسیاری از فرداها گذشت و تو هنوز گرفتار فردا هستی. فردا فردا گفتن یا تسویف را رها کن تا بتوانی همین حالا در قیامت و ایامِ کشتِ زندگیِ ابدی قرار بگیری. به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «فَارْفُضِ الدُّنْیَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْكِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَابَ فَتَدَارَكْ مَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِكَ وَ لَا تَقُلْ غَداً وَ بَعْدَ غَدٍ فَإِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ بِإِقَامَتِهِمْ عَلَى الْأَمَانِیِ وَ التَّسْوِیفِ»(70) پس دنیا را ترك كن و بدان كه محبت دنیا انسان را كور و گنگ و كر مى سازد، دوستى دنیا گردن ها را -از سر حقارت- پائین مى آورد، پس از عمرِ باقی‌مانده استفاده كن و نگو فردا و پس فردا، هر کس قبل از شما هلاك شد به خاطر آرزوها و فردا فرداگفتن‌ها بود.
اگر كسی توانست آرام‌آرام به مقام «بقاء» فكر كند و از زمان فانی به زمان باقی بر گردد، اولین قدمِ ارتباط با مقام بقیت اللهی و شناختن ظلمت آخرالزمانی را برداشته و زشتی فرهنگ مدرنیته که سراسر گرفتار زمان فانی است برایش روشن می‌شود و به همین جهت نمی‌توان به هر کسی که ادعا دارد با فرهنگ غربی مخالف است اعتماد کرد مگر آن‌که با عبور از زمان فانی توانسته باشد راهی به مقام بقیت اللّهی در جان خود باز کند. تا كسی نفهمد زمان فانی، عمر او را فانی می‌كند نمی‌تواند زشتی مدرنیته را درست بشناسد و در همان راستا معنی پایان تاریخ را که همان بلوغ بشریت است، نمی‌فهمد.

7- خصوصیات پایان تاریخ

درک پایان تاریخ به عنوان شرایط بلوغ بشریت، به معنای شكوفا شدن همه‌ی استعدادهای عالم و آدم است و هرکس به اندازه‌ای که در طول تاریخ آن شرایط را بشناسد و به آن نظر کند به شکوفایی و بلوغ می‌رسد و در آن حال با انبیاء و اولیاء در طول تاریخ زندگی کرده است. از منظر فرهنگ مدرنیته که متوجه نظام حکیمانه‌ی خداوند نیست، پایان تاریخ، پایان همه چیز است در حالی‌که پایان تاریخ، شرایط ظهور همه‌ی آن چیزهایی است که امکان ظهور در زمین را داشته‌اند و حجاب زمان مانع ظهور آن‌ها شده است و به همین جهت مرحله‌ی اصلی تاریخ در آخرالزمان ظهور می‌کند و هرکس به آن نظر کند با اصل زندگی زمینی مرتبط است و به تعبیر امام باقر(ع)گویا با مهدی(ع)زندگی می‌کند.(71)
تمام آرزوی فردی و اجتماعیِ هر انسانی، ظهور وجود مقدس امامی است که شرایط آخرالزمان را به همراه می‌آورد و مقامش مقام بقیت الله اعظم است و جهان را به حالت بقیت اللهی می‌کشاند.
عنایت داشته باشید مقام بقیت الله(عج) مقامی است كه امام صادق(ع)آرزوی درک آن را دارند و می‌فرمایند: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیَّامَ حَیَاتِی »(72) اگر او را درک کنم تمام عمر در خدمتش قرار می‌گیرم. زندگی در پرتو نور بقیت اللّهیِ حضرت مهدی(عج) نهایت اُنس با خدا را فراهم می‌سازد و در چنین بستری است که امامان رجعت می‌کنند و به نور بقیت الله، عالم را مدیریت می‌نمایند.