جایگاه مباحث قرآنی لُبّ المیزان
1- آنچه توجه به تفسیر المیزان را برای ما ضروری مینماید میتوان به طور اجمال از دو جهت بیان کرد:
یکی از جهت شخصیت علامه طباطباییرض) است که اولاً: با نگاه فوقالعاده ارزشمند و روش خاص تفسیر قرآن به قرآن، فرهنگ وَحی را به زبان وَحی تبیین مینماید. ثانیاً: به تمام زوایای ظلمانی فرهنگ مدرنیته، در یک نگاه کلّی آگاهی لازم را دارند. ایشان بر خلاف نگاه تمدن غرب نسبت به دین، برای دین، حقیقت نفسالأمری قائلاند و لذا در عبور از فرهنگ غربی، میتوانند به ما مدد رسانند. ثالثاً: ایشان از معدود مفسرینی هستند که برای جامعه، جدای از تکتک افراد، شخصیتی مستقل قائل هستند و معتقدند باید اسلام بر تمام مناسبات بشری حاکم شود. و لذا در سراسر تفسیر المیزان به تحقق تمدن اسلامی نظر دارند.
از جهت دیگر؛ با توجه به شرایط تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است به این نتیجه میرسیم که اولاً: نگاه قرآنیِ علامه طباطباییرض) با خصوصیاتی که بیان شد میتواند به مدد انقلاب اسلامی بیاید و انقلاب اسلامی را به بلوغ خود نزدیک کند تا انقلاب اسلامی در ایجاد ساختار سیاسیتمدنیِ مخصوص به خود موفق عمل نماید و در فهم معنای عبور از غرب، گرفتار افراط و تفریط نگردد. ثانیاً: جایگاه تفسیر المیزان، جایگاه خطیری است و گویا خداوند در عرض اشراقی که جهت ظهور انقلاب اسلامی بر قلب مبارک حضرت امام خمینیرض) پدید آورد، نور و اشراقی بر قلب مبارک حضرت علامه طباطباییرض) جهت تبیین قرآن دراین عصر پدید آورد تا انقلاب اسلامی با هرچه بیشتر بهرهمندبودن از قرآن بتواند به بهترین شکل به اهداف خود برسد.
2- گروه فرهنگی المیزان بنا دارد سلسلهبحثهای تفسیری لُبّ المیزان را که با مبانی تفسیر قیّم المیزان و با هدف تحقق تمدن اسلامی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام خمینیرض) از طریق استاد اصغر طاهرزاده در دو دههی گذشته ارائه شده است، به صورت مکتوب در اختیار عزیزان قرار دهد. که بحث در مورد سورهی مبارک کهف یکی از آنها است. به امید آنکه خداوند در انجام این وظیفهی خطیر ما را به عالیترین الطاف خود بهرهمند سازد.
3- سورهی کهف آینهای از چند صحنهی توحیدی است تا انسانها از طریق همدلی با قهرمانان آن صحنهها، خود را در چنین صحنههایی حاضر کنند و «حقالیقین» را که احساس توحید در سراسر عالم است در خود زنده نمایند. لذا در سراسر سوره، نوع نگاه علامه طباطباییرض) در المیزان مدّ نظر بوده و از آن نگاه بهرههای فراوانی برده شده است.
4- ابتدا باید متوجه باشیم که ما سه نوع عقل داریم؛
الف- عقلی که عموم مردم با آن زندگی میکنند و به کمک آن امور زندگی خود را میگذرانند که عموماً با وَهم همراه است و به همین جهت اکثر موضوعات غیر واقعی را به عنوان واقعیات میپذیرند و مثلاً ثروت را علت خوشبختی تصور میکنند یا میگویند: دیوار موش دارد و موش گوش دارد پس دیوار گوش دارد. در حالی که نه دیوار گوش دارد و نه با آن مقدمات این نتیجه حاصل میشود.
ب- عقل فیلسوفانه، که وجود موضوعات واقعیِ غیر محسوس را میفهمد، ولی موضوعات را همهجانبه نمییابد تا متوجه حضور سنتهای خدا در عالم باشد. به همین جهت باید عقل فلسفی را شناخت ولی در آن محدود نشد.
ج- عقل قرآنی یا عقل قدسی، که انسان به نور آن عقل با عقل صاحبِ کل جهان مرتبط میشود. از طریق این عقل میتوان به نور هدایت الهی، به یک معنا، جایگاه کل جهان را فهمید و قواعد و سنن آن را کشف کرد. حال اگر ما به قرآن متوسل نشویم و عقل قدسی خود را رشد ندهیم، یا دچار وَهم میگردیم و امور غیر واقعی را واقعی میپنداریم و یا دچار محدودیت در نگاه به موضوعاتِ عالَم میشویم و عملاً از حضور سنن الهی در عالم غافل خواهیمبود. حال میخواهیم با توجه به عقل قرآنی و به کمک سورهی کهف به عالم و آدم بنگریم به امید آن که عقل قدسیِ خود را رشد دهیم.
گروه فرهنگی المیزان
مقدمهی مؤلف
باسمه تعالی
1- قرآن آن روح بزرگی است که در هر زمانی میتواند حادثههای مخصوص زمانه را در خود جای دهد و معنایی مطابق حقیقت به آن حادثهها بدهد تا انسانها در هر زمان و مکانی بیرون از حقیقت زندگی نکنند. صحنههایی که در سوره کهف مینمایاند برای تحقق چنین هدف ارزشمندی است.
2- حقیقتی که در این سوره در مقابل انسان قرار دارد بسی متعالیتر از عالم جسم و ماده است و با تغییر نگاه و تغییر ساحت میتوان به آن حقیقت نظر کرد و آرامآرام جان را در درون آن قرار داد.
قرآن از جهت عقل نظری، متذکر حقیقیترین حقایق میباشد و با دستورات خود انسان را در آغوش آن قرار میدهد و با طرح نمونههایی که در سورهی کهف مدّ نظر ما قرار میدهد روشن میکند معنای اُنس با حقیقت متعالی عالمِ هستی چیست.
3- از طریق اُنسی مستمر با قرآن میتوان با تمام وجود تصدیق کرد که حقیقتاً «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِیرًا». آری این قرآن انسان را به پایدارترین چیزی که در عالم هست هدایت میکند تا انسانها مشغول بازیهای خیال و آرزوهای پوچ نگردند و نمونهی هدایت به سوی آنچه پایدار است را از جهتی در اصحاب کهف و از جهتی دیگر در مسیری که حضرت خضر متذکر آن هستند، مینمایاند.
4- انسانها همیشه در معرض خطر اکنونزدگی بوده و هستند، بهطوری که ذهن خود را در محدودهی زمانهای که در آن زندگی میکنند محدود کرده و در انواع تعارضات سرگردان میمانند. خطر بزرگتر آن است که گمان شود میتوان در همان محدودهی زمان، خود را از چنگال تعارضات آزاد کرد، غافل از آنکه تنها با حضور در عالم قدس است که بشریت میتواند زمانهی خود را نیز از اکنونزدگی آزاد کند و ماورای حادثههای جاری در عالم زندگی را معنا بخشد. قرآن همان نسیم آسمانی است که این مهم را برای بشریت ممکن میکند.
5- امروز که فریب رسانهای فزونی گرفته و فرهنگ غربی، وَهمِ انسانها را مورد خطاب قرار دادهاست تا انسانها را به خطا اندازد، تنها با به میدانآمدن قرآن و مورد خطاب قراردادن عقل قدسی انسانها است که امید میرود بشرِ امروز از ظلمات این دوران رهایی یابد و نسبتی دیگر با عالم و آدم برقرار کند به طوری که حقیقتاً «محبت» و «صدق» وارد زندگیها گردد. چیزی که در سورهی کهف در نسبت بین صاحب باغهای پر ثمر که غافل از نقش پروردگار عالم است با رفیق ایمانیاش به میان میآید.
6- هرکس کمترین توجه را به وضع موجود جهان داشته باشد نمیتواند از اندیشهی حل تعارضات جامعهی جدید منصرف شود. وقتی عمق مشکل به درستی خود را مینمایاند که جامعهی روشنفکری جهانی خود را از ارائهی هر راه حلّی مأیوس میبیند. ریشهی همهی این تعارضات اجتماعی، گسست و گسیختگی بشر از رهنمودهای قدسی و وَحی الهی و عامل همه این بحرانها عدم تأکید بر آن عقلی است که قرآن به صحنه آورده است. امید است در همین رابطه به عنوان یک نمونهی عملی در راستای حل تعارضات اجتماعی، به راهکارهای مطرح شده در این سوره توجه شود تا نه تنها روشن شود که قرآن راه حل پروردگار عالم برای معضلات زندگی بشری است بلکه خوانندهی محترم با امیدواری تمام راه حل تعارضات آیندهی بشر را نیز پیدا کرده باشد.
7- ما بیش از حدّ به محدودهی تنگ عالم ماده اهمیت دادیم و از ترس آن که نباید از صحنهی فعالیتهای اجتماعی بیرون رویم، حضور در عالم بیکرانهی معنویت را که همواره میتوان بدون پای کندن از زمین در آغوش آن قرار گرفت، فراموش کردیم. قرآن و بهخصوص سورهی کهف بنا دارد این افراط گری را کاهش دهد تا ما در عین زندگی بر روی زمین چشمهای خود را از آنهایی که نظر به آسمان معنویت دارند برنداریم.
8- اگر آینده به عنوان مرتبهای متعالیتر از عالم ماده هم اکنون در پیش ما است و کافی است نگاه و منظر خود را تصحیح کنیم، پس امروز تنها به کمک شریعت الهی میتوان ملتی آینده نگر بود، ملتی که به دنبال آیندهی وَهم آلود نیست. چیزی که جوانمردان سورهی کهف در زمان خود متوجهی آن شدند.
9- ما محکوم نیستیم در موقعیتی که فرهنگ مدرنیته سرکوبمان میکند توانائیهای خود را مهمل بگذاریم و از آنچه میتوانیم از نظر فرهنگی و اجتماعی بهدست آوریم غافل باشیم و زندگی خود را با قیل و قالهای بیهوده در مواضع افراطی و تفریطی تمام کنیم. اگر ما را متهم کنند که نمیتوانند زندگی را درست بشناسند، به ما تهمت نزدهاند، زیرا زندگیِ درست تنها با رهنمودهای وَحیانی ممکن است. آیا ملتی که صحیحترین رهنمودهای وَحیانی را در اختیار دارد و امید به جای دیگر بسته، توانسته است زندگی را درست بشناسد؟
10- وقتی قرآن در میان ما است و وقتی در زندگی خود، به مترجمان حقیقی قرآن یعنی ائمهی معصومین(ع) نظر داریم و وقتی حاصل کار عالمان بزرگ در تفسیر قرآن، زیرساختهای رجوع به قرآن را فراهم کردهاست، پس معلوم است تقدیر ما آن نیست که مثل سایر ملتها سرگردان باشیم. به عنوان نمونه به سورهی کهف نظر بیندازید و خود قضاوت کنید. آیا علت سرگردانی ما آن نیست که قرآن را به صورت کاربردی وارد زندگی نکردهایم؟
طاهرزاده