فهرست کتاب


بر درگاه دوست(شرح فرازهایی از دعاهای افتتاح، ابوحمزه و مکارم الاخلاق)

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی‏‏ تدوین: عباس قاسمیان

پیشگفتار

( صفحه 11)
«وَ اِذَا سَئَلَكَ عِبادى عَنّی فَإِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ...» (1)
آدمى در فراز و نشیب زندگى و حادثه هاى تلخ و شیرین گاهى چنان دچار خستگى روح مى‌گردد كه با هیچ وسیله مادّى آرامش نمى‌یابد و اگر قدرت همه قدرتمندان، ثروت تمام ثروتمندان و كلیه وسایل لذّت و كامیابى جهان در اختیار او گذاشته شود، ذرّه اى از درد روحى او كاسته نمى‌شود.
در چنین حالتى، گاهى انسان به سراغ بهترین دوست، نزدیكترین خویش و عزیزترین كس خود مى‌رود تا با او راز دل گوید. گاهى نیز هیچ كس را محرم و مورد اعتماد ندانسته و در كُنج عزلت با خود به نجوا مى‌پردازد. در هر حال، تنها راه درمان و آرامش انس با محبوب و باز كردن سفره دل نزد معشوق است.
حال اگر آدمى از آلودگى به زشتیها و غبار گناه و عصیان، احساس غم و دل مردگى كند، تا آنجا كه از خویشتن خویش نیز گریزان و متنفّر باشد،
( صفحه 12)
در این صورت، به كجا پناه بَرد و با كه راز دل گوید؟ در اینجاست كه باید به سرچشمه همه خوبیها و پاكیها و آفریدگار محبّت و صفا و خالق خود پناه بَرَد و با یاد و عشق او و حضور در محفل انس او آرام گیرد.
چه آرامش و لذّتى بالاتر از این كه عبد ذلیل در حضور معبود عزیز قرار گیرد و جان آلوده خویش را در زلال صحبت او تطهیر و روح پرتلاطم خود را با ذكر آن یگانه آرام كند. این بهترین و برترین ثمره شیرین دعاست.
گرچه در اصطلاح عامیانه دعا را به «خواست و طلب عبد» تفسیر مى‌كنند، ولى معناى واقعى دعا و نیایش عبارت است از: «خواندن محبوب از سوى بنده مُحب و عاشق و حضور وى در خلوت معشوق و همرازى و همجوارى او در خلسه عارفان حق جو.»
آنگاه كه بنده ذلیل و حقیر خانه پر معصیت دل خویش را از مظهر پاكیها و خوبیها دور مى‌بیند را ه نزدیكى به دوست و وصول به محفل معشوق را مى‌طلبد و متحیّر است كه در كجا مى‌توان به خلوت معبود خویش نایل شد، ندا مى‌رسد كه:
«إِنّی قَریبٌ» (2)؛
من به همه بندگان خود نزدیكم.
و بحق كه در همراهى با او فاصله معنایى ندارد:
«نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» (3)؛
( صفحه 13)
از رگ گردن به او نزدیكتریم.
اگر بنده به چنین حالتى دست یافت و نزدیكى و قرب به حق را لمس نمود و قدمى به محفل او نزدیك شد، آنگاه معبود مُحبّ او شده و این بنده است كه محبوب حق مى‌شود و ندا مى‌رسد كه:
«فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَلْیُؤْمِنُوا بی» (4)؛
امید كه ما نیز از عارفان واصل محفل دعا باشیم و از محضر حق جز ذات او را نخواهیم، كه حصول معرفت حق اوج اجابت دعاى عبد است.
آنچه در پى مى‌آید برگرفته از چند سخنرانى حضرت آیة الله، استاد مصباح یزدى درباره دعا است.
این مجموعه شامل سه بخش است. بخش اول به موضوعات كلى پیرامون دعا اختصاص دارد. این قسمت از چند سخنرانى استاد كه پیرامون دعا ایراد فرموده اند اقتباس شده است.
بخش دوم و سوم مشتمل بر 15 جلسه سخنرانى است كه معظم له در ماه رمضان 1398 (هــ.ق) در «مهدیه» قم ایراد فرموده بودند. این سخنرانى ها با اندكى تغییر ارایه شده است.
از آنجا كه مستمعین این جلسات طبقات گوناگون مردم بودند، لذا سطح سخن درخور چنان جمعى مى‌باشد، در عین حال حاوى نكات ارزنده و مفید بسیار است. روشن است كه سخنران در مقام سخنورى قادر نیست آن گونه كه مى‌نویسد، سخن گوید.
( صفحه 14)
در بخش دوم فرازهایى از دعاى افتتاح شرح شده است. در بخش سوم به شرح و تفسیر فرازهایى از دعاى ابوحمزه پرداخته شده است. امید است مورد استفاده مؤمنین قرار گیرد.
عباس قاسمیان
شعبان 1418
اول دیماه 1376

بخش اول: بحثهایى درباره دعا

( صفحه 17)
«قُلْ ما یَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلا دُعاؤُكُمْ.» (5)
ساده ترین و طبیعى ترین رابطه انسان با خدا یاد اوست كه در نتیجه آن، دل انسان اختیاراً متوجه خدا مى‌گردد و بر روح او اثر مى‌گذارد و احیاناً اثر آن توجّه در زبان متجلّى مى‌شود.
دعا سلاح مؤمن و وسیله تقرب الى الله و حقیقت عبادت و یاد حق و گفتگو با رب العالمین است. حاجت خواستن بهانه رفتن در خانه دوست و راز و نیاز با یكتاى بى نیاز است. دعا مایه نشاط روح و حیات جان و كلید عطایاى الهى است. دعا كوفتن در رحمت حق و موجب نزول بركات خداوندى است.
دعا از مسائلى است كه در فرهنگ اسلام نسبت به آن توجّه بسیار شده و مورد تأكید فراوان قرار گرفته است؛ لذا شایسته است كه حقیقت آن روشن گردد.
درباره دعا بحثهاى فراوانى مطرح است از جمله: حقیقت دعا چیست؟ آیا دعا سبب مستقلّى براى اجابت است یا سببى است در كنار سایر اسباب و علل طبیعى و عادى؟ اگر سبب مستقلّى است آیا موجب
( صفحه 18)
استثنا در سنّتهاى تكوینى الهى نمى‌شود؟ آیا دعا موجب سستى و تنبلى افراد نمى‌گردد؟ اثرات دعا چیست و تا چه حدّى است؟ فایده دعا چیست؟ از نظر تربیتى چه نقشى در زندگى انسان مى‌تواند داشته باشد؟ آیا آن گونه كه برخى افراد مى‌گویند، اثر دعا فقط همان مضمون دعاست؛ یعنى دعا جنبه تلقینى دارد و همین است كه موجب حركت فرد به سوى مطلوب مى‌شود یا اثرات دیگرى نیز دارد؟ چرا با آنكه خداوند در قرآن وعده داده كه دعاى بندگان خود را اجابت كند، دعاهاى ما كمتر به اجابت مى‌رسد؟ آیا دعا آداب و شرایطى دارد؟ اگر بلى شرایط دعا و استجابت آن چیست؟ استكبار از دعا كه قرآن از آن نهى فرموده یعنى چه؟ و ...
اینها مسائلى است كه در این بخش مورد بررسى قرار خواهد گرفت.

حقیقت دعا چیست؟

زندگى دنیا به گونه اى است كه خواه ناخواه توجّه انسان را تا حدودى به امور مادّى جلب مى‌كند؛ امّا واقعیت این است كه انسان براى تقرّب به خدا آفریده شده است و باید از تمام جوانب زندگى براى نیل به این مقصود بهره گیرد. یكى از بهترین راهها براى این منظور آن است كه هر روز لحظاتى از عمر خود را صرف توجه خالص به بارگاه الهى كند. این توجه بیشتر در نماز جلوه گر مى‌شود؛ در نماز دعاهایى در حال قنوت و سایر حالات خوانده مى‌شود گذشته از آنكه در روایات براى قبل و بعد از نماز نیز دعاهاى دیگرى وارد شده است حتّى مى‌توان خود نماز را نوعى
( صفحه 19)
دعا دانست و چنانكه گفته شده واژه «صلاة» در اصل لغت به معناى دعاست.
حقیقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و براى مؤمنان نوعى معراج روحى و معنوى به حساب مى‌آید. دعا فقط تلفّظ پاره اى كلمات و مراعات برخى آداب خاص نیست. حقیقت و روح دعا توجه قلبى انسان به خداوند عالم است و قوّت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگى دارد. از اینرو، باید پیش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجّه داشت.
حقیقت دعا چیزى جز عبادت نیست و حتى به دلیل توجه به خداوند در انجام این عبادت شاید بر بسیارى از عبادات دیگر ترجیح داشته باشد. در روایات شریفه از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده است كه :
«الدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ»؛ (6)
دعا بمنزله مغز همه عبادات است.
در قرآن كریم نیز خداوند، آنجا كه مسأله استكبار از دعا را مطرح مى‌نماید؛ مى‌فرماید:
«وَ قالَ رَبُّكُمْ اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ، اِنَّ الَّذینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ.» (7)
پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم، آنان كه از عبادت من (اعراض كنند و) بزرگى فروشند بزودى با ذلّت و خوارى به دوزخ وارد شوند.
( صفحه 20)
در این آیه، خداوند نفرموده است «یستكبرون عن دعایى»، بلكه از دعا به «عبادت» تعبیر فرموده است و رسماً دعا را به عنوان عبادت معرفى مى‌كند و آن را از لوازم بندگى مى‌داند؛ زیرا تهدید به آتش دوزخ كه براى ترك كننده نیایش آمده متناسب با ترك عبادت است نه ترك دعا.(8)
ممكن است این سؤال به ذهن خطور كند كه چگونه اگر انسان چیزى از خدا بخواهد، او را عبادت كرده است؟ براى روشن شدن این سؤال، باید حقیقت عبادت روشن شود.
حقیقت عبادت این است كه انسان خود را بنده و مملوك خدا بداند، براى خود مالكیتى قایل نباشد و براى خود اراده مستقلّى در مقابل خدا قایل نباشد، بلكه خود و دارایى خود را از آن خدا بداند؛ بطور كامل تسلیم اراده او باشد، به عبد بودن خود در مقابل پروردگار اعتراف كند و از روى اختیار، بندگى تكوینى خود را در مقابل خدا اظهار بدارد. به عبارت دیگر، در برابر خدا اظهار كند كه تو خدایى و من بنده توام، تو عزیزى و من ذلیلم، تو مالكى و من مملوكم، تو ربّى و من مربوبم. (اِلهى اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الَْمخْلُوقُ وَ اَنْتَ الْمالِكُ وَ اَنَاالْمَمْلُوكُ و اَنْتَ الرَّبُّ وَ اَنَا الْعَبْدُ... وَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَ اَنَا الضَّعِیفُ.)(9) حقیقت نماز نیز اظهار همین مطلب است كه خدایا، من بنده ام، عبودیت شأن من است و تو مالك من هستى.
عبادت در واقع اظهار این مطلب است، خواه با توجه قلبى، خواه با
( صفحه 21)
اظهار زبانى یا نشان دادن با اعضا و جوارح. ركوع و سجود نیز اگر عبادت به حساب مى‌آیند به این دلیل است كه بیانگر این حالت قلبى است: اظهار ذلّت در مقابل عظمت بیكران الهى. ذكر زبانى نیز گویاى این حقیقت است.
اصل همه عبادات و روح آنها همین توجّه قلبى است و حركات و ذكر زبانى جلوه این حقیقت است. دعا نشان دهنده اعتقاد به مالكیت، ربوبیت، عزّت و قدرت الهى در عمل است.
كسى كه دست خویش را به درگاه الهى دراز، گردن خود را كج و سر خود را خم مى‌نماید، روى به خاك مى‌ساید و اشك از دیدگان سرازیر مى‌كند و با دعاى خود از او حاجت مى‌خواهد، در عمل نهایت شكستگى و تذلّل خود را در برابر عظمت الهى نشان مى‌دهد؛ خود را فقیر، ضعیف، ذلیل و بیچاره و خدا را غنى، قوّى، عزیز و قادر مى‌بیند و با حالت خود این حقیقت را بیان مى‌كند.
گرچه دعا در ظاهر درخواست رفع نیازهاى مادّى و معنوى است، ولى در واقع، اعتراف به بندگى، فقر و عجز انسان است. درست است كه معمولاً دعا به شكل تكلّم الفاظ است؛ اما الفاظ از ما فى الضمیر حكایت مى‌كنند و خود از اصالتى برخوردار نمى‌باشند و این گونه نیست كه نوع این الفاظ یا نحوه اداى آنها تأثیرى در حوادث جهان داشته باشد، كه هر كس كه این الفاظ را تلفّظ نماید مؤثر باشد.
به عبارت دیگر، دعا امرى است قلبى و زبان فقط از آنچه در دل است حكایت مى‌كند. پس دعا باید از دل و جان انسان برآید. تلفّظ برخى
( صفحه 22)
كلمات با زبان، بدون هیچگونه توجّه قلبى، دعا به حساب نمى‌آید. بنابراین، دعا باید با خواست جدّى قلبى همراه باشد.
از آنچه گذشت روشن شد كه حقیقت دعا چیزى جز عبادت نیست، بلكه بالاترین عبادت و به تعبیر حدیث شریف «مُخ» تمام عبادات است و اظهار بندگى در برابر مالكیت مطلق الهى.