مقدمه
باسمه تعالی
محبّت و مودّت به پاکترین انسانها که مأمور هدایت بشریت نیز هستند، اوج به ثمررساندن زندگی است. زیرا اولاً؛ در این مسیر محبّت است که اشارت میکند و جلو میبرد. ثانیاً؛ سمت و سوی آن محبّت به سوی انسانهای معصومی است که تعین کمال انسانیاند. و در این بستر عشق حقیقتاً به ثمر میرسد و دوستداشتن سرکوب نمیگردد.
موضوع مودّت به اهلالبیت(ع) بهواقع جوابگویی به عشقی است که هرکس میخواهد به آن برسد و تسلیم آن شود و در راه آن خود را ببازد تا با پاکی هرچه زلالتر، شایستهی نزدیکی به محبوب گردد و در آتش عشق به محبوب از هر خودبینی و خودخواهی رهایی یابد و شایستهی قرب الهی گردد. حضرت باقر(ع) تمام این مسیر را با تمام ابعاد آن چنین بیان فرمودهاند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَكُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ حِجَابٌ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَالَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَى اللَّه »(1) هركس مایل است بین او و خدا حجابى نباشد تا خدا را ببیند و خداوند نیز او را مشاهده كند باید آل محمّد را دوست بدارد و از دشمنانشان بیزار باشد و پیرو امامی از این خانواده گردد. اگر چنین بود خدا را مى بیند و خدا نیز او را مى بیند.
وقتی متوجه شدیم محبوبی جز خداوند برای انسان قابل تصور نیست و قلب باید با آن اُنس بگیرد و نه عقل، میفهمیم چرا برای رسیدن به محبوب حقیقیمان باید از مسیر محبّت اهلالبیت(ع) این راه را طی کنیم.
کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت(ع)» سعی دارد پس از طرح درست موضوع و شناخت صحیح مقام اهلالبیت(ع) راه اُنس قلبی و مودّت و محبّت به آن ذوات مقدس را هموار کند.
آنچه خوانندگان عزیز باید عنایت فرمایند دقّت در مقدماتی است که ابتدا باید درست درک شود تا إنشاءالله از محبّت عاطفی به محبتی حِکمی و قلبی دست یابند، تا از این طریق بهترین عالَم را که عالَم محبت و اطاعت از امامان معصوم(ع) است سرمایهی جان خود کنند. و در واقع چنین محبّتی است که میتواند سرمایهی حقیقی جان انسان باشد. و در راستای آن محبّت است که اطاعت از خدا و رسول او(ص) و ائمهی هدی(ع) شیرینترین عمل برای انسان میگردد.(2)
سخنران محترم، ما را متوجه میکند که «سختدوستداشتن» و عشق حقیقی را به تعالی رساندن، فقط از مسیر محبّت به اهلالبیت(ع) ممکن است و سعی دارد روایاتی که راههای ورود به چنین محبّتی را نشان میدهد تبیین کند ،تا انسانها به بهانهی جوابدادن به عاطفه به سمت هر خاشاکی دست دراز نکنند.
گروه فرهنگی المیزان
جلسهی اول ـ معنی مودّت و ولایت اهلالبیت(ع)
بسماللهالرحمنالرحیم
(وَالَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلوُا الصّالِحاتِ فی رَوْضاتِ الْجَنّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبیرُ ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذینَ ء امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدة فی القُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیـها حُسـْناً اِنَّ اللهَ غَفـورٌ شَكُورٌ (3)
كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده اند در باغهاى بهشتاند و هرچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است؛ این است فضل بزرگ الهی.
این همان چیزى است كه خداوند بندگانش را كه ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نوید مى دهد! بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزدیكانم؛ و هركس كار نیكى انجام دهد، بر نیكى اش مى افزاییم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است .
خداوند در آیات فوق ابتدا نتیجهی ایمان و عمل صالح را گوشزد میفرماید که آن بهشتی است با همهی مطلوباتی که افراد طلب میکنند و آن را فضل کبیر و یک لطف بزرگ از طرف پروردگار میداند. سپس در آیهی بعد آن بهشت را بشارتی برای اهل ایمان بر میشمارد. پس از طرح چنین نتیجهای برای دینداران، به پیامبرش دستور میدهد بگو: من در راستای رسالت که راه دینداری را برای شما گشوده، هیچ اجر و مزدی نمیخواهم مگر دوستی و مودّت نزدیکانم. از طرز بیان قسمت اخیر آیه معلوم است كه خداوند نكتهی مهمی را مطرح میكند و به همین دلیل شكل گفتن را تغییر داد و نفرمود «و این بشارت الهی برای كسانی است كه به نزدیكان من مودّت و محبّت دارند» بلکه میگوید: ای پیامبر به آنها بگو- تازه به این نحو هم بگو- كه نتیجهی رسالت من و جزای رسالت من وجواب صحیح و برخورد صحیح با رسالت من، این است كه شما مسئلهی دینداری را به مودّت نزدیکانم بكشانید. یعنی آن موضوع را مسئلهای بالاتر و شدیدتر از ایمان و عمل صالح معرفی میکند.
بدون آنکه بخواهیم مسئله را با احساسات دنبال کنیم و تعصب شیعهبودن خود را به میان آوریم از خود میپرسیم موضوع مودّت نزدیکان چیست که در قرآن اینچنین با اهمیت و به شکل خاص مطرح میفرماید؟ آیا شیعهی واقعی كه مكتبش مكتب محبّت و عشق به اولیاء الهی است، با تدبّر در قرآن و با راهنماییهای قرآن به این مطلب رسیده است، یا یک نوع فرقهگرایی است؟ آیا در آیات قرآن دقت كرده و حساسیت به خرج داده تا به قلهی فهم آیات الهی دست پیدا كرده است، یا این عقیده را که باید به اهلالبیت پیامبر(ع) محبّت داشت تا دینداری انسان کامل باشد، به طور عادی بهدست آورده است؟ در خصوص موضوعی که در این آیه مطرح است باید بسیار دقّت و حوصله داشت تا متوجه نتایج فوقالعادهی حبّ به اهلالبیت پیامبر(ع) شد، مثل آدمی كه میخواهد برود چیز مهمی را از سر یك قله بردارد، باید خیلی پاهایش را محكم بردارد، زیرا به گفتهی مولوی:
هر كه او ارزان خرد، ارزان دهد
گوهری،طفلی بهقرصی نان دهد
اگر ما مسئلهی بزرگی را ارزان بخریم، بهخوبی از آن استفاده نمیكنیم. و موضوع محبّت و مودّت به اهلالبیت(ع) بهواقع موضوع بسیار مهمی است که اگر با حوصله مطلب را دنبال کنیم انسان از عظمت آن حیرت میکند.
بههرحال خداوند در معرفی بهشتی که به مؤمنین بشارت میدهد میفرماید: «ذلِكَ الَّذی یُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذینَ ءامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»، سپس به پیامبر(ص) دستور میدهد: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ المَوَدة فی القُرْبی»؛ از خودمان میپرسیم چرا در میان بحثِ بشارت الهی به مؤمنینی كه عمل صالح انجام میدهند، یك مرتبه بحث «مودّت به نزدیکان» را پیش میكشد. از طرز سخن معلوم است كه یك چیزِ مهم و اساسی را به میان آورده و این از خود آیه و از آوردن كلمهی «قُلْ» مشخص است، علاوه بر اینکه به اصطلاح اُدبا جمله با استثناء آمده که یک نحوه حصر را میرساند، مثل اینکه به کسی گفته شود، بگو هیچكس را قبول ندارم غیر از این آقا، با این طرز بیان قبولداشتن بقیه را مطلقاً نفی كردهاست، ولی اگر بگوید من این آقا را قبول دارم؛ دوستداشتن بقیه را نفی نکرده. این دو نوع گفتار یك معنی را به خواننده خبر نمیدهد، هرچند در هر دو جمله خبر از آن است که این آقا را قبول دارد.
خداوند در آیهی مورد بحث میفرماید: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاَّ المَوَدة فی القُرْبی»؛ در راستای رسالت خود چیزی جز مودّت نزدیکانم را نمیخواهم، به این معنی که اجر رسالت مرا نمیدهید، مگر اینكه به ذیالقربی مودّت بورزید. طبیعی است که یک انسان محقق و کسی که میخواهد دینداری خود را از قرآن بگیرد و میداند قرآن به عنوان کتاب خدا ظرائفی را به همراه دارد، باید این موضوع را با دقت و خارج از احساسات دنبال کند، تا إنشاءالله به آن چیزهایی كه باید با نور خداوند از طریق این آیه به آن برسد، دست یابد. بنده با دقّت در تفسیر شریف المیزان و سخنان علامه طباطبائی(ره) احساس میکنم ایشان با همین دقت به آیه نظر انداختهاند.
مستحضر هستید كه علامه طباطبائی(ره) یك مفسر خاص هستند، زیرا سعی دارند در تفسیر المیزان کوچکترین احساساتی را که پایهی عقلی نداشته باشد وارد نکنند. حتی ایشان در تفسیر ارزشمند خود ذرّهای از مبنای استدلالی و حِكمی خارج نمیشوند. ابنسینا یك فیلسوف بزرگ است، در عین حال شاعر هم هست، ولی همواره مواظب است در کتابهای فلسفی حرفهایی را كه میخواهد بزند با شعر مخلوط نكند چون میداند شعر، عامل تحریك عواطف است و ممكن است در مباحث عقلی باعث شود عقل تحت تأثیر عاطفه قرار بگیرد و از مسیر استدلال خارج گردد. علامه طباطبایی(ره) هم یك شاعرِ اهل دلاند ولی در تفسیر قیم المیزان مواظباند حرفی كه احساسات را بر میانگیزاند نزنند، تا در تفسیر قرآن ذرّهای از مسیر استدلالی خارج نگردند، وگرنه میدانند که شعر در جای خود جایگاه بزرگی دارد.
ابتدا خلاصهی نظرات ایشان را در ذیل آیهی مذکور طرح میکنیم و سپس مورد بررسی قرار میدهیم.
علامه طباطبائی(ره) میفرمایند:
«اینکه خداوند به پیامبرش میگوید: در رابطه با اجر رسالت بگو، اجری در رابطه با آن نمیخواهم مگر دوستی نزدیكانم، از آنجاییكه استثناء در آن آیه، استثنای منقطع است، موضوعی است در رابطه با هدایت مسلمانان. و با توجه به آیهی 48 سوره سبأ كه میفرماید: «قل مـا سَئَلْتُكُمْ مِن اَجْرٍ فَهُوَ لَكُم…» بگو این اجر و مودّت ذیالقربی که از شما میخواهم، باز در رابطه بـــا ادامهی دینداری است و آن برای خود شما مفید است. زیرا اسلام هرگز مردم را دعــوت نمیكند به اینكه خویشاوندان پیامبر(ص) را بهخاطر اینكه خویشاوندان او هستـــند دوست بدارند، بلكه آن محبّت، محبّت فی الله است بدون اینكه مسئلهی خویشاونــدی كمترین دخالتی در آن داشته باشد. صلهی رحم هم غیر از محبّت به رحم است، چون اسلام بر هر محبّتی به جز محبّت به خدا خط بطلان كشیده است و با توجه به اخبار زیادی كه از طریق سنی و شیعه وارد شده همهی آنها آیه را به مودّت عترت تفسیر كردهاند و طایفهی دیگر از روایــــات كه مردم را در جهت فهم كتاب خدا به اهلالبیت ارجاع داده، كمـــك میكند تا متوجه باشیم منظور از واجبكردن مودّت اهلالبیت و اجر رسالت قراردادن آن مودّت، تنها این بوده كه این محبّت وسیلهای گردد تا مردم را به ایشان رجـوع دهد واهلالبیت مرجع علمی قرار گیرند. لذا مودّتی كه اجر رسالت فرضشــده چیزی ماورای خود رسالت و دعوت دینی و بقاء و دوام آن نیست و در واقع همــــان است كه بگوید: «من هیچ اجری نمیخواهم».
هم چنین در جواب كسانی كه میگویند اگر «فی القربی» خانوادهی پیامبر محسوب شود پیامبر(ص) متهم میشوند به اینكه دین خدا را وسیلهی ارتزاق خانوادهی خود كرده و لذا فیالقربی را باید به كسان دیگری نسبت داد، علامه طباطبایی(ره) استناد میكنند به آیهی «قل لا اسئلكم عَلَیْهِ اَجْراً ،اِنْ هُوَ اِلاّ ذِكْری لِلْعالَمین»؛(4) بگو این اجری كه در برابر رسالتم به شما پیشنهاد میكنم، یعنی «مودّت فی القربی» چیزی نیست جز «ذِكْری لِلْعالَمین»؛ ذکر و وسیلهی الهیشدن بشریت، تا مردم معارف دین خدا را از اهلالبیت(ع) بگیرند، نه اینكه مالی به آنها بدهند، پس اجری كه در آیهی مورد بحث در رابطه با رسالت خواسته شده، نفعی است كه عایــد مؤمنین میگردد نه عاید عترت پیامبر(ع). مضافاً كه در سورهی فرقان، آیهی 57 میفرماید: «قل ما اَسئَلُكُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجرٍاِلا مَنْ شاءَ اَنْ یَتَخِذَ اِلی رَبِّهِ سَبیلاً»؛ یعنی مزد من در انجام رسالت این است كه اگر یكی از شما بخواهد راهی به سوی پرودگارش اتخاذ كند و دعوت مرا به اختیار بپذیرد، همین مزد من است. یعنــی چیزی جز دعوت در كار نیست.
محبّت فیالله
در آیهی مورد بحث؛ استثنایی بهكار رفته است که برای رسیدن به دینداری واقعی بسیار راهگشاست و آن اینکه میفرماید: بگو من از شما در ازاء رسالتم چیزی نمیخواهم مگر مودّت نزدیکانم. یك وقت به فرزندتان میگوئید: «من در ازاء فراهمكردن شرایط تحصیل برای تو، چیزی نمیخواهم جز اینكه درس بخوانی». این استثناء را استثناء منقطع میگویند. خداوند در آیهی مورد بحث به پیامبر(ص) میفرماید:
«بگو در ازاء رسالتم از شما هیچ نمیخواهم جز اینكه به ذیالقربایم مودّت كنید. بعـد میگوید: مودّتی كه گفتم بكنید «فَهُوَ لَكُم» برای خودتان مفید است، پس عملاً من هیـچ چیز از شما نمیخواهم جز این كه میخواهم بامودّت ذی القربی راه دینداریتان را كاملتر كنید.
در قرآن در راستای اجر و مزد رسالت نبی اکرم(ص) فقط یك جا بحث شده و آن هم فقط در همین آیه است كه میگوید من اجری از رسالت نمیخواهم مگر مودّت فیالقربی. بعد در آیهی 48 سوره سبأ اشاره میکند که آن اجری هم كه گفتم، در رابطه با استجابت دعوت رسولالله(ص) و ادامهی دینداری است و به نفع خودتان است. زیرا روح اسلامی که سراسر آن دعوت به توحید است و انصراف از غیر خدا، هرگز مردم را دعوت نمیكند به اینكه خویشاوندان پیامبرتان را - بهخاطر اینكه خویشاوند او هستند- دوست بدارید، بلكه برای کمال دینداری مؤمنین و برای آن که دینداری مسلمانان به نتایج واقعی خود دست یابد و مسیر دینداری وارد وادی محبّت الهی شود، چنین نکتهای را میفرماید و معلوم است که در این مودّت و محبّت، محبّت فِی الله مطرح است، بدون اینكه ذرهای مسئلهی خویشاوندی پیامبر(ص) مطرح باشد. این را هم عملاً دیدهایم که روح اسلام این نیست كه به کسی بیدلیل ارزش بدهد.
همچنان که ملاحظه فرمودید، علامه طباطبایی(ره) میفرماید: «حتی صلهی رحم كه در اسلام توصیه به آن شده، محبّت به رحم نیست». یعنی ما حق نداریم جز برای خدا، كسی را دوست بداریم، هرچند وظیفه داریم به دستور خدا ارحام خود را محترم بشماریم و با آنها قطع رابطه نكنیم. یک مسلمان باید فقط خدا را دوست داشته باشد و در عین حال به دستور خداوند باید صلهی رحم بكند و به والدین خود نیکی نماید، میفرماید: «وَ وَصَّیْنَا الْاِنسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً»؛(5) به انسان توصیه کردیم به والدین خود نیکی کند، یعنی كمكشان كند، و به آنها احترام بگذارد.
دوست داشتن در سرتاسر اسلام فقط برای خداست تا مصداق حقیقی معبودبودن پروردگار محفوظ بماند و در آن راستا، هر انسانِ خدایی، اعم از والدین و غیر والدین را میتوان دوست داشت، چون نشانی از محبوب دارد. حضرت یعقوب(ع) چندین پسر داشتند، ولی به دو نفر از آنها عشق میورزیدند و محبّت خاص داشتند، چون این دو نفر انسانهای الهی بودند و به جهت انسان الهیبودن آنها، خداوند آن دو یعنی یوسف و بنیامین(ع) را به پیامبری برگزید. در مورد محبّت پیامبر(ص) به فاطمه زهرا(س) نیز موضوع از همین قرار است، با اینکه حضرت فقط یك دختر نداشتند ولی فقط حضرت زهرا(س) را كه مظهر عبودیت کامل الهی بودند، در حد جان دوست میداشتند. اگر پیامبر اكرم(ص) فاطمه زهرا(س) را به اندازهی بقیهی دخترانشان دوست داشته باشند، معنیاش این است كه برای حضرت رسول(ص) خوب و خوبتر مساوی است. اگر یكی از برادران یا فرزندانتان متدینتر است ولی شما او را مانند بقیه دوست دارید نشان میدهد كه خدادوستیتان مشکل دارد. البته اینکه باید حقوقشان را به طور مساوی رعایت كنید، بحث دیگری است، ولی مگر میشود دلی كه خدادوست است فرزند متدیّن و مؤمن خود را به اندازهی فرزند عادی خود دوست داشته باشد؟!
وقتی روشن شد صلهی رحم غیر از محبّت به رحم است و اسلام بر هر محبّتی، جز محبّت به خدا خط بطلان كشیده است، جایگاه محبّت و مودّت به ذیالقربایِ پیامبر(ص) روشن میشود.
در مودّت به ذی القربای پیامبر(ص) و مصداقهای ذیالقربی، بین شیعه و سنّی هیچ اختلافی نیست. همین امروز هم با آن همه فتنهای که امویان دیروز و وهابیون امروز دامن میزنند، وقتی به مكه مشرف میشوید بعضاً ملاحظه میكنید كه برادران اهل تسنن از مصر یا سودان - بهخصوص سنّیهای شمال آفریقا روبهروی چاه زمزم یعنی در کنار یكی از آیاتِ بینات الهی- میایستند و نیایش میكنند و به پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) متوسل میشوند. با اینكه شیعه هم نیستند ولی چون طبق آیهی قرآن و روایت وارده میدانند ذیالقربا چه کسانی هستند به آنها متوسل میشوند.
روح قرآن به عنوان كتاب هدایت الهی این است كه ما را از طریق ارجاع به اهلالبیت پیامبر(ص) به هدایت اصلی برساند. در آیات 79-77 سورهی واقعه میفرماید: «اِنَّه ُ لَقُرآنٌ كَریمٌ، فی كِتابٍ مَكنُونٍ»؛ هر آینه آن قرآن، قرآن کریمی است و در مقام و مرتبهی بالایی قرار دارد، به عبارت دیگر الفاظ قرآن یک باطنی دارند و آن باطن مقام خیلی بالایی دارد. «فی كِتابٍ مَكْنُونٍ» در نوشتهای است پنهان، که از دسترس حس و عقل معمولی خارج است. «لا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّروُنَ»؛ فقط مُطَهَّرون میتوانند با آن قسمتِ متعالی و مكنون قرآن تماس حاصل کنند.
از طرف دیگر قرآن میفرماید: فقط و فقط عدهای خاصاند كه مطهّرند. میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا»؛(6) خداوند فقط اراده كرده است از شما اهلالبیت(ع) هرگونه آلودگی را بزداید و یك نوع طهارت خاصی به شما بدهد. پس قرآن از یک طرف میفرماید من یك حقیقت عالیهای دارم كه مطهّرون میتوانند با آن تماس بگیرند، از طرف دیگر خودش مطهّرون را معرفی میكند كه آنها اهلالبیت(ع) هستند. این آیات بهخوبی ما را متوجه این امر میکند که برای درك حقیقی قرآن باید دامن «اهلالبیت» را بگیرید، زیرا آنها با حقیقت قرآن و جنبهی متعالی و پنهان آن، در تماساند. حال وقتی در آیهی 23 سورهی شوری میفرماید: ذی القربی را دوست داشته باشید؛ آیا نتیجه نمیگیرید كه این نوع دوستداشتن یکنوع دوستداشتن برای فهم بهتر قرآن است؟ عـلامـه(ره) با توجه به همین نکات میفرمایند: سایر آیات كه ما را به اهلالبیت(ع) ارجاع میدهد برای فهم بهتر قرآن است، تا متوجه باشیم منظور از واجبكردن مودّت اهلالبیت(ع) و اجر رسالت قراردادن آن، تنها این بود كه این محبّت وسیلهای شود تا مردم به ایشان رجوع كنند و از این طریق، اهلالبیت مرجع علمی مسلمانان قرار گیرند. چرا که قرآن در آنجا فرمود: اینها با باطن قرآن و اصل قرآن در تماساند و در اینجا میفرماید كه به اینها مودّت و محبّت بورزید و دلتان را متوجه اینها بكنید، نتیجه آن میشود که به آنها رجوع کنید تا دین واقعی را در اختیارتان بگذارند.